#زخم_درون
ای از دیار حسن تو سیمینبَران بُرون
وی در برِ تو بلبل شیرین زبان زبون
حوران خلد با همه حسن و جمال خویش
از حسرتت گرفته به باغ جِنان جنون
در کاخ حسن و لطف و ملاحت بُتا تویی
اندر میان جامعهی دلسِتان ستون
خون جگر که ریخت ز جورت مرا به دل
دارد روان به چهرهی زردم عیان عیون
زخم درون خود، ز تو پنهان نمودهام
خواهی گواهِ گفتهی من بردران درون
تا رخ بتافتی ز من ای مَه! به شام هِجر
بر من رقیب، گشته ملامت کنان کنون
آن آشنا دمی چو بُوَد غمگسار من
سازم همیشه رایت بیگانگان نگون
یا بر دلم نشین و نشان آتش دلم ...
یا آنکه مِهرت از دل زارم بران برون
خون میچکد ز دیدهٔ (شمس قم) از غمت
جانا زبانِ حالِ دلم را بخوان به خون .
شادروان سید علیرضا شمس قمی
eitaa.com/shamseqomi
(اللهم عجل لولیك الفرج)
#دشت_عشق
دمید فجر و شب هجر سر رسید بیا
سپیده از افق وصل بر دمید بیا
گذشت شام فراق و رسيد صبح وصال
قمر ، به خوابگه روز آرمید بیا
به جستجوی تو در دشت عشق پوييدم
که خار هجر تو بر پای دل خلید بیا
بيا که چشم به راهت نشستهام يکعمر
ز انتظار تو شد چشم من سپید بیا
توان دیدن روی تو شرط ديدار است
ز تن توان شد و از ديده رفته دید بیا
دل از ملامت بیگانه گشته لجهی خون
چو در غیاب تو زخم زبان شنید بیا
روا مدار که از وصل روی آن شه حسن
شوند دلشدگان تو ، نا امید بیا
مذاق دهر به شهد وصال شيرين کن
زمانه تلخی هجرت فزون چشید بیا
به پيشباز تو گلشن ، ستاره باران شد
ز بس شکوفه به هر شاخه بشکفید بیا
ز چرخ چارمِ افلاک، عيسی از حسرت
پی نظارهی روی تو ، سر کشید بیا
تويی چو يوسف و یعقوب دين ز دوری تو
بسان دال ، الفِ قامتش خمید بیا
بکن قیام که خياط دهر جامهی عدل
به قامت تو به روز ازل برید بیا
فقط وصال رخت مایهی امید من است
تویی امید ، مرا ! مایه ی امید بیا
زمانه عقده ی دل وا نمیکند هرگز
که قفل مشکل ما را تویی کلید بیا
هلال ابروی آن مه چو کردهام رؤيت
کنم به بدر جمالت! نماز عيد بیا
تو را به خواب بدیدیم یا به بیداری
به پاس دیدن ما ، بهر بازدید بیا
فروغ (شمس قم) از پرتو عنایت توست
تو نور بخش منی ، ای مَه سعید! بیا
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
«هفتهی کتاب و کتابخوانی گرامی باد» 🌹
#کتـــاب
روشنگر بزم علم و دیـن است کتاب
اسـتاد فضـیلـت آفـریـن است کتاب
فرزانه معلّمـیست بی منّـت و مــزد
با هر زن و مرد همنشین است کتاب
شادروان سید علیرضا شمس قمی
@shamseqomi
#آداب_سخن
چو یک کلام ، ادا از ره خطا گردد
دو صد کلام به عذر خطا ادا گردد
زبان خویش اگر پروری به حسن بیان
مصون ز لقلقه و لغزش و خطا گردد
زبان اهل ادب ، ژاژخا نخواهد شد
کسی که اهل ادب نیست ژاژخا گردد
صفای اهل سخن ، عفت کلام بوَد
سخن عفیف چو شد موجب صفا گردد
سخن تراوشی از جوهر وجود بوَد
ز کوزه آنچه تراود ، درون نما گردد
سخن چو تیر که خارج شد از دهان تفنگ
دگر محال بوَد جای خویش وا گردد
زبان به هجو میالا که هست طَیرهی عقل
خطاست عاقل اگر قائل هَجا گردد
به عدل کوش و حمایت مکن ز ظلم و ستم
چنانچه باطل و حق ، از تو پا به جا گردد
قضاوت از ره انصاف کن میان دو کس
که منصفانه قضاوت ، گره گشا گردد
رضای حق چو به دستار نیست ای زاهد!
رضای خلق ، به دست آر ، تا رضا گردد
به ناخدا نکند اتّکا به بحر امید...
کسی که متّکی رحمت خدا گردد
غزل به سبک نصیحت سرود (شمس قمی)
چه باک اگر ز همه سبک ها جدا گردد.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
ژاژخا : بیهودهگو
(حضرت زینب کبری)
#عمهی_غمخوار
در بوستان دین، گل بیخار زینب است
عِطرآفرینِ گلشن دادار، زینب است
برج سپهر معرفت و عصمت و عفاف
مِهر منير و مطلع انوار، زینب است
زینِ اَب است و ایزدش این نام هدیه کرد
نامی که بهر اوست سزاوار، زینب است
دخت علی و فاطمه آن زوج بی قرین
اُخت الحسین خسروِ احرار زینب است
هم یادگار فاطمه در وحدت و کمال
هم بهر کودکان علی یار، زینب است
برتر معینِ شاه شهیدان کربلا...
در عرصههای رزم، پرستار زینب است
بر کودکان مضطر و سجاد و اهلبیت
اُمّالمصیبه عمهی غمخوار زینب است
از کربلا به شام و مدینه اسیر خصم
همراه رأس سروَر ابرار، زینب است
در مجلس یزید، ز افشای کفر وی
ویرانگر حکومت غدّار، زینب است
آنکه به تیغِ خطبه بزد ریشهی فساد
با منطق فصیح علیوار، زینب است
شد وارد خرابه چو رأس شهید عشق
مرثیهساز خیل عزادار، زینب است
رأس پدر چو دید رقیه؛ سپرد جان
شاهد بر این مصیبت غمبار، زینب است
پس با امام خویش علی، زینِ عابدین
همبزم و همدم غم بسیار، زینب است
(شمس قمی) شهیدهی مظلومه بیگمان
از فتنهی یزید تبهکار، زینب است.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
eitaa.com/shamseqomi