eitaa logo
شمس (ساقی)
487 دنبال‌کننده
190 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(درس همت) به کار اگر که کسی دل مثال مور دهد دگر مُحال بوَد تن به حرفِ زور دهد ز فرط غیرت، چندان کند تلاش معاش که درس همت و اِستادگی، به مور دهد چگونه می‌شود آیا که عافیت‌طلبی شب سمور، به رنج لب تنور دهد مباش غَرّه و افتاده باش همچون تاک که سرو، تن به تبر، از سرِ غرور دهد چه روزگار غریبی شده‌ است امروزه چنانکه زندگی از غصه، بوی گور دهد مشو ز رحمت حق ناامید در عالم که حق، مراد دل بنده‌ی صبور دهد بخواه حاجت خود را از او که بی‌تردید اگر که مصلحت افتد، نه یک؛ کرور دهد کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبادت، به شوق حور دهد اگر که نور حقیقت به سینه‌ ها تابد : «کلیم را چه نیازی که دل به طور دهد؟» ۱ کسی که ره بسپارد به چشمه‌ی خورشید به شام ظلمتیان، پرتوی ز نور دهد درین زمانه که هر کس به نفع خود کوشد خوشا کسی که عصایی، به‌دست کور دهد چنان که (ساقی) کوثر به پاس همت او به روز حشر، بر او ، از مِی طهور دهد. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1402/10/04 eitaa.com/shamssaghi ۱ـ استاد مجاهدی
(نیت خیر) می‌شود انسان ز کار خیر، نامش جاودان گر بگیرد با خلوص و صدق، دست ناتوان ای‌که گیری دست، از افتاده‌ای آگاه باش! که نباشد در سَرت جز نیت خیری درآن آنکه از روی ریاکاری بگیرد دست خلق هست غافل، از کرامات خدای مهربان تا بشوق نام و شهرت می‌کنی خدمت به خلق خویش را ای بی‌خبر از خویشتن! خَیّر مدان غافلی از عزت و ذلت که در دست خداست با ریاکاری شوی بازنده در این امتحان کار نیکو کن بدون کسب شهرت با خلوص گرچه می‌باشد نهانی، عاقبت گردد عیان قدر نیکوکار باشد نزد ایزد بی‌شمار البته با نیت خیری که دارد بی‌گمان آنکه گیرد باری از دوش کسی با قصد خیر هست در روز جزا پاداش اعمالش جِنان ای‌خوش آن دستی که گیرد دست خلق از بهر حق می‌کند بی مزد و منت، کارهای رایگان (ساقیا) هر چند باشی دست‌گیر عالمی چون نداری نیّت خیری، نبینی جز زیان سید محمدرضا شمس (ساقی) 1402/02/12 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شکر نعمت کن که نعمت را فراوان می‌کند خاک را حاصل، فراوان، آبِ باران می‌کند نور اگر تابد درون آینه، آیینه هم ـ بازتابش کار خورشید درخشان می‌کند رشته‌ی الفت شود محکم چو دانی لطف یار قدردانی، مهربانی را دوچندان می‌کند پاس باید داشت نعمت را و باید شکر گفت ناسپاسی، اهل احسان را پشیمان می‌کند می‌دهد رونق خدا بر روزی آن بنده‌ای که نماز شکر، بر درگاه ِ یزدان می‌کند بنده‌ای که کفر نعمت می‌کند، پروردگار عاقبت او را دچار رنج و حرمان می‌کند حق شناسی خصلت نیکوی انسانی بوَد ـ که محبت را به هر تقدیر جبران می‌کند (ساقیا) کن سجده بر درگاه رحمانی که او مشکلات زندگی را بر تو آسان می‌کند . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1402/02/03 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نه هر که دم ز صداقت زند بوَد صادق نه هر که دم زند از عاشقی بوَد عاشق نه هرکه با تو نشیند شود برایت دوست که گه حکایت این دوستی چو سنگ و سبوست نیازموده مده دست خود به هر دستی وگرنه در همه ـ عمرت، دچار بن‌بستی اگر که طالب فیضی ره سعادت پوی کن اجتناب ز یاران جاهل و بدخوی که "همنشین تو باید که از تو بهْ باشد" وگرنه منزلت و عزتت ز هم پاشد بجو "رفیق شفیق و درست پیمان باش" ز یکدلی شود او پیکر و تواش جان باش که آدمی به جهان، باید آبرو یابد رفیق یکدل و یکرنگ و نکته‌گو یابد کسی که صحبت او عزت و وقار آرد برای دوست در این عالم اعتبار آرد که گر به کوی امیران رَوَد شهش خوانند میان ظلمت شب، پرتو ِ مَهش دانند ولی کسی که شود با سیه‌ دلان همراه به‌دست خویش کند گوهر وجود، تباه نه عزتی به جهان بیند و نه عافیتی نه ابتدایی دارد، نه نیز عاقبتی شود مَلول، ز عمر گران، ز ناکامی به شعله پخته نگردد سرشت، از خامی زمانه زرگر ایام و... آدمی زر ِ ناب! به شرط آنکه بپوید همیشه راه صواب به‌گوشِ جان شنو از (ساقی) این سخن ای دوست! که حُسن عاقبت آدمی به خوی نکوست. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1402/04/21 @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(الحسود لایسود) ‌‌‌ کسی کــه دیـــده‌ی بیـــنـا نـــدارد تمـیـــز زشــت ، از زیـبــــا نـــدارد دلـت را پــاک کــن از گـــرد کیـــنه حسـادت در هـنـــر ، معنـــا نـــدارد‌ ‌‌‌ سید محمدرضا‌ شمس (ساقی) @shamssaghi
مثل حِــربــا باش تا بیـنی رخ خورشید را نه چو خفــاشـان ببندی روز روشن دید را شب‌پره از بس حسادت می‌کند با روشنی تا کنون هرگز ندیده ، پــرتــو خورشـید را سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اندوهِ مسلمان) ‌ ‌‌چو دریایی که خشکی بیابان را نمی‌فهمد کویر تشنه‌لب ، معنای باران را نمی‌فهمد ‌ ‌کسی‌که سفره‌اش رنگین شده از خون محرومان گرسنه‌حالیِ درمانده‌ی نان را نمی‌فهمد ‌ ‌نگر بر چهره‌ی محتاجِ قوتِ لایموتی که ز رنج زندگانی، خوانِ الوان را نمی‌فهمد ‌ ‌دلی که نیست پابند صداقت از ریاکاری خلوص باطن و ایمان و ایقان را نمی‌فهمد ‌ ‌همیشه‌سرخوش ِ آسوده از رنج و گرفتاری غم درماندگان و چشم گریان را نمی‌فهمد ‌ ‌تن‌آسانی که لم داده به زیر سقف آسایش تب و تاب اسیر سقف ویران را نمی‌فهمد ‌ ‌تبهکار ستم‌پیشه ز خلق و خوی حیوانی هراسِ بی‌‌گناهان ِ پریشان را نمی‌فهمد ‌ ‌ز کاخِ خود بزن بیرون و بر بیچارگان بنگر که مستغنی، غم بی‌سرپناهان را نمی‌فهمد اگر که قافیه شد شایگان هرگز مکن عیبم که مضمون سخن، اینگونه عنوان را نمی‌فهمد ‌ ‌زمستان‌ا‌ست و گرگ و گوسپند و راهِ ناهموار کسی هم حالِ چوپان در زمستان را نمی‌فهمد ‌ ‌مزن داد از رهِ مردم‌فریبی ، از مسلمانی... که کافِر ، درد و اندوهِ مسلمان را نمی‌فهمد ‌ ‌دلی‌که روشن از نور خدا شد در تمام عمر ندای باطل و فریادِ شیطان را نمی‌فهمد ‌ ‌چو یوسف آنکه بر عشق حقیقی مبتلا گردد دگر عشق ِ زلیخای هوسران را نمی‌فهمد ‌ ‌بظاهر چون ابوسفیان مسلمان شد بناچاری ز خبثِ ذاتِ خود اسلام و قرآن را نمی‌فهمد ‌‌ ‌‌مخوان بر گوش محتاجان احادیث کذایی را دلِ خالی ز نان، حرفِ سخنران را نمی‌فهمد ‌ ‌به چشم مستِ مِی‌خواران، بیابان هم گلستان است خمارآلوده ، عیش باغ و بستان را نمی‌فهمد ‌ مکن وا سفره‌ی دل را به نزد هر کسی زیرا دل بی ݟم ، ݟمِ در سینه پنهان را نمی‌فهمد مخواه از اهرمن همدردی و همخویی و رأفت که رنج و محنت و خواری انسان را نمی‌فهمد ‌به شعرِ (ساقی) دلخون نگر با دیده‌ی مجنون که لیلی ، بینوایی در بیابان را نمی‌فهمد. ‌ سید محمدرضا شمس (ساقی) 1396 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(حکایت دل) اگر به گوشه نشینی هماره خو کردیم تمام عمر ، فقط فکر آبرو کردیم به جلد میش ، چو گرگ درنده را دیدیم به حکم عقل و خرد دوری از عدو کردیم نشد به کوی محبت که دل به دست آریم اگر چه در همه ی شهر ، جستجو کردیم لباس فقر به تن ، پاره پاره شد اما به تار محنت و پود غنا ، رفو کردیم چه زخم‌ها که به دل ماند از لغاز عوام حذر ، اگر چه از افراد یاوه گو کردیم نماز عشق بخواندیم و شکر حق گفتیم ولی به خون دل خویشتن وضو کردیم نشد غبار غم از چهره پاک اگر روزی... به اشک، گرد غم از دیده شستشو کردیم شکست شیشه‌ی دل گر ز سنگ بی‌خردان ز حق ، سعادت این قوم ، آرزو کردیم مرید (ساقی) و ساغر شدیم و گوشه نشین حکایت دل غمدیده ، با سبو کردیم . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1385 eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به هر دستی که داده از همان دست بگیرد هر که هر دسـتی که داده‌‌‌ست سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اکسیر وجود) آنکه از قافله‌ی عشق ، جدا می‌گردد مبتلا ، بر غم و اندوه و بلا می‌گردد می‌دهد عزت و قدر و شرف خود از کف چون جدا ، از کرم و لطف خدا می‌گردد عشق، اکسیر وجود است و گدازنده‌ی قلب که مِس سینه از آن نیز ، طلا می‌گردد عشق هرچند ملال آور و جانکاه بوَد عاشقان را ، مدد و راهنما می‌گردد آنکه جز عشقِ خدا در دل خود جای نداد «قبله‌ی حاجت و محراب دعا می‌گردد» ۱ می‌بَرد راه به سرچشمه‌ی خورشید ز عشق در دل ظلمت و مصباحِ هُدا می‌گردد می‌دهد درس حقیقت به همه عالمیان چونکه فارغ ز رَه خبط و خطا می‌گردد مرتضیٰ محو خدا بود ز عشقی ازلی بین چه‌سان بر همگان قبله نما می‌گردد؟ گشت مُنشق سر او در دل محراب نماز که شهید از ستم قوم دغا می‌گردد بارگاهش به نجف بوسه‌گه اهل ولاست نام او نیز به هر درد ، دوا می‌گردد نظری کن به حسین بن علی و دریاب! که به شوق کرمش شاه، گدا می‌گردد در ره عشق فدا کرد خود و اهلِ عیال این‌چنین است که شاه شهدا می‌گردد بود چون عاشق وارسته‌ی درگاه خدا عاقبت در ره این عشق، فدا می‌گردد (ساقی) کرببلا مظهر عشق است و وفا زین‌سبب، اسوه‌ی ارباب وفا می‌گردد . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1402/10/20 eitaa.com/shamssaghi ۱ـ صائب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
"بعثث خاتم الانبیا، حضرت محمد مصطفیٰ (ص) مبارک باد." در زمانی که بشر با چشم بینا ، کور بود روزهای آفتابی ، چون شبی دیجور بود سرنوشت دختران محکوم خاک گور بود هر کسی بر کشتن نوزاد خود مجبور بود آفتابی سر زد از مشرق چو اسلام مبین کرد روشن از شعاعش ظلمت روی زمین شد پیام آور کسی که بود اهل آسمان آنکه از مَدّ نگاهش نقش بسته کهکشان تا کند ابلاغ ، فرمان خداوند جهان... گفت: من هستم محمد ، خاتم پیغمبران دین من اسلام و قرآن مبین ، آیین من هست قرآن برترین و هست کامل دین من در "حِرا" قرآن حق گردید بر من آشکار جبرئیل آورد پیغام خدا ، در آن دیار گفت: "اقرأ یا محمد"! آیه‌ی پروردگار گفتمش خواندن نمی‌دانم ؛ بگفتا ای نگار : "اقرأ باسم ربکَ..." ؛ خواندم به آوای بلند گشت روشن آیه‌ها بر من بدون چون و چند "قم فأنذر" گفت بر من آن خدای بی‌قرین تا کنم آگاه ، انسان را ، ز قرآن مبین گرچه گرگِ شرک و کینه از یسار و از یمین کرده از بغض و عناد و حیله در راهم کمین از خدا خواهم مرا تا از گزند مشرکان در مسیر اعتلای دین حق ، دارد امان کفر و بیداد و تجاوز بود در هر جا عیان بود ابوسفیان ، بزرگ مکه و بازارگان برده داری بود عادی در عیان و در نهان غارت و عصیانگری و ظلم و نخوت توامان بت پرستی بود مَشی و شیوه‌ی اهل حجاز کز جهالت ، با بتان بودند در راز و نیاز تا محمد ، آمد و بت‌های سنگی را ، شکست گفت دست حضرت حق، از همه بالاتر است رشته‌ی جهل و خرافات عرب از هم گسست گفت از حق تا شود مخلوق حق، یکتاپرست نیست شایان پرستش ، دست ساز آدمی کِی توان خوانَد بشر، بت را خدای عالمی؟ گرچه قوم مشرکین با کینه و خشم و غضب دشمنی کردند از آغاز ، با او بی سبب بود راسخ آن رسول الله اعظم روز و شب تا دهد پایان به جهل و خودسری‌های عرب پرچم اسلام شد در اهتزاز و پایدار چون که اسلام است دین کامل پروردگار برترین مردی که او را مَحرم اسرار بود هم مرید و همنشین و مونس و غمخوار بود همچنین در غزوه‌ها بعد از نبی، سالار بود او علی شیر خدا ، آن حیدر کرار بود چون علی را دید در معراج با خود مصطفی گفت غیر از من نداند کیست شاه لا فتی (ساقی) کوثر علی اَست و شفیع محشر است همسر زهرا و آرام دل پیغمبر است بعد احمد ، از تمام انبیا والاتر است شیعیان را بعد پیغمبر امیر و رهبر است آنکه در وصفش بگفتا جبرئیل از افتخار " لا فتی الا علی ، لا سیف الا ذوالفقار " سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
مبعث مشهد مقدس.mp3
8.1M
بسم الله الرحمن الرحیم بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله شعرخوانی : مورخ 1402/11/18 مشهد مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(نوکیسگان) کن از نوکیسگان دوری، که سر در آخور خویش‌اند ز بیم خواهشِ درمانده‌ی نانی ، به تشویش‌اند زبان‌باز و دغل‌کار و تهی از اُلفت و مِهرند سراپا چون ستونِ سُستِ سَقفِ سازه‌ی خویش‌اند اگرچه در خیال خویش، خود را شاه می‌بینند ولیکن چون گدا در چشم استغنای درویش‌اند ز شوق و شهوتِ شهرت به هر محفل شتابانند اگرچه بر شکوه و شأن آن محفل ، نیندیش‌اند ندارد حاصلی مِهر و وفا ، با این قماشی که : به‌کام خویشتن نوش‌ و به‌کام خلق چون نیش‌اند به هنگام تناول آنچنان بیخود شوند از خود که پنداری به تنهایی ، نظیر گلّه‌ی میش‌اند به غیر از بذر خِفّت را ، نمی‌کارند در عالم خسیسانی که حتیٰ مالک صد پهنه آییش‌اند ۱ امانت‌دار اموال‌اند و سرخوش از متاع پوچ عقب افتادگان‌اند و گمان دارند در پیش‌اند نمی‌گیرند دستی را ، ز خوی خِسّت و خواری به دور از رأفت و جود و سخا هستند و بدکیش‌اند عبث هرگز مکن عمر گرانت را تلف (ساقی) به پای نارفیقانی که : مکّار و بداندیش‌اند . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1402/11/20 eitaa.com/shamssaghi ۱ـ مزرعه ـ کشتزار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(روز جانبازان عزتمند و غیور مبارک) بی پــا به پــایــداری در عیــن بــردبـــاری بـی هیـــچ انتظــــاری گـویـم به آشکـاری ماییم و قلب پرخون افسانه‌ایم و افسون لیلای گشته مجنون ما را مبین به خواری سید محمدرضا شمس (ساقی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(دانایی) ای دل به راه جهل منه پا را زایل مساز ، فکر مصفّا را دانش بجو که از اثر دانش قدر و بهاست مردم دانا را دانشوران ، هماره توانایند پیروزی اَست خلق توانا را دانا به هرچه می‌نگرد خواند آیات فضل ِ خالق یکتا را دانا نمی‌کند به عبث سودا پاره گلیم و پرده‌ی دیبا را دانا نمی‌دهد گهر و گیرد پاداش آن حَجاره‌ی خارا را دانا به یُمن علم ، نماید حل از مشکلات خویش معمّا را آن را که هست مشعل دانایی روشن بر اوست پرده‌ی ظَلما را دانشوران ز فضل و هنر باشند قائم مقام ، ساحت غَبرا را گیرد بشر ، ز قدرت دانایی بر اوج چرخ، منزل و مأوا را دانا ز راه علم ، همی بیند شئِ عُجابِ سُفلی و علیا را دانشور از ثریٰ زاثر بینش آرد به عقد ، عِقد ثریا را نادانی اَست موجب هر لغزش نادان به جان خَرَد غم دنیا را نادان کجا حقیقت دین فهمد اسلام یا که مذهب بودا را؟ با سامری ز جهل یکی داند اعجاز موسیٖ و ید بیضا را زیبا و زشت را ندهد تشخیص آنکو نخوانده زشتی و زیبا را از هم تفاوتی ، نتواند داد صیّادِ جهل، پشّه و عنقا را نادان چه‌سان تمیز دهد از جهل از کعبه ، فرق دیر و کلیسا را؟ نادان نمی‌دهد به جهان تمییز فرق سفال و لؤلؤ لالا را نادان ز جهل خود نتوان فهمید خسران و سود حنظل و خرما را آن کس که بی تمیز بوَد هرگز نتوان شناخت پستی و بالا را آن‌کس که هست فاقد دانایی داند قرینه ، قطره و دریا را نادان چو کور فاقد بینایی‌ست کی می‌دهد تمیز ، الف و با را؟ نادان ز کور هم ، بوَد اعماتر روشندلی‌ست اعمی ِ دانا را آن را که نیست بینش و دانایی زآن برتری‌ست دیده‌ی اعما را داند برابر ، آن که بوَد جاهل سنگ سیاه و درّه‌ی بیضا را چون فرصت‌است وقت غنیمت دان گر که تو را ست همّت و یارا را زین عمر می‌توان که بری بهره دانی ز خَلق ِ خود اگر امّا را یغماگر است گرگِ اجل زنهار با گلّه باشدش ، سر یغما را امروز سعی خود منما باطل خواهی اگر سعادت فردا را خورشید فیض اگر طلبی ای دل کمتر مباش! همّت حربا را گر خود شدی به طالع خود بدخواه از کس مکن گلایه و شکوا را نبوَد به قدر ذرّه ، قضای حق خواهان درد و رنج تو و ما را ایزد نموده حافظِ کِرمی پَست در قعر بحر ، صخره‌ی صمّا را چون اختیار در کف ما باشد از سعی خود بجوی ، تمنا را هستی مریض و بی‌مدد دارو ممکن مدان عِلاج و مُداوا را بنیان فکن هَریمن شهوت را کن طرد ، دیو نفس هیولا را با نیزه‌ی شکسته، چه‌سان داری؟ دعوی جنگ و عرصه‌ی هیجا را دکّان بی متاع ، نمودی باز دعوی کنی به سفسطه سودا را مزد قبال سعی و عمل ، بخشند خلد و قصور و سدره و طوبا را آنکو قرین رنج بوَد یک‌چند آخر بیافت ، گنج ِ مهیّا را نایل به روز وصل شود آنکو بیند فراق ِ یک شب یلدا را با جِدّ و جهد کسب توانی کرد جاه و جلال خسرو و دارا را آوخ که جمله فاقد تقواییم پوشیده‌ایم جامه‌ی تقوا را نادان صِرف و گمره هر راهیم داده به خلق، حکمت و فتوا را با ما کسی به فکر مدارا نیست کز دست داه‌ایم ، مدارا را خواهی اگر سعادت جاویدان بنیوش این نمونه سخن‌ها را بیهوده طی مکن گهر عمرت از کف مده ، نیامده فردا را (ساقی) بیان شعر تو خود کافی‌ست با یک اشاره ، مردم دنیا را سيد محمدرضا شمس (ساقی) 1394/11/20 eitaa.com/shamssaghi