eitaa logo
شمس (ساقی)
484 دنبال‌کننده
183 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
دل ِ بی‌حوصله ناگاه به هم می‌ریزد چون به یک لحظه‌ی کوتاه به هم می‌ریزد تا توانی غم بیهوده به دل راه مده که دلت را غم جانکاه به هم می‌‌ریزد به مکانی که دلت نیست به آنجا بروی حال ِ دل، از سر اِکراه به هم می‌ریزد باش هشیار، مبادا ‌شکنی قلب کسی! خانه‌ی عیش، به یک آه به هم می‌ریزد دل به دنیا نتوان بست که در دار فنا زندگی لحظه‌ی دلخواه به هم می‌ریزد پیش هر طفل یتیمی پسر خویش مبوس که دل غم‌زده ناگاه به هم می‌ریزد دل خود را نسپاری به دل بلهوسان که دلت را دل گمراه به هم می‌ریزد دخل و خرجی که یکی نیست بدون تردید زندگی نیمه‌ی هر ماه به هم می‌ریزد مَرد همت نکند شِکوه به هنگامه‌ی کار  کوه را مثل پر کاه، به هم می‌ریزد زندگی را نکنی بی مدد عشق، بنا که شبی خیمه و خرگاه به هم می‌ریزد غم بیهوده مخور ظلم اگر پابرجاست که به یک اشکِ سحرگاه به هم می‌ریزد تا به دریا شدن ای رود نمانده‌ست بسی گرچه رؤیای تو را چاه، به هم می‌ریزد خانه‌ی ظلم اگر سر بکشد تا به فلک ظلم را حضرت الله، به هم می‌ریزد (ساقیا) آنکه نشد مست ز میخانه‌ی عشق حالِ او گرچه بوَد شاه، به هم می‌ریزد. سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(بِأَیِّ ذَنبِ قُتِلَتْ) این طفـلِ بی گنـاه، که شد پـرپـر بـا تیـــر کیــن ظـــالــم بـداختـــر سـوزد یقین و دود شود نسل‌اش در شعـــله ‌هـــای آهِ غـــمِ مــــادر سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
(السّلام علیكِ یا فاطمةَ الزهراء) یا فاطمــه! با دشمنانت دشمن استیم زیرا محبّ آل طـاهـا (ص) از الستیم دستی که پهلـوی شریفـت را شکسته بودیم اگر ما گـردنش را می‌شکستیم سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
(السَّلامُ عَلَیْكِ يٰا فاطِمَة الزَّهرٰاء) من فاطمه، دخت احمد مختارم من همسر و ، یار حیدر کرّارم من مادر زینب و حسین و حسنم کامروز به جای پیرهن در کفنم من یکّه ستمدیده‌ی هستی هستم هر چند که از جام شهادت مستم خواهم که زبانِ حال خود را گویم غم های خود و ملال خود را گویم آن‌شب که پدر را به سرش سنگ زدند بر خرمن عشق، آتش جنگ زدند آن‌شب که پدر خفت و مرا کرد رها من ماندم و کودکان و مولا تنها آن‌شب که علی را به جسارت بردند این قلب شکسته‌ی مرا آزردند آن‌شب که به کوچه راہ، بر من بستند کردند اهانت و دلم بشکستند آن‌شب که سر و صورت من شد نیلی از کینه‌ی دشمن و ز ضرب سیلی آن‌شب که عدو پهلوی من را بشکست شیرازه‌ی عمر من، همان جا بگسست شد محسن من سِقط ز ضرب کمرم آتش بکشیدند به قلب و جگرم از بس ز جفای دشمنان غم خوردم در فصل بهار، بودم و پژمردم صدبار، خدا را طلبیدم که مرا آسودہ کن از زمانه‌ی وانفسا امشب که به دیدار پدر خواهم رفت آزاد ، ولی شکسته پر خواهم رفت دارم به پدر شِکوه‌ی این قوم پلید کاین حیله‌گران پست و کفّار عنید از بعد تو ، با علی و من بد کردند خون بر دلم این فرقه‌ی مرتد کردند غصب فدک و غصب ولایت کردند شمشیر کشیدند و جنایت کردند از جور و جفای‌شان زمینگیر شدم از غصه و رنج توأمان، پیر شدم بس آہ کشیدم از دل زار و غمین راحت گشتم ز دست این قوم لعین این بود زبانِ حال زهرا (ساقی) تا حشر بوَد به سینه داغش باقی ای شيعه بگو لعنت و نفرین بشر بر دشمن آلِ علی و پیغمبر (ص) سيد محمدرضا شمس (ساقی) 1381 @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(شهادت ‌مادرم‌ افسانه نیست) ای فاطمه! که دخت شاه انبیایی در بین مخلوق خدا خیرالنسایی اُمّ ابیهایی و، مام اولیایی حتیٰ شفیع خلق در روز جزایی آیا چرا نامردمان با تو عدویند؟ این نابکارارانی که با تو در نبردند با هتک حرمت بر حریمت حمله کردند بر در زدند آتش، چه‌سان گویند مَردند؟ والله عمری را به نامردی سِپَردند. مغلوب شیطانند و راه او بپویند اینان که پهلوی شریفت را شکستند هم رشته‌ی عمر تو را از هم گسستند ‌شد محسن‌ات سِقط و به خوشحالی نشستند میخِ در و ضربِ لگد هم شاهدستند ‌‌ ‌آیا چه‌سان این ظلم را افسانه گویند؟ غصب فدک کردند از دخت پیمبر از همسر شیر خدا، زهرای اطهر کردند حتیٰ غصب تخت و جاهِ حیدر این تشنگانِ قدرت، این قوم ستمگر چون غیر سود خویشتن چیزی نجویند کی می‌توان نامید ظالم را مسلمان درّنده خو را کی توان نامید انسان دم می‌زنند از حق اگر این نابکاران با فعل‌شان بر کفر خود دارند اذعان یعنی منافق پیشگانی چندرویند کافر یقیناً پیرو قرآن نباشد پابند عدل و منطق و میزان نباشد چون مَسلکش جز مَسلک شیطان نباشد در ظاهر است انسان، ولی انسان نباشد حیوان و انسان همچنان سنگ و سبویند ‌ تبریک اگرچه بر علی گفتند در خم بودند اما از خباثت، در تلاطم با خدعه و تزویر و با زور و تحکم کِشتند بذر کینه را در بین مردم این غاصبان که نزد حق بی آبرویند فرموده در قرآن خدا بر خصم ابتر کوثر بود زهرا و ساقی اَست حیدر زین رو بوَد مولا علی (ساقی) کوثر هستند چون این دو، عزیزان پیمبر زین موهبت چون خار بر چشم عدویند ‌‌سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السّلامُ عَلَیكِ یا فاطمةَ الزهراء) ای‌که چون گنـج به ویران بقیـ ـع جا داری مَـدفـن خویش، نهــان از همــه دنیــا داری گرچـه مخفـی‌ست مــزارت، به زمــانه امّـا بخــدا ، در دل غـم‌دیــده‌ی مــا جــــا داری مِحـــوَر آل عبــــایـی ، کــه مقـــــامـی والا چو علــی نــزد خــــداونــد تعــــالـیٰ داری خلــق اگـر که شـده افــلاک، طفیـلی تواند «هرچه خـوبـان همه دارند، تو تنهـا داری» می‌کند فخر، جهانی به تو ای دخت رسول! بـاغــی از لاله چــو در خــاکِ مُعــــلّا داری مانده‌ام مات، چه‌سان روی گلت شد نیلی؟ تو که شــیری چو علـی آن شه والا... داری سقط شد «محسنِ» تو، با لگــدِ قنفــذ اگر داغ او بــر دل، چـون لالــه‌ی حمــــرا داری «دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد» نــور حــق را چــو در آییــنه‌ی ســیما داری ای بقیـعی کـه شـدی قبـــله‌‌ی دل‌هــا دانی که تـو در دامـن خود حضرت زهـــرا داری چــار امــامـی که در آغــوش تو آرامیـدند یــادگـــارنــد کــه از حضــرت مـــولا داری تــو از این پنــج گلی که به دلت جــا دادی فخــر بر خود ز شـرف، نـــزد ثـــریــا داری گرچه ویـــران شده‌ای از ســتم قـوم دغــا غــم مخور زآنکه تو گـل‌های شکـوفـا داری آسمــان، نــزد تــو تعظیــم کنــد تـا به ابــد این مقـامی‌ست که از عتــرت طـاهـا داری (ساقیا) فخـر تو این است که از لطف خدا نسَـب حیــــدری از مـــــادر و بـــابـــا داری سید محمدرضا شمس (ساقی) 1393 @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السّلامُ عَلَیكِ یا فاطمةَ الزهراء) یارب! به رسول و انبــیایت سوگند یارب! به عـلی و اولیـــایت سوگند دستی که شکست پهلوی فاطمه را بشکن! به جـلال کبـریـایت سوگند. سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا