eitaa logo
کانال اشعار شمس (ساقی)
563 دنبال‌کننده
267 عکس
9 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
«اَلسَّلامُ عَلَیكِ یٰا فاطِمَةَ المَعصومَه» از آنروزی که چشمم را درین غمخانه وا کردم نگاه خویش را ، با گنبد تو آشنا کردم غمی که جای خود را در درون سینه وا می‌کرد چو دیدم گنبدت را ، از دلم او را جدا کردم شدم چون پای‌بند گنبد و صحن و سرای تو دلم را از گرفتاری این دنیا رها کردم ضریح دلنوازت شد انیس و مونس جانم که کم کم دردهایم را در آغوشت دوا کردم زیارتنامه خواندم در حریم جان‌فزای تو دو رکعت هم نماز عشق را آنجا ادا کردم مریضان و گرفتاران عالم را به درگاهت به یاد آوردم و بر مشکل آن‌ها دعا کردم چو هستی دختر باب‌الحوائج، موسیِ جعفر گره، از مشکلات خویش با دست تو وا کردم خلاصه هر زمان هر مشکلی پیش آمد ای بانو توسّل بر تو جستم از دل و جانت صدا کردم عزاداران ثارالله (ع) را در صحن آیینه چو دیدم یاد آن شاه شهید سر جدا کردم از او آموختم ایثار و درس جان‌فشانی را که هم خود، هم قلم را وقف در راه خدا کردم سخن گفتم به عشق آل طاها در تمام عمر بدون مُزد و مِنّت، حق جدّم را ادا کردم نبودم چون پی نام و نشان؛ در گوشه‌ی عزلت نشستم کار خود را عاری از روی و ریا کردم شدم دردی‌کش (ساقی) کوثر، با دلی آگاه چنانکه خویش را سرمست، از جام ولا کردم نبستم دل به‌جز آل عبا (ع) در زندگی هرگز از آنروزی که چشمم را درین غمخانه وا کردم سید محمدرضا شمس (ساقی) 1403/07/23 eitaa.com/shamssaghi
«اَلسَّلامُ عَلَیكِ یٰا فاطِمَةَ المَعصومَه» از آنروزی که چشمم را درین غمخانه وا کردم نگاه خویش را ، با گنبد تو آشنا کردم غمی که جای خود را در درون سینه وا می‌کرد چو دیدم گنبدت را ، از دلم او را جدا کردم شدم چون پای‌بند گنبد و صحن و سرای تو دلم را از گرفتاری این دنیا رها کردم ضریح دلنوازت شد انیس و مونس جانم که کم کم دردهایم را در آغوشت دوا کردم زیارتنامه خواندم در حریم جان‌فزای تو دو رکعت هم نماز عشق را آنجا ادا کردم مریضان و گرفتاران عالم را به درگاهت به یاد آوردم و بر مشکل آن‌ها دعا کردم چو هستی دختر باب‌الحوائج، موسیِ جعفر گره، از مشکلات خویش با دست تو وا کردم خلاصه هر زمان هر مشکلی پیش آمد ای بانو توسّل بر تو جستم از دل و جانت صدا کردم عزاداران ثارالله (ع) را در صحن آیینه چو دیدم یاد آن شاه شهید سر جدا کردم از او آموختم ایثار و درس جان‌فشانی را که هم خود، هم قلم را وقف در راه خدا کردم سخن گفتم به عشق آل طاها در تمام عمر بدون مُزد و مِنّت، حق جدّم را ادا کردم نبودم چون پی نام و نشان؛ در گوشه‌ی عزلت نشستم کار خود را عاری از روی و ریا کردم شدم دردی‌کش (ساقی) کوثر، با دلی آگاه چنانکه خویش را سرمست، از جام ولا کردم نبستم دل به‌جز آل عبا (ع) در زندگی هرگز از آنروزی که چشمم را درین غمخانه وا کردم سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi