#وعدهی_صادق
شیرهای بیشهی ایـران به قصد انتقـام
در مصاف روبهــان، با اقتـدارات نظـام
تاختند آنگونه برخاک تلاویوی که رفت
از سلحشوری شـیران تا به مـرز انهـدام
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
#نماز_نصر
این جمعــه «نمــاز نصــر» بـرپـا گردید
ابـــلاغ «ولای حــق» ، بـه دنیــا گردید
بـایــد کـه بمیــرد از حقــــارت، دشمــن
چون «بیعـت عـاشقـانه» امضــا گردید
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
(هفتهی نیروی انتظامی گرامی باد)
اَمنیـّت کشـور است مَــدیــون شما
آرامـش ملّـت است مَــرهـــون شما
سرسـبز بـوَد درخـت آسـایش خلـق
از همّـت و اِسـتادگـی و خــون شما
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
(عِلم و ثروت)
آن که پیوسته پی ثروت و دنبال زر است
ای دریغا که نداند همه عمرش ضرر است
دستِ خالی به جهان آمده انسان ، یعنی :
دستِ خالی به جهان دگری در سفر است
آدمی، خَلق شده تا بکند کسب کمال
ورنه از دانش و حکمت بهجهان بیخبر است
هر که کوشد ؛ بِبَرد بهرهی بسیار از آن
آنکه سُستی بکند عمر گرانش، هدر است
عِلم، سرچشمهی دانایی و فضل است؛ ولی
زر فقط موجب راحتطلبی بشر است
آنکه آموخت به عالَم، ادب و عِلم و هنر
هرکجا پای گذارد به یقین مفتخر است
ثروتِ مَحض، بشر را نرساند به کمال
گرچه قد راست کند؛ سروِ بدون ثمر است
آنکه در فقرِ کمال است چه سودیش ز زر؟
ثروتش گرچه فزون است؛ خری باربر است
عِلم در معرکه، حتیٰ بشود جوشن ِ جان
همچنین خنجر بُرّان بوَد و هم سپر است
ثروت اما چو شود دستخوش دزد قضا
صاحبِ ثروت بیچاره یقین دربدر است
تا به کی غرّه بر این جاه و جلال عبثیم
غافل از عمر، که چون آبِ روان در گذر است
ایخوش آنکس که ز ثروت به تعهد برسد
دستگیری کند از خَلق ، ولو مختصر است
پندِ ناصح ندهد سود در این عصر فریب
چونکه بر گوش زراندوختگان، بی اثر است
(ساقیا) خویش میازار و، زبان رنجه مکن!
گرچه تلخ است کلامِ تو ولی چون شِکر است.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1403/07/14
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
#شوق_الهی
آنکه پیوسته نشستهاست به غمخواری ما
کی تواند که ببیند به جهان، خواری ما ؟
باز کن دیدهی دل را که ببینی به عیان
نیست جز او به همه عمر، پی یاری ما
باش هشیار و مکن رنجه دلت را بهجهان
که شود حاصل رنجیدن دل ، زاری ما
دل که از شوق الهی بتپد در همه عمر
میشود آینهی کثرت و بسیاری ما
وآندلی که بشود غرق جهان غیر خدا
پَهن کردهاست بساطِ غم و ناچاری ما
با خدا باش و مَده دل بجز او تا دمِ مَرگ
که نبیند اَحدی، رنج و گرفتاری ما
دل اگر غرق خدا گشت، از ایّام شباب
میگشاید گِره از پیری و دشواری ما
نیست غم، گر که ز بیداری و آگاهی دل
نیست یک تن، که بیاید به خریداری ما
این بوَد پاسخ این شعر صبوحی که سرود
«ای بسا فتنه که برخاست ز بیداری ما»
(ساقی) بزم ازل ریخت به جامم می ناب
که رُبود از دل و سر، غصه و هشیاری ما...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1403/07/13
#شمس_ساقی
@shamssaghi