هر روز تعدادی از آیات و روایات کاربردی و غفلت شده مهمی که با آن سروکار دارم یا در فیشهایم است را در کانال زیر میگذارم.
پیشنهاد میکنم با این روایات مأنوس باشید و آنها را به کسانی که به آنها نیاز دارند معرفی کنید.👇
https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1
در طرحهای جدید ثبت نام خودرو چه در بورس و چه قرعهکشی، فقط کسانی میتوانند ثبت نام کنند که هزینه اولیه اعلام شده توسط شرکت خودرو ساز را داشته باشند و تا زمان قرعهکشی حساب معرفی شده قفل میشود و اگر برنده نشدند آن حساب باز میشود.
این بار کف مبلغی که در ثبت نام معمولی باید داشته باشید ۹۰ میلیون است.
عملا کسانی فقط میتوانند در این ماراتون شرکت کنند که ۹۰ میلیون پول نقد داشته باشند و چند درصد مردم این چنین نقدینگی دارند؟
قبلا چهار نفر مستضعف اگر برنده میشدند طلایی میفروختند، قرضی میگرفتند و... پول را جور میکردند و با فروش ماشین چیزی به آنها میرسید.
اما الان این فرصت نابرابر شده است VIP سرمایهدارهای جامعه!
https://eitaa.com/joinchat/2649292800C180b1e3e87
✍ دستشویی شستن امام...
🔻 امروز در پنجشنبه بازار مشغول خرید بودم که یک طلبه نسبتا جوان و البته با هیبت و راه رفتن خاصی دیدم که با توجه به تجربهام در شناخت این نوع هیبتها و رفتارهایشان از بودن او در آن فضا تعجب کردم!
دقت که کردم دیدم یک طلبه جوان و غیر ملبس دنبال او میرود و دقتدارد جلوتر از او قدم بر ندارد و هر دو دستش پر از خرید است، کمی نگاه کردم و ظاهری که احساس کردم این بود که خریدهای آن عالیجناب را حمل میکند، احتیاطا حکم قطعی نمیکنم ولی بر اساس تجربه و ظن قوی برای آن طلبه جوان ناراحت شدم که چرا در تور این تیپ فرعونهای روحانی! افتاده است و متوجه نیست.
چندین مورد با همین تیپ و رفتار را در گذشته دیدهام که عجیب علاقه دارند چند نوچه برای خود داشته باشند و پشت سرشان راه بیاییند و نوکریشان را بکنند و اینها آقایی و نصیحت!
🔻 در آیه ۷۹ سوره مبارکه آل عمران آمده است:
👈«ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لي مِنْ دُونِ اللَّه...»
این ویژگی همه پیامبران الهی بوده است که دعوت به اطاعت از خود نمیکردند و بندگان را به بردگی نمیگرفتند بلکه هرچه میگفتند دعوت به بندگی خداوند بوده است.
🔻 از ویژگیهای بارز امام خمینی و دیگر اولیاء خدا این است که اگرچه جاهایی که لازم بوده است، اقتدار و هیبت نشان میدادند اما اصل وجودشان ساده و بیتکبر و متواضع بوده است.
🔻 خانم دباغ که در نوفل لوشاتو در منزل امام کمک کار بودهاند چندین خاطره دارد که امام اگر به آشپزخانه میآمد و ظرفی مانده بود و ما نبودیم ظرفها را میشستند و میرفتند و یا میگویند بارها خودشان به آشپزخانه میآمدند و چایی میریختند و برای بقیه هم میبردند.
🔻 حجتالاسلام و المسلمین برهانی نقل میکنند:
«یک روز آقای قرائتی به من میگفت در نوفل لوشاتو، خدمت امام بودیم اول صبح که برای تجدید وضو بلند شدیم آنجا دو سه تا دستشویی بود. به یکی از آنها که وارد شدم دیدم خیلی کثیف است، رغبت نکردم و صبر کردم که به دستشویی دومی بروم، در این فاصله متوجه شدم آقایی که عرقچین به سر داشت از کنارم رد شد و به همان دستشویی وارد شد که من نرفته بودم. بعد متوجه شدم خود امام بود که در توالت را باز کرده و آستین قبا و دامن آن را بالا زده بود و آنجا را با شیلنگ تمیز میکرد و میشست.»
📖 منبع: رجائی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امام خمینی(س)، ج ۳، ص ۲۴۷.
https://eitaa.com/joinchat/2649292800C180b1e3e87
در مذهب ما کلام حق نادعلی است
طاعت که قبول حق بود یاد علی است.
از جمله آفرینش کون و مکان
مقصود خدا علی و اولاد علی است.
رباعی _ حافظ
........
🌷🌷🌷پیشاپیش میلاد بابرکت امیر مؤمنان مبارک🌷🌷🌷
@sharhe_hal
هدایت شده از آیات و روایات کاربردی غفلت شده
در آیه ۸ سوره مبارکه انسان: از داستان روزه گرفتن امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و حسنین (سلام الله علیهم اجمعین) و دادن افطارشان در سه روز پی در پی به مسکین و یتیم و فقیر سخن به میان آمده است.
در آیه ۹: اخلاص این خانواده و لله بودن کارشان و انتظار جبران نداشتن از سوی بندگان خدا مورد تحسین الهی قرار گرفته است.
اما اوج این داستان و معرفت و مقام این خانواده در آیه دهم است که در ذکر فضائل این خانواده مبارک، چندان به آن توجه نمیشود.
ما اگر محبت و لطفی به کسی کنیم خیلی سخت است که انتظار جبران از او نداشته باشیم اما به هر حال اگر روی اخلاصمان کار کنیم، کار را برای خدا انجام میدهیم و انتظار جبران آن لطف و محبت را «أَضۡعَٰفٗا مُّضَٰعَفَةٗۖ» از خداوند داریم.
اما این خانواده بعد از سه روز گرسنگی و دادن افطار خود به بندگان خدا، نه تنها احساس طلبکاری ندارند و با احساس طلبکاری و انتظار جبران، نمیگویند مثلا: ما امید داریم خداوند بیش از آن به ما دهد و برای ما جبران کند، بلکه تازه میگویند: ما از خداوند در آن روزی که آن روز سخت و هولناک است، خوف داریم.
📌خود را بدهکار و شرمنده در درگاه الهی میدانند، نه طلبکار.
https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همخوانی سرود در «جشن فرشتهها» با حضور رهبر انقلاب
🔹رهبر انقلاب: سرودتان خیلی عالی بود؛ شما گفتید اینجا ایران است. ایران عزیز زنهای بزرگی در گذشته داشته و امروز زنهای برجستهی ما از گذشته بسیار بیشتر است. زنهای برجسته مایهی افتخارند؛ شما هم سعی کنید جزو این زنان بشوید.
🔹چه جوری؟ درس بخوانید، درسهایتان را باید خوب بخوانید، تکالیف درسی را باید خوب انجام بدهید، کار کنید، فکر کنید، کتاب بخوانید تا انشاءاللّه جزو زنهای بزرگ بشوید در آینده.
شرح حال
🎥 همخوانی سرود در «جشن فرشتهها» با حضور رهبر انقلاب 🔹رهبر انقلاب: سرودتان خیلی عالی بود؛ شما گفتی
عالی بود این جلسه
😘😘😘😊😊😊❤️❤️❤️🌷🌷🌷
این بازی از بهترین بازیهایی بود که تو بچگی با داداشم انجام میدادم.
بهش میگیم توپ خونه نقطهای.
بازی استراتژیک ما دهه 👍تیهاست.😁
هم بازی فکری، هم هیجان بالایی دارد و هم ساده و با امکانات در دسترس هست.
یک زمین مال شماست و چندتا سرباز، ماشین، تانک، خونه و هرچی بخواهید شاید درخت، مزرعه و... توش میچینید.
یک پایگاه نظامی مال شماست و پایگاه روبرو هم مال رقیبتون هست.
ابتدای بازی بر اساس قرینه با خط وسط و نیروی دشمن، یک نقطه در زمین خودتان را به عنوان نقطه شلیک مشخص میکنید و یک سوراخ با نوک مداد یا خودکار وسط اون میزنید، بعد کاغذ رو روی خط وسط تا میکنید و اون نقطه رو از قسمت سوراخ شده پشت روی زمین حریف منعکس میکنید.
کم کم که شلیکهای نقطهای شما و رقیبتان زیادتر شد، میتونید بر اساس شلیکهای قبل خودتون و رقیبتون دقیقتر شلیک کنید.
تو این بازی محاسبه فاصلهها و قرینهیابی رو بچه خیلی خوب یاد میگیره و هرچه هم بازی پیش میره شلیکها دقیقتر و هیجان بازی بیشتر میشه.
توی بازی هرچه هدفها کوچکتر باشن امتیاز بالاتری دارند مثلا سرباز دو برابر تانک امتیاز داره و ماشین یک و نیمبرابر.
درخت و منبع آب مثل سرباز.
بهتره برای شلیکها محدودیت قائل بشین که مجبور بشن با انتخاب و ریسک و فکر هدفگیری کنند مثلا هر نفر ۲۰ شلیک میتونه داشته باشه و آخر بازی امتیاز گیری میشه.
اگر هم بچتون مثل بچه من صلح طلبه و میگه بابا جنگ خوب نیست 😁 میشه مدلهای دیگری هم بازی رو انجام داد، مثلا بازی بشه آتش نشان نقطهای و آتشهای با ابعاد مختلف در زمین مقابل باشه و شما با شلیک آبی آتشها رو خاموش کنید.
@sharhe_hal
شرح حال
این بازی از بهترین بازیهایی بود که تو بچگی با داداشم انجام میدادم. بهش میگیم توپ خونه نقطهای. با
البته پسر من ۴ سالشه الکی شلیک میکرد و الکی هم هی نیروهای من میخورد، تا خودم رو جمع و جور کردم و نیروهاش رو یکی یکی زدم، کمی که گذشت، رفتم یه کار کوچولو انجام بدهم و بیام، دیدم زمین بازی رو عوض کرد و گفت من آبی هستم.
یاد م.ک در انتخابات ۸۸ افتادم.😂
گفتم باشه و باز دوباره با اولین شلیک سربازش رو زدم، دیگه این بار هیچ راهی نداشت زد زیر همه چیز و زمین بازی رو مچاله کرد و گفت اصلا این بازی خوبی نیست.😁
این بار یاد م.م در انتخابات ۸۸ افتادم.😜
البته اینم بگم راستش برای بچه چهارساله این بازی سنگینه (مثل م.ا در انتخابات ۸۸😉) و بهتره حداقل ۸ الی ۹ سال داشته باشن.
@sharhe_hal
ماجرای خانه خریدنم (قسمت اول: کلون در خانه امام)...
بیشتر مردم وقتی اسم خانه خریدن میآید، داستان جذابی برای آن دارند و معتقدند معجزه شده است که ما خانهمان را خریدیم، شاید هم علتش این باشد که بیشتر مردم در قضیه خانه خریدن به اضطرار میافتند و هر وقت به اضطرار افتادی دعایت مستجاب است.
طلبهها تقریبا همهیشان جزو آنهایی هستند که در ماجرای خانهدار شدن یک معجزه در حد اعجازهای پیامبران بنیاسرائیل دیدهاند من هم یکی از آنهایم.
کم کم داشت ۱۰ سال میشد که در یک خانه ۶۸ متری بودیم، خانه را پدرم خریده بود و الحمد لله خوب هم بود ولی وقتی میهمان میآمد و خصوصا بعد از آنکه سه نفر شدیم کمی جا تنگ شد، به خانمم قول داده بودم بچه که آمد خانه را عوض میکنیم ولی مردها از این قولهای روی هوا به خانمهایشان زیاد میدهند. من با درآمد طلبگی فقط میتوانستم شرایط موجود را خوب حفظ کنم.😁
پول خاصی نداشتم ولی رفتم چندتا بنگاه سوال کردم دیدم خیلی که هنر کنم اگر هم خانه را بفروشم و به مناطق ارزانتر بروم، باز خانهای ده متر بزرگتر بتوانم بخرم و ارزشش را ندارد.
کتابهایم را جز در حد ضرورت جمع کردم و به منزل یکی از دوستان بردم، اتاق کار و درسم را کاغذ دیواری زدم برای بچه جدید و شد اتاق بچه و قضیه حل شد اما خودم بیجا شده بودم. بچه دوم که به دنیا آمد باز جا تنگتر شد و قولها هم بیشتر و مشکلات دیگری هم پیش آمده بود که حتما باید کاری میکردم. هرچه دنبال خانه گشتم دیدیم توان خرید خانه نداریم، تصمیم گرفتیم خانهای اجاره کنیم.
خانه پدر و پدر خانمم هر دو حیاط دار و بزرگ بود و ما با آن تجربه سابق در این خانه کوچک خیلی سختمان بود، میخواستیم حداقل ۹۵متر و با نورگیر خوب باشد در غیر این صورت زحمت اجاره نشینی و اسبابکشی را برای آن به جان نمیخریدیم اما چنین خانهای اجارهاش بسیار بالا بود.
مانده بودم چهکنم؟ یکی از رفقای طلبهام که مثل کوه اراده و توکل دارد و خانهای بزرگ و حیاط دار مینشیند ماجرای اجاره خانهاش را برایم گفت و امیدوار شدم. گفت: من پول خاصی نداشتم همهاش هم نزدیک حرم و دنبال خانه خوب بودم، هر بنگاهی که میرفتم میگفت آقاجان توی پردیسان هم با این پول معلوم نیست خانه گیرت بیاید. اما کم نمیآوردم، همینطور که داشتم میگشتم چشمم به خانه امام خمینی افتاد و رفتم در خانه امام و کلون در خانه را زدم و گفتم امام من میخواهم همسایهات شوم خودت یک فکری برایم بکن. نذری هم برای همسر امام کردم چون میدانستم امام خوشحال میشود. بعد دوباره راه افتادم. بنگاه اولی که بعد از توسل به امام رفتم باز بنگاهدار همان جواب سابق را داد. ناامید نشدم و راه افتادم به سمت بنگاه بعدی که بنگاهی صدایم کرد و آمد بیرون و گفت: صبر کن، یک آقایی هست برو باهاش صحبت کن، خدا را چه دیدی؟ شاید باهات راه آمد.
خلاصه آن آقا که پیرمردی روحانی و پدر شهید است و با خانمشان تنها در یک خانه بسیار نزدیک به حرم زندگی میکنند با این رفیق ما راه میآید و الان چندین سال است این رفیقمان در همان خانه حیاطدار و بزرگ و نورگیر زندگی میکنند و برای آن دو بنده خدا شده است مثل پسر.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1
ماجرای خانه خریدنم (قسمت دوم: چاله کندنش با شما)...
رفیقم که ماجرای خانه اجاره کردنش را گفت، من هم در خانه امام رفتم و همانکار را کردم و منتظر شدم تا خبری شود؟ فردا صبحش به حرم رفته بودم برای توسل به حضرت معصومه، زیارت با صفایی کردم و مشکلم را با حضرت در میان گذاشتم. از ضریح که جدا شدم، چند دقیقه نشد که همان رفیقم که ماجرای خانهدار شدنش را گفته بودم را دیدم و به او گفتم آمدهام توسل کنم برای اینکه خانه خوبی گیرمان بیاید، کلون در خانه امام را هم زدهام.
رفیقم گفت اتفاقا یک بنده خدایی خانه خیلی خوبی به من سپرده و گفته اجاره آن هم ماهی یک میلیون بیشتر نیست! با توصیفاتی که کرد خانه همانی بود که ما میخواستیم و رفتیم و دیدیم و پسندیدیم، خیلی بزرگ، نورگیر، باغچه کوچکی هم جلو آن بود و در یک محله عالی.
اجاره واقعی خانه چند بود؟ ۵ میلیون و ما به تصور یک میلیون رفته بودیم. صاحب خانه وضع مالیش خوب بود و هدف اصلیش همسایه خوب بود و قبول کرد ماهی ۳ و نیم خانه را به ما بدهد. تمام شهریه من ۳ تومن بود و درآمد خاص دیگری هم نداشتم، استخاره کردم خوب آمد و قبول کردم. قرارداد را نوشتیم و صاحب خانه امضاء کرد، قبل از امضاء با خودم گفتم به خانمم بگویم ۱ میلیون شد ۳.۵ ولی چون قول دادهام اجاره میکنم خدا کمک میکند. معتقد بودم این خانه سفارش حضرت معصومه است خودش هم پولش را جور میکند، آنقدر هم کمک خدا را در موارد مختلف دیده بودم که از این مدل ریسک کردن خوشم میآمد. اما خانمم قبول نکرد و قضیه کنسل شد.
دوباره روز از نو روزی از نو اما حالا دیگر امیدی به خانه اجاره کردن هم نداشم. رفتم پیش یکی از اساتیدم که تا حالا از هیچ مشورتی با او پشیمان نشدهام، ماجرا را گفتم، گفت: چرا میخواهی خانه اجاره کنی؟ برو خانه بخر! گفتم حاجی جان من پول ندارم! گفت: تو چاله کندی که خدا پر کند؟ کو چاله؟ چاله بکن تا خدا پر کند! گفتم: باشد میروم چاله میکنم پر کردنش با خدا. چاله بزرگ هم میکنم. گفت: هرچه توکل داشتی چاله بکن، نترس.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1