#دوباره_میسازد
فلک که صورتِ چون ماهپاره میسازد
ندانم از چه پس از نقش، پاره میسازد
چو نقشبند ازل ، سازد و کند ویران
چه غم که صورت بهتر دوباره میسازد
مکن به خاک ، تکبّر که صانع ازلی...
عقیق و درّ و گهر را ، ز خاره میسازد
به عَقد زهره به آیین رونما همه شب
فلک ز عِقد پَرَن ، گوشواره میسازد
فدای برق نگاهش که خرمن جان را
به یک اشاره سراسر ، شراره میسازد
ز دانههای سرشکم بهشام فرقت دوست
جهان به چهرهی زردم ستاره میسازد
نظارهی رخِ مَه طلعتان ، مباح بوَد...
که حق، دو دیده برای نظاره میسازد
به طبع غمزدهام شادی زمانه نساخت
فدای غم که به طبعم، هماره میسازد
بهای آدمی از جامهی نفیس مجوی!
که مَردِ حق به یکی جامه پاره میسازد
به خوابِ غفلتمان تا چو کودکان ببرد
فلک ز سیر زمین ، گاهواره میسازد
نفوذ فوج اَبابیل بین ز قدرت حق
که کار اَبرَهه را با حَجاره میسازد
چه چاره باشدم ای شیخ از ارادت پیر؟!
چو بهر مردم بیچاره ، چاره میسازد
ز مدّعی نهَراسم از آن که طبع روان
به رغم وی غزلم بیشماره میسازد
چو شعر (شمس قمی) شیرهی تجارب اوست
فنون طبع سخن را عصاره میسازد.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi