لَن تَنالُوا البِرّ حَتی تُنفِقوا مِمّا تُحِبون
این آیه از آن آیههاییست که من بدجور اذیتم باهاش!
بدترش آن قصهی بخشیدن پیرهن عروسی حضرت زهراست که مینشیند تَنگِ این آیه و بدتر اذیتم میکند! 🤦♀
همیشه سر دو راهیها، سر بخشیدنها و گذشتنها، صاف مینشیند توی صورتم و به رویَم لبخند میزند!
لبخند مهربانی نَه ها، از آن لبخندهای معنادار که همراهش چشم و ابرو بالا میاندازند که یعنی حالا ببینم چیکار میکنی!💁♀
خب گاهی واقعا زورم میآید از مِمّا تُحِبّونهایم بدهم، آنقدر لَن تَنالُوالبِرَش را چماق میکند و میزند توی سرم تا آخرش مِمّا تُحِبّونَم را از کف بدهم! 🙎♀
من با اینکه در اکثر قریب به اتفاق بزنگاههایم مِمّا تُحِبّونَم را دادهام رفته، اما هنوز در همان "لَن تَنالُوا البِرّ" ماندهام آن هم با تاکید بر لَنَش:هرگز!
گیر کار را هم میدانم که بخاطر گیس و گیس کشیهایم با این آیه است!
یعنی من با اینکه مِمّا تُحِبّونَم را میدهم اما چون هرگز از سر میل ندادهام، آخرش به هیچ جا نرسیدهام، رسیدن به بِرّ که جای خودش!
همیشه یک خیلی خب بابایی تَهِ بخشیدنم بوده که با دهنکجی به این آیه زیر لب غرولند رفتهام و خواستهام یکجوری خودم را از عذاب وجدانش نجات دهم! خواستهام به جناب آیه بگویم لطفا انقدر در سلول سلولم تلاوت نشو، دادم رفت! 🙇♀
آخرش هم آیه باز لبخند زده؛ که یعنی باز هم از سر اکراه...
باز هم شدی مصداق خسر الدنیا و الاخره
هم مما تحبت را دادی رفت هم دوباره توی لن تنالوالبرش گیر افتادی... 🤦♀
✍ملیحه سادات مهدوی
مهمان شراب و ابریشم باشید👇
🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
.
از اول هم اصل بر این بود که اگر توی مجلسِ شما اشک میریزیم و سینه میزنیم، این اشک ریختنها و سینه زدنها بیرون از تکیه هم نمود داشته باشد، این شور گرفتنها شروع یک حرکت باشد و گرنه حسینیه چیزی بیشتر از یک مدفن برای اشکها نمیشود!
قرار نبود ما برای پرپر شدن طفل شش ماههات گریه کنیم و بیخ گوش خودمان نوزادی پرپر شود! که اگر اینطور شد، آن وقت ما که گریهکنِ شماییم با آنها که حتی اسم شما هم به گوششان نخورده چه توفیری داریم؟!
ارباب!
ما یک عمر، هفتم محرمها و محفلهای شیرخوارگان با دمِ یا علی اصغر، توی سر و صورتمان نزدهایم که حالا قرار باشد از نوزادی که روی تختِ بیمارستان افتاده و پدرش ندارد که خرج درمانش را بدهد، غافل شویم!
از اول هم قرار همین بود!
شما بابای عالَم باشید و قنداقهها، از دم، قنداقهی علی اصغر شما باشند...
قرار گذاشتیم پول روی پول بریزیم، ریال به ریال جمع کنیم تا هزینهی درمان یک نوزاد سه ماهه را پرداخت کنیم و به یادِ پدر و نوزادِ کربلا، اشک از چشم پدری بگیریم و قنداقهی طفلی را به مادر برگردانیم انشاالله!
هر کس همقدمِ ماست، بسم الله...
با تشکر
ملیحه سادات مهدوی، مدیر خیریه حضرت خدیجه
از بین تمام تبریکهایی که برای روز معلم و روز استاد از دانشجوها و شاگردام و افراد مختلف دریافت کردم، شیرینترین و ارجمندترین تبریک، پیامکی بود که از حضرت بابا دریافت شد.😍
پدر عزیزم اولین و بهترین معلم من برای آموختن قرآن و همهی خوبیهای دیگر 😍
روز معلم مبارکِ تمام پدر و مادرهایی که فرزندانشون رو بر مسیر خیر و نیکی تربیت میکنند.
و مبارکِ همهی معلمهایی که شاگردان رو مثل فرزند میدونند و برای رشد و تعالی فرزندان این سرزمین از جان مایه میذارن.
.
مهمان شراب و ابریشم باشید👇
🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
خدا لابهلای قصص انبیا قصه استاد و دانشجو را هم آورده!
آن هم با تمام جزئیات!
از همان نقطه شروع! درست از لحظهای که جوانی عزمش را برای دانستن جزم کرد!
قصه اینطور است پیامبری چمدانش را بست و رفت پیِ استاد! با خودش هم عهد بست دست از جست و جو برندارد حتی اگر سالها به طول انجامد!
پیامبرِ جوان هجرتش را برای کسب علم آغاز کرد تا همه بدانند برای دانستن باید حرکت کرد، باید سراغ استاد رفت، باید وقت گذاشت حتی سالیانِ سال!
در مسیر سفرش رنج هم برد، گرسنگی هم کشید، اذیت هم شد تا همه بدانند دانشجو بودن به این سادگیها هم نیست!
از آنجا که جوینده همیشه یابنده است آخر سر استادش را یافت! آن هم از آن استادهای اعلا! یکی از آن استادهایی که از رحمت و علم خداوندی سرشار بود!
خدا اینجای قصه را گفت تا همه بدانند خضرهای راهنما همیشه هستند فقط باید کمی موسی بود و رفت پِیِشان!
دانشجوی قصه به استاد که رسید اول اجازه گرفت و شاگردیش را با ادب آغاز کرد!
باد جوانی نگرفتش و خودش را از استاد عالمتر ندید!
قول داد نافرمانی نکند و پیرو استاد باشد
درسهایش را با جدیت و تلاش بیاموزد
و برای آموختن صبور باشد!
بعد هم برای کشف و دانستن پا به پای استاد راه افتاد تا تئوریهای کلاس را عملی بیاموزد!
اصلا شاید خدا قصه موسی و خضر را بین قصههای قرآنش آورد تا به ما یاد بدهد دانشجو باید در برابر استاد ادب کند و استاد باید بیچشمداشت از دریای علم و نور سیرابش کند...
✍ملیحه سادات مهدوی
برگرفته از آیات سوره کهف/داستان حضرت موسی و خضر نبی.
مهمان شراب و ابریشم باشید👇
🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
مادرجان میفرمایند:
زنی که
هم خوشگل باشه
هم قد بلند
معلم هم باشه
خونواده دار هم باشه
اخلاقش هم خوب باشه
خدا به پیغمبرهاش هم نداد
چه برسه به تو!
#روزمعلم
شراب و ابریشم...
خب تا شما دنبالِ تیترِ خبریِ خدا میگردید، من کمی قربان صدقهی یکی از اعضای کانالم بروم😅👇 خدا وقت
بعضیام اینجا هستن که اینجوری از دستنوشتهها، نمونهبرداری میکنن👌😅
.
چه دستخط قشنگی.
خوش به حالتون
چرا که فرمود: صفای خط از صفال دل است.😍
ممنون که همراهید و انرژی و انگیزه میدید. 🙏
🌱 @sharaboabrisham
بگذار من، شأنِ نزولِ پناه جستن باشم
و تو
تفسیرِ روشنِ پناهگاه...
وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ./ توبه ۶
✍ملیحه سادات مهدوی
#پناه
#امام
مهمان شراب و ابریشم باشید👇
🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
ما روضهخوانی را از شما به ارث بردیم، وقتی روزهای سختِ پس از پدر، با قلبی خسته و مجروح، خود را پای اُحُد میرساندید و برای حمزهی سیدالشهدا نوحه میخواندید...
ما حتی بلند گریه کردن را هم از شما یاد گرفتیم وقتی همان حوالیِ احد طوری گریه میکردید که صدای گریههایتان مدینه را به هم میریخت.
هنوز صدای عمو جان گفتنهای شما از پای آن کوه به گوش میرسد...
شما یادمان دادید که باید بر سیدالشهداها گریست
شما یادمان دادید که دفاع از دین، یک تکهاش گریه بر شهید است...
شما یادمان دادید که برای دادخواهی، باید مجلس روضه به پا کرد...
ما در آن روضههای جانسوز و آن گریههای جانکاه شما نبودیم زهرا جان!
اما شنیدهایم آن نامردمهایی که بودند، حتی درختی که شما زیر سایهاش به گریهمینشستید را بریدند شاید سوزِ آفتاب اذیتتان کند و بساط هیئت و روضهتان جمع شود...
آه زهرا جان!
ما هر بار که به اینجای تاریخ میرسیم آتش میگیریم...
چطور آن درختی که بریدند، آتش نشد و بر سر و رویشان نریخت؟
کاش ما آنجا بودیم و سوز آفتاب هزار بار سر و روی ما را میسوخت اما ذرهای آفتاب به روی شما نمیرسید...
کاش بچهشیعههایی که هزار و چهارصد سال بعد از شما پای حرف یک سید، جانشان را دادند و انقلاب کردند، آن روزِ مدینه بودند و حجاز را روی سر آنها که شما را آزردند خراب میکردند...
آه زهرا جان!
ما دیر رسیدیم!
ما با یک تأخیر هزار و چهار صد ساله، پای عَلَمها و کتلهایی رسیدیم که شما برپاکرده بودید...
حالا پای همین علمها آنقدر به سر و رویمان میزنیم تا آخرش با همین آهها و نالهها، قیامت کنیم و انتقام گریههای شما را بگیریم...
شما یادمان دادید، گریه، بخشی از مبارزه است... ما پای این قیام هستیم...
به جان عمو جانتان حمزه، انقلاب ما را به انقلابِ خودتان برسانید
بانوی تمامِ قیامهای بر حقِ عالم...
✍ملیحه سادات مهدوی
نیمه شوال، سالروز شهادت عموجان حضرت زهرا، حضرت حمزهی سیدالشهدا و رحلت حضرت عبدالعظیم حسنی تسلیت.
شادی ارواح طیبه شهدای راه حق #صلوات
مهمان شراب و ابریشم باشید👇
🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
9.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با صدای بلند بشنوید.
شما صدای علیابنابیطالب را میشنوید!
نمیدونم این کلیپهایی که از اساتید مختلف منتشر میشه و زیرش مینویسن شما صدای فلان بزرگوار رو میشنوید، دیدید یا نه؟
خیلی حس جالبیه، مخصوصا کلیپهای مربوط به اساتید بزرگ، مثلا من یک بار یک کلیپ دیدم با این عنوان: شما صدای علامه امینی را میشنوید.
تا مدتها این جمله با ذهن و دلم بازی میکرد: شما صدای علامه امینی را میشنوید!
برای منی که علامه امینی رو نَه دیدم و نَه شنیدم و فقط دورادور شناختم، باز کردن چنین کلیپی به ذوق شنیدن صداش یک حسِ نگفتنی داشت!
فکر میکنید اگه قرار باشه روزی کلیپی به دستتون برسه که زیرش نوشته باشه شما صدای امیرالمؤمنین را میشنوید وقتی بازش کنید چجور صدایی ممکنه بشنوید؟ اون صدا باید چه شکلی باشه؟ باید چه بویی داشته باشه؟ باید چه رنگی باشه؟!
بنظر من برای صدای امیرالمؤمنین هیچ مصداقی بهتر از صدای آب نمیشه پیدا کرد!
صدایی که حیات از دلش جاریه...
چشمهها و رودها صدای سخن گفتنِ علیاند و موجِ دریاها صدای خروشیدنِ علی!
صدای علی، صدایی که اگر نباشه حیات نیست...
علیست آب حیات و همهاند زنده به وی
بخوان به عشق: من الماء کل شئ حی...
✍ملیحه سادات مهدوی
مهمان شراب و ابریشم باشید👇
🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
●❥ ●❥ ●❥ ●❥ ●❥●❥ ●❥ ●❥ ●❥ ●❥
این خبریه که کانال تلگرامی آموزش و پرورش شهرمون زده.
و پیشکسوت نیکاندیشی که توی عکس مشاهده میکنید حاجبابای مان و خانم معلمی که چادررنگه به سر دارن، والدهی مکرمهمون.
در ششمین روز از هفته بزرگداشت مقام معلم اسکرین شات خبرو گذاشتم تا پُزِ آقا و والده رو داده باشم. 😌😅
نان پدر و شیر مادر حلالِ هر معلمی که از چاردیواریِ کلاسش بیرون میاد و به جز درس و کتابِ دانشآموزاش چیزهای دیگهای رو هم میبینه و به جای موندن و درجازدن تو سطحِ قابل قبول و نیاز به تلاش بیشتر، خودش و دانشآموزاش و مدرسهاش رو تا خوب و خیلی خوب ارتقا میده!
شبیه مامان که تو سال آخر خدمتشون مادر ترزای مدرسه شدن و با حمایت بابا و کمک مدیر و انجمن مدرسه تونستن یه سری کار اساسی تو مدرسه انجام بدن و مدرسه رو نونوار کنن.👌
نونواریِ مدرسه، گوارای وجودِ فرشتههای معصومی که تو دبستان بال میزنن و اسمشون دانشآموزه.😍
هفتهی معلم، مبارکِ آقا و والدهی عزیزم که هم برای بچههای خودشون و هم برای دانشآموزاشون، همیشه بهترین معلم بودن و هستن. 💚
مهمان شراب و ابریشم باشید👇
🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a