شراب و ابریشم...
من هر جا بروم پروانههای غزه را با خودم میبرم... پیج خرید روسری: اینجا
.
خدا رو شکر برنامهی امروز هم به لطف حضرت زینب به خوبی برگزار شد.
از صحبتهای امروز خودم خیلی راضی هستم.
اول مراسم که صلوات خاصهی امام رضا جان رو گذاشتن با تصاویری از حرم، نگاه گنبد کردم و گفتم امام رضا جانم مدد بدید حرفایی بزنم که مورد رضایت حضرت زینب باشه.
و وقتی رفتم پشت تریبون صحبتم رو با یه آیهی قرآن شروع کردم: وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ
گفتم یهود مدعی شد دست خدا بستهاس و خدا تو همین آیه پاسخ یهود رو داده: بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ
حالا ما در ایران احساس میکنیم دست ما بستهاس ما واقعا برای فلسطین چی کار میتونیم بکنیم جز گریه و دعا؟
و خب آیه پاسخ داده دست خدا بازه
تو جمهوری اسلامی هر کس هر جا هست در جهت تقویت نظام بعنوان اصلیترین پایگاه استکبارستیزی جهان قدم برداره، همین کمک به فلسطینه!
و من بعنوان یک نویسنده چطور میتونم این رسالتم رو به انجام برسونم؟ با نشون دادن چهرهی استکبارستیز حضرت زینب.
جوانی که با این چهرهی حضرت زینب آشنا بشه دیگه حضور اسرائیل رو در این کرهی خاکی برنمیتابه.
و من تمام تلاشم بر اینه که اون تعریف زن ستمکش رو از حضرت زینب بردارم و از ایشون زن قهرمان ستمستیز رو به نمایش بذارم تا جوان با این جلوه آشنا بشه و با همین جلوه نابودی اسرائیل رو طلب کنه...
و بعد رفتم سمت توضیحاتی دربارهی وجود نازنین حضرت زینب...
و بلطف خداوند همونطور که از قبل با خودم قرار کرده بودم اسم شهید رئیسی رو هم آوردم و واقعا از خدا ممنونم که اجازه نداد اسم رئیسی از ذهنم بره.
و از همه مهمتر اینکه این تریبون فرصتی شد برای تقدیر از پدر و مادر عزیزم و بوسیدن دستشون در یکی از رسمیترین مراسمهای زندگیم💚
الحمدلله رب العالمین
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنقدر برایت نوشتهام تا همهی آنهایی که کلمههای من را خواندهاند، خیالاتی شدند و
گفتهاند من یکی از بستگان زینبم💚
.
سریال مردان آنجلس یکی از زیباترین ساختههای تلویزیون ایرانه.
ما خیلی بچه بودیم که این سریال پخش میشد، ولی یکی دو سال پیش دوباره شبکهی آیفیلم سریال رو گذاشت و من فرصت کردم تعدادی از قسمتهاش رو ببینم.
اون قسمتی از سریال که زندانبان اصحاب کهف رو از زندان فراری میده و خودش در این مسیر کشته میشه، فوقالعادهاس.
من کلی برای اون زندانبان گریه کردم و به ایمانِ دمِ مرگش غبطه خوردم.
امروز وقتی بین صحبتهام اسم شهدای راه حق رو آوردم، اون زندانبان رو هم از ذهنم گذروندم و ثواب جلسه رو بهش تقدیم کردم!
واقعا اگه او اصحاب کهف رو فراری نمیداد تاریخ کدوم سمتی میرفت؟ و توحید چطور به ما میرسید؟
من عاشق موشکافیِ تاریخم و معتقدم کشوری که در این برهه از تاریخ تقدیم ما شده از گذرِ خونهای پاکِ فراوانی که در طول تاریخ بر زمین ریخته به دست ما رسیده.
همهی شهدای تاریخ از جناب هابیل تا همین شهدای اخیر حزبالله، همه و همه صاحبان خونهای پاکی هستند که در مسیر شکلگیریِ تمدن توحیدی بر خاک ریخته و ثمر اون خونها در قالب جمهوری اسلامی امروز در دست ماست...
دارم فکر میکنم من شاید باید معلم تاریخ میشدم!
.
شراب و ابریشم...
. سریال مردان آنجلس یکی از زیباترین ساختههای تلویزیون ایرانه. ما خیلی بچه بودیم که این سریال پخش م
الکی که نویسنده نشدیم😂
نویسندهها آدمهای عمیق، ریزبین، و متفاوتی هستند.
متفاوت از این جهت که دنیا رو متفاوت میبینند و به همه چیز از روزنهی متفاوتی نگاه میکنند.
مامانم همیشه به من میگن چیزایی که تو متوجهش میشی رو بقیهی آدما متوجهش نمیشن.😂
من هیچ وقت با شهید خاصی ارتباطی نداشتم.
همیشه به شهدا ارادت داشتم و بعضی شهدا مثل سید علی اندرزگو و شهید بهشتی و سردار سلیمانی رو بصورت ویژه دوست داشتم ولی اینطور نبودم که بگم یک شهید خاص رو همیشه و همه جا به یادش هستم یا رفتار و اعمالش برای من الگو هست و از این حرفها...
ولی حالا چند ماهه یک شهیدی دارم که روز و شب ازش حرف میزنم و حتی براش اشک میریزم و حتی بعضی جاها که میخوام بداخلاقی کنم یاد اخلاق خوبش میافتم و جلوی خودم رو میگیرم، با همهی آدمها از خوبیهاش میگم، تو حرم حتی با غریبهترین زائرا میشینم و بهشون میگم فلان خدمات از صدقهسر شهیده فاتحهاش یادتون نره ها، انگار میخوام یاد همه بندازم که چه گوهری رو از دست دادیم....
رئیسیِ عزیز جوری تمام ذهن و قلبم رو درگیر کرده که شب و روز به یادشم و از فراقش آه میکشم.
مخصوصا الان که حادثهی معدن رخ داده و پزشکیان نیویورکه خیلی جای رئیسی خالیه، هم برای رفتن به نیویورک و سربلند کردنِ کشورمون و هم برای رسیدگی به شهدای معدن.
رئیسی اگه بود الان حتما خودشو رسونده بود طبس
رئیسی اگه بود حتما تو سازمان ملل دوباره سرافرازمون میکرد...
دربارهی فراق رئیسی فقط میشه همون جملهی آقا رو گفت: هیچ جوره قابل جبران نیست😭
خدا رحمتش کنه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحمون رو با یاد بهشتیان متبرک کنیم🌱
هدایت شده از حامد کاشانی
خدایا! برادران ما، عزیزان ما، نور چشمان ما، همرزمان ما، مجاهدان حزب الله لبنان و کشورشان بویژه سید عزیز را در پناهت حفظ بفرما.
نصرت و پیروزی و عافیت، روزیشان و روزیمان بگردان.
هدایت شده از وحید یامین پور
استاد ما سالها پیش(حدود ۲۵ سال پیش) در واکنش به تحولات نوظهور و گاه نگرانکننده عصر اصلاحات جملات جالبی گفت؛ عیناً نقل میکنم:
"ما چقدر بايد شانس داشته باشيم كه خداوند ابتلائات و حوادثي براي ما پديد ميآورد... خيلي سريع آگاهيها ميآيد و جهالتها رو ميشود، جهالتها تبديل به آگاهي ميشود. آگاهيهاي كاذب نقاب از چهره میاندازند، اينها توفيقات الهي است.
حامد الگار محقق آمريكايي كه مسلمان شده است، اوائل انقلاب در سفری به ايران، با روزنامه كيهان مصاحبهای كرده بود، خبرنگار از او سؤالی كرده بود، (سؤالش ساده انديشانه بود، ولي باعث شده بود او جواب خوبی دهد) سؤال كرده بود: آيا فكر نميكنيد در آمريكا هم يك انقلاب مثل انقلاب ما رخ دهد؟ ايشان جواب داده بود، نه هيچ انقلابي در آمريكا رخ نميدهد؛ انقلاب خصيصه جوامع زنده است، آمريكا يك جامعه مردهای است، از من بپرسيد اين نعش روی زمين افتاده، چه هنگام متلاشی ميشود؟
نگران نباشيد كه چرا هر روز يك وضع جديدی داريم، اينها نشانی زندگی است، اين نشانه زنده بودن امت ما است؛ هيچ اشكالي ندارد، بالا برويم پايين بياييم، زندهايم، گاهي بالا، گاهی پايين، گاهی ميانه. عمده اين است كه ما هيچوقت متوقف نيستيم، تمام اينها مبارك است."
➕️ @yaminpour
.
شبکهی سه صبحها ساعت شش سخنرانی مذهبی میذاره.
امروز سخنران داشت دربارهی تقدیر خوبیها صحبت میکرد.
یه روایتی نقل کرد که یه غلامی داشت غذا میخورد و همزمان به سگی که اون حوالی بود هم لقمه میداد.
امام مجتبی ازش نام و نشونش رو پرسیدن اونم گفت من بردهی فلانی هستم...
امام رفتن و ساعتی بعد برگشتن و فرمودن من تو رو از صاحبت خریدم، این باغ رو هم از صاحبت خریدم و حالا میخوام تو رو آزاد کنم و این باغ رو به تو ببخشم...
بخاطر تقدیر از عمل اون برده در غذا دادن به سگی گرسنه...
هیچی دیگه از صبح ذهنم درگیره امامِ امت از یه غذا دادن به یه سگ اینهمه تقدیر کردند اونوقت ما تا میایم یه کار خوب انجام بدیم که به نفع جامعه و مردمه هزار نفر به ما حمله میکنند و با ادعای اسلام و انقلاب هزارجور سنگ جلو پای ما میندازن و اونقدر اذیتمون میکنن تا یا خودمون نفله بشیم یا اون کار یا بسلامتی هر دو با هم!
یعنی کِی قراره یکی از این تیپ آدما به تور ما بخورن برای ایدهی ما ذوق کنند، حمایتمون کنند و فضا رو باز کنند تا کارو پیش ببریم...
هیع!
.@sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
با این عکس ارسالی از اعضای خوب کانال، بریم برای چاپ دوم کتاب... #من_اگر_روضهخوان_بودم الحمدلله رب
.
و خبرِ خوب اینکه بالاخره چاپ دوم کتاب در دسترس قرار گرفت😍😍
عزیزانی که این مدت پیام میدادید و دنبال راهی برای خرید کتاب بودید، آدرس خرید کتاب #من_اگر_روضهخوان_بودم با عشق تقدیم شما👇👇💚
https://ketabejamkaran.ir/148686
.
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
به آن پیرمرد صلحطلب بگویید شما و دوستانتان از اول هم در برابر صهیونیسم سلاحی در دست نداشتید که حالا بخواهید زمینش بگذارید؛ و از زبان ما اگر حرف میزنی، پس اگر سلاحهایمان را بگیرید با دستان خالی، با دندان و چنگ و سنگ همچنان مبارزه خواهیم کرد تا قلع غدههای سرطانی جهان. و به آن دیپلمات فرنگرفته و سیاستخوانده که در لباس مسئول جمهوری اسلامی، به دروغ جملات رئیسجمهور را تکذیب کرد و بعد صوت جلسه بیرون آمد و حیثیت نظام رفت، بگویید که چند واحد درس «صداقت» را در تونلها و زیرزمینهای بیآفتاب مقاومت، زیر دست آن سید بزرگواری که گفت «من متعلق به مکتبی هستم که دروغ را حتی در جنگ روانی هم مفید نمیداند» بخواند و بیاموزد و اعتماد ملت به اظهارات نظام را خدشهدارتر نکند.
شراب و ابریشم...
. اباعبدالله ای آقای همهی لوتیها و بامرامها و مَردها و عزتمندهای عالَم... به تمام عزتی که توی دم
جایی که تو این متن پررنگ شده☝️...
هیع!
.
ما فقط نگرانِ عزت کشور بودیم و جبههی مقاومت، که تفکر غربگرا با هر دوی اینها در تضاده...
.
شراب و ابریشم...
. اباعبدالله ای آقای همهی لوتیها و بامرامها و مَردها و عزتمندهای عالَم... به تمام عزتی که توی دم
☝️برگشتم دوباره متن رو خوندم و چند خط دیگهاش رو برجسته کردم...
ما علمِ غیب نداشتیم
ما فقط نسبت به تفکر غربگرا شناخت داشتیم...
خطهای پررنگ متن رو ببینید
و اتفاقات نیویورک رو...
هیع
#نه_به_غربگرایی
.
.
من یک معلمِ دست به قلمم!
سلاح من کلمههایم است.
کلمههایی که در کلاس درس میگویم و کلمههایی که مینویسم...
من این کلمهها را هرگز از روی شقیقهی اسرائیل پایین نخواهم آورد!
آقای پرزیدنت!
شما از قولِ کدام مَردِ جنگی؟ کدام زنِ مبارز حرف از پایین آوردن اسلحه میزنید؟!
ما حتی کلمههایمان در نبرد با اسرائیل کوتاه نخواهند آمد چه رسد به سلاحها و موشکهایمان...
✍ملیحه سادات مهدوی
@sharaboabrisham
.
.
قرار بود بعد از رئیسی توقع ملت ایران از جایگاه ریاست جمهوری بالا بره...
یعنی آدمهایی که مثلِ رئیسیای رو دیدن دیگه به کمتر از رئیسی رضا نشن...
ولی خب دیدیم که به حداقلیترین حالت ممکن رضا شدیم که هیچ، الان هم انگار که انتصابات رئیسجمهور و حرفهاش برای کسی مهم نباشه و دیگه کلا کسی کار به کار رئیسجمهور نداره!
و خب این قدرت رسانهاس!
رسانه زمانی که رئیسی روی کار بود تا تونست تخریب کرد...
الان هم همون رسانه پزشکیان رو تطهیر میکنه و مردم رو تخدیر...
من به پزشکیان رأی ندادم، برای انتخاب نَشدنش هم خیلی مایه گذاشتم اما وقتی انتخاب شد خیلی ازش دفاع کردم، اجازه ندادم کسی منتخب ملت رو مسخره کنه، اجازه ندادم کسی به رأیدهندگانِ به پزشکیان، نسبتِ جهل بده، اجازه ندادم با انتخاب پزشکیان موج ناامیدی بپیچه حداقل بین دایرهی اطرافیان و مخاطبانم و هر جا نشستم گفتم هر کس هر جا هست باید کمک بده به دولت، موفقیت دولت، موفقیتِ همهی ماست ولی الان دوست دارم با تمام وجود بگم لعنت به هر کس که کاغذِ حرفاتو مینویسه پزشکیان و لعنت به اون بزدلهایی که دورهات کردن و بهت سرخط میدن تا پیام ذلت بفرستی!
ما با بنیصدر جبهه رو به دشمن نباختیم، دیگه ظریف و امثالش که انگشت کوچیکهی بنیصدر هم حساب نمیشن!
رخت و لباس زنونه واسه هر کی که میترسه فراهمه*، نیازی نیست از قول ما پیام صلح برای اسرائیل بفرستند!
پیروزی نهایی قطعا متعلق به مقاومته.
.
✍ملیحه سادات مهدوی
*بنیصدر با لباس زنونه از کشور در رفته بود...
@sharaboabrisham
همزمان با هفته دفاع مقدس؛
کتاب «من اگر روضهخوان بودم» در گناباد رونمایی شد.
دسترسی به متن کامل خبر:
ibna.ir/x6rFc
.
خرید کتاب #من_اگر_روضهخوان_بودم از طریق آدرس زیر 👇
https://ketabejamkaran.ir/148686
.
مِهر ماه و شروع سال تحصیلی هر سال، هر سال، برای من یادآورِ مِهرماهیه که منِ هجده ساله با یک چمدون لباس و یک ملافه و پتو و یک جفت دمپایی و مقادیری قابلمه و لوازم آشپزی همجوارِ امام رضا جان شدم و رسما شدم دانشجوی مشهد!
کلاسها از ۲۵ شهریور شروع شده بود و من با افتخار ۱۳ مهر رفتم دانشگاه😂
خیلی دیر رفته بودم و به تبع وقتی من رسیدم تقریبا بچهها همدیگرو پیدا کرده بودن، هماتاقیهای خوابگاهشون رو معلوم کرده بودن، اینکه تو کلاسا کجا بشینن، با کی برن خوابگاه با کی بیان دانشکده همه چی تنظیم شده بود... ولی خب من تنظیمات همه رو دستکاری کردم و خیلی زود معادلات خوابگاه و دانشگاه رو به هم ریختم و بعد از مدتی این من بودم که تعیین میکردم کی و کِی و کجا بره و بیاد. و پس از اون ۱۳ مهری که من وارد خوابگاه شدم، دیگه دانشگاه در ید قدرت مهدوی بود.😂
شاخِ حقیقی بودم اون زمان که شاخ مجازی مد نبود.🤣
من بهترین رفیقهای زندگیم رو تو دانشگاه پیدا کردم، دوست و رفیقهایی که از سال اول کارشناسی با هم آشنا شدیم و هنوز که هنوزه دوستیمون پایداره و با هم ارتباط نزدیک و عمیق داریم، به شهرهای همدیگه سفر میکنیم، به خونههای همدیگه میریم و تو فضای مجازی با هم در ارتباطیم.
با اینکه با آدمهای زیادی در ارتباطم و تعداد دوستان زیادی دارم اما تنها گروهِ دوستانهای که دارم همدانشکدهایهام هستن، تنها کسانی که به حریم خصوصی من راه دارن، تنها کسانی که اشکهام رو باهاشون به اشتراک میذارم، تنها کسانی که با خبر از احوال من هستن، تنها کسانی که بهشون اعتماد کامل دارم و بدون ترس از قضاوت و ترس از طرد شدن احساسات و دغدغههامو تو جمعشون میگم، تنها کسانی که وقتی کنارشونم چه بخندم و چه اشک بریزم در هر صورت حالم خیلی واقعی خوبه...
و کسی تا طعمِ رفیقِ خوب رو نچشیده باشه نمیتونه بفهمه من دارم از چی حرف میزنم...
من خیلی وقتها شده که غر زدم و گفتم دانشگاها و درسهای ما کاربردی نیست، دانشگاه رفتنای ما اونطور که باید ثمری نداره یا حتی برخی اساتید ما اونجور که باید سواد ندارن....
اما همیشه گفتم اگه ثمر دانشگاه رفتن فقط و فقط پیدا کردن یه همچین رفیقایی باشه، میارزه، حتی به هزینه کردنِ جوونی میارزه!
که همهی ماجرا، رفیقِ خوبه...
همکلاسیهای قشنگم!
آغاز مِهر و سالروز شکلگیریِ مِهرِ بینمون مبارک رفیقترینهام💚
.
.
به مناسبت سالگرد شکلگیریِ رفاقتمون چند تا موسیقی تقدیم کنم به رفقای عزیزم...
.
Hojat Ashrafzade - Refigh (128).mp3
5.59M
تقدیم به رفیقِ بغضِ هر شبم، فاطمه جانِ تقوی💚