شراب و ابریشم...
تنها تا ساعت سه عصر🌱 چون قراره هزینه رو ارسال کنم🙏
این هم از سهم شراب و ابریشمیها در برپایی موکب پذیرایی در مزار سردار جانِ جانان.
اجر همگی با حضرت زهرا❤️
.
صفیاله، ولیاله و صغری
اسمهاشونه
سه تا بچهی نهایت سه ساله با لباسهای ژولیده.
آجیلای تو کیفم رو میریزم توی مشتهاشون و با حالت سوالی میگم: پاکستان؟ اونها هم جواب میدن: افغانستان.
با چشمهای پر ذوق تکرار میکنم افغانستااان😍
چقدر خوشحال میشم از اینکه بچههای افغانی دورم رو گرفتن و مشتهای کوچیکشون رو جلو آوردن تا دوباره توشو با آجیل پر کنم.
غمی که باهاش اومده بودم حرم، کامل از دلم میره و جاش با یک نشاط عمیق پر میشه.
خدا میدونه چقدر زائرهای پاکستانی و افغانستانیِ امام رضا جان رو دوست دارم.
بخاطر محرومیتهایی که در کشورشون دارن
بخاطر راه سخت و صعبی که تا رسیدن به زیارت طی میکنن
بخاطر ایست و بازرسیهای سخت لب مرز
بخاطر حتی گاهی بیاحترامیهایی که از ما میبینن
اینها زائرهای ویژهی امام رضا جان هستن و من چقدر دوسشون دارم، مخصوصا فسقلیهاشون❤️
12_Motiee_ShabMiladHazratZahra1396[02]_(www.rasekhoon.net).mp3
3.95M
جانها به قربانِ مادرِ پدر💚
ام ابیها...🌱
.
جبرئیل آمده است...با صد بغل سلام و درودِ خدا...
چیز دیگری هم انگار میانِ دستهایش موج می زند...
عطر سیب فضای حراء را پر از بهشت میکند...
افطارِ آخر را خدا خودش از بهشت برای پیغمبر فرستاده...
غار پر میشود از نور... پیامبر میان نور و عطر، جان میگیرد...
حبیبِ خدا از جبلالنور پایین میآید...
سیب روی دشت نور میریزد، عطر میپاشد...
نگاه پیامبر خیره در سیب...
انگار ماه را انداخته باشند وسط یک دریاچه مُشک!
چه رازی است در این سیب؟!....
.
.
.
صدای کوبهی در قلب خدیجه را از جا میکند... چهل شبانه روز است که نگاه مهربان خدیجه دوخته بر این در، انتظار همسرش را میکشد...
در را که باز میکند نور است که فواره میزند... مُشک است که میپاشد روی جانش...
آری حبیبش آمده است؛ سیبی از بهشت در دست...
چهل شب تهجدش را خدا با این سیب عوض داده است؛ چهل شب انتظار خدیجه را نیز!
عشق است که در تلاقی دو نگاه موج میزند...خدیجه چقدر دلش تنگِ پیغمبر شده بود...
پیغمبر چقدر عاشق خدیجه است...
نور و عطر و عشق فواره میزند... آسمان غرق تماشا... فتبارک الله احسن الخالقین...
.
.
تمام پاکیها و زیباییها نازل میشوند میان ملکوتِ دستان پیامبر و سیب بهشت دو نیم میشود... نیمی پیامبر، نیمی خدیجه...
شهد سیب جان خدیجه را تازه میکند....
خدیجه نورانیتر و نورانیتر میشود...
تمام جانش بوی مُشک میگیرد...
انگار آسمان دارد جا میگیرد در دلش...
انسیهی حوراء بر جان خدیجه نازل میشود...
آری خدیجه بر بهشت آبستن می شود...
✍ملیحه سادات مهدوی
#ادامه_دارد...
🌱https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
شراب و ابریشم...
. جبرئیل آمده است...با صد بغل سلام و درودِ خدا... چیز دیگری هم انگار میانِ دستهایش موج می زند... عطر
.
خدیجه هر روز حس تازهای دارد...هر روز دلش جوانه میزند...هر روز جوانههای دلش قد میکشند تا آسمان...هر روز نورانیتر و خوشبوتر میشود... هر روز چهرهاش بهشتیتر و بهشتیتر میشود...
.
.
پیامبر آمده است...
گل روی خدیجه به صد تبسم شکفته است، انگار دارد با کسی حرف میزند... پیامبر با همان مهر همیشگی میپرسد خدیجه جان با که سخن می گویی؟!
– فدایت شوم طفلِ درونم مونس تنهاییهایم شده! با من سخن میگوید...
پیامبر لبخند میزند، با تبسمش انگار تمام درهای بهشت به روی خدیجه گشوده میشود، چقدر خدیجه آرام میگیرد با این تبسم...چقدر خدیجه دوست دارد گلخندِ همسرش را...
پیامبر لبخند میزند...پیامبر میداند طفل درون خدیجه کیست....!
پیامبر، جان میدهد برای طفل درون خدیجه....!
.
✍ملیحه سادات مهدوی
#ادامه_دارد
🌱https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
شراب و ابریشم...
. خدیجه هر روز حس تازهای دارد...هر روز دلش جوانه میزند...هر روز جوانههای دلش قد میکشند تا آسمان.
نُه ماه از آن شبی که پیامبر سیب را دو نیم کرد میگذرد...
خدیجه تنهاست، تنهاتر از همیشه...زنهای مکه به جرم عاشق شدنش، به جرم همسریِ احمد تنهایش گذاشتهاند... درد به جان خدیجه پیچیده
غمگین و پر درد از خدا یاری میطلبد...
.
.
یکباره خانه پر نور میشود، غم از دل خدیجه پر میکشد...
چهار بانوی بهشت از آسمان آمدهاند برای کنیزی خدیجه...
.
.
نوری میتابد و تمام خانههای مکه را پر می کند، آسمان پر میشود از ندای تبارک... بهشت در زمین هبوط میکند...فتبارک الله احسن الخالقین....
.
.
طفل را که میدهند در آغوش خدیجه انگار بهشت را گذاشتهاند توی دامنش...
طفل سلام میدهد به مادر و چهار کنیز بهشتیاش...
به رسالت پدر گواهی میدهد و به وصایت همسر نیز!
خدیجه تازه میفهمد راز آن سیب را... خدیجه تازه میفهمد...
.
.
پیامبر از راه میرسد...چهرهاش بهشتیتر از همیشه...
تکبیر میگوید و اشک شوق میریزد... الله اکبر...الله اکبر...
خیر کثیرش را به آغوشِ مِهر میکشد....
کوثر و رحمت خیره در چشمان هم...پدر و دختر عشق میگیرند از نگاه هم...
- خداوند او را فاطمه نامید چرا که او و شیعیانش از آتش بریدهاند... خدا کوثرش را فاطمه نامید...
پیامبر خیر کثیرش را به سینه میچسباند... خدا میداند چه بهجتی نازل میشود بر قلب پیامبر...
پیامبر خیر کثیرش را روی دستانش بالا میبرد...انا اعطیناک الکوثر...
حالا دیگر برای همه فاش می شود راز آن سیب...
.
✍ملیحه سادات مهدوی
🌱https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
.
خدا خودش به پیغمبر فرموده بود اگر تو نبودی افلاک رو نمیآفریدم و اگر علی نبود تو رو نمیآفریدم و اگر فاطمه نبود شما دو تن رو نمیآفریدم...
حضرتِ بهانهی آفرینش، مادرِ هستی، مادرِ بود و نبود، بانویی که اگر نبود خدا دست به آفرینش نمیبُرد، وعدهی تحقق یافتهی خدا به پیغمبر، کوثرِ جاری، میلاد شما بر هفت آسمان و بر زمین و زمان مبارک هست، مبارکترمون باد.💚
زهرا جان
دوستتان داریم و این تمامِ داراییِ ماست.
قبولمان بفرمایید که این تمامِ امیدواریِ ماست.
🌱https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب ولادتی بخوایم به خودمون عیدی بدیم دوباره این کلمهها رو از حنجرهی سبز شما میشنویم سردار
تا یه وقت فراموشمون نشه این قسمهای جلاله رو...
🌱https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
شراب و ابریشم...
شما به پیغمبر دل دادید و از یُمنِ دلدادگیِ شما بهشت، خلق شد... خاکِ بهشت را از گلدانِ لبِ ایوان شما
شراب و ابریشم...
حجاز تصویری مسحور کنندهتر از نقشِ زنی بلندبالا ایستاده بر دامن جبلالنور بر خود ندیده! زنی موقر که
و همچنین ایشون رو دوباره بخونیم.
هیچ وقت دم صبح از سمت طبرسی رفتید حرم؟ گوشهی سمت راست ورودی طبرسی که همهی کبوترا شبا اونجا جمع میشن رو دیدین؟
اول صبح که کبوترا هنوز پر نزدن و پراکنده نشدن... میای بری سمت حرم، توی اون هوای مطلوب، اون روشن تاریکِ مطبوع، توی اون نور خاص گنبد تو گرگ و میش اول صبح، یکهو هزار هزار کبوتر جلوی پات پر میزنن و صدای بالهاشون میپیچه، چه حسیه، وای چه حس فوقالعادهایه...
این حس شبیه همون حس و حالیه که توی اسمِ بانو خدیجه هست.💚
اصلا اسم حضرت خدیجه که میاد انگار دلِ آدم میشه بست طبرسی و کبوتران که پر میزنن توی هوای اول صبحش.
جانها به قربانِ بانویی که سحرگاه فردا به مادریِ کوثر مفتخر میشه.
✍ملیحه سادات مهدوی
🌱https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
.
روز مادر مبارکِ مادرهای غزه که نزدیک سه ماهه دارن شهید میدن و شهید میشن، ولی لحظهای دست از مقاومت نمیکشن.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشا به بخت بلندِ خدیجه...
خدا دامان او را برای نزول کوثرش برگزید💚
شراب و ابریشم...
کاش من یکی از بچههای توی این عکس بودم! خودم رو با هزار ضرب و زور از بین فشار جمعیت و هیاهوی روحِ من
کاش من بچهی لباسنارنجیِ توی عکس بودم که روی دست بابا بالا رفتم و خودم رو به عکس امام رسوندم و از ته دل میبوسمش.
آقا سیدِ متولدِ بیستم جمادی
شاگرد اولِ مکتبِ انقلابِ فاطمی
آقای امام خمینی
تولدتون مبارکمون.
امروز اگه یمن اسرائیل رو کلافه کرده، قطعا پای درس شما نشسته.💪
🌱https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
هدایت شده از فرزندان غدیر
🔸 ثبت نام فوق العاده طرح فرزندان غدیر (طرح برنامه سمت خدا برای حمایت از زوجهای نابارور)
🌹 به مناسبت سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
🔹 جهت دریافت لینک ثبت نام میتوانید از ساعت ۱۲ روز دوشنبه (یازدهم دی ماه) الی ساعت ۲۰ روز چهارشنبه (سیزدهم دی ماه) در همین کانال قرار میگیرد.
#ثبت_نام
#فرزندان_غدیر
💠 @samtekhoda_ghadir
شراب و ابریشم...
. ما توی قرآن سه تا "خوشخبری بده خدا بهت پسر داده" داریم! سه مژده به فرزنددار شدنِ سه مادری که یک د
.
مجال نمیکنیم پیرهنهای سیاهمان را چندروزی در کمد بگذاریم. ما امتِ همیشه داغدارِ دائما زخمی...
https://t.me/m_molaie110
.
هدایت شده از امیرحسین ثابتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از شهدای دیروز کرمان، عادل رضایی از مداحان اهل بیت بوده که ساعتی قبل از شهادت این روضه را خوانده:
آقا جان یه مرگی رقم بزن بفهمن نوکر تو بودیم. نگن فلانی تصادف کرد و مرد...
@Sabeti ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ حالِ سردارو خریدارم...💚
حالِ سردار
حالِ سردار...
چه تواضعی، چه مِهری، چه عشقی، چه عشقی، چه عشقی ...💚
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
هدایت شده از مفشوی یک انسان چندمنظوره
قالی کرمون، استعارهی ماست!
اگر "بچههای قالیبافخانهی مرادی کرمانی" را خوانده باشید، خوب میدانید پشت کارِ آن گلهای تراویده روی قالی، داری وجود دارد با انبوهی اندوه. رنگش عیان و رنجش نهان.
انگار بچههای قالیبافخانه دوست دارند شمای مهمان، شمای زائر، قالی را ببینید ولی رنجهای کوفته لای ریسها را، نه! برای همین از دیروز، بچههای قالیبافخانه برگشتهاند پشت دار و پای کار! موکبها به راهند و بچهها دارند پودها را میتنند به جان تارها. ولی این تنیدن بر تار، نواختن با تار نیست. صدایش اکنون که نه، فردا هم درنمیآید! بیصداست. تعمدا. مثل خودشان. چون "کرمونیجماعت" یاد گرفته شُل حرف بزند، سفت کار بکند. گواه؟ حاجقاسم! کمصدا و پُرنما. یک تخته قالی. از آنهایی که هرچقدر پا بخورد، تازهتر میشود.
۱۴دیماه ۱۴۰۲، ماه ترور!
#سید_میثم
@Masihane
برادران عزیز همانطور که می دانید من غریبم و پدر و مادر ندارم و همچنین برادر و خواهری
از شما عزیزان تقاضا دارم گاهگاهی که بر سر قبرم حاضر می شوید فاتحه ای بخوانید🌱
شادی روحش صلوات🌺🌱
#شهید_رجبعلی_غلامی
#مهاجر_افغانی
#بجستان