روز عید فطر گفتیم یه سفر کوتاه بریم، هوایی عوض کنیم. همیشه میرفتیم سمت فردو و اطراف اون، این سری رفتیم سمت غرب قم، دستجرد و تفرش و روستای دلآرام.
البته بدون برنامه قبلی، همینجوری راه افتادیم و در طول مسیر، مسیر خودمان را انتخاب میکردیم.
اول سفر که راه افتادیم از خدا خواستیم که بعد از یک ماه روزه داری قبل از شروع دوباره درس و بحثها یه حال خوب بهمون بده، الحمد لله از بهترین تجربههای زندگیم در طبیعتگردی شد.
در مسافرت و کلا زندگی برخی همه چیزشون رو حساب و کتاب میکنند و بعد شروع میکنند به حرکت اما یک مدل دیگه که خیلی جذابتره اینه که حرکت کنی و از خدا طلب اختیار و خیر و عافیت کنی و بری ببینی چی میشه.
ما اصلا قصد دستجرد و تفرش رفتن نداشتیم، اما هی طلب اختیار از خدا کردیم و رفتیم و به دلمون اعتماد کردیم و خوب هم رقم خورد. در جزئیات هم دست رحمت خدا را میشد دید و شکرش را گفت. خوبه سفرهای کوتاه رو اینجور شروع کنید و اگر به دلتون چسپید و دیدین جواب میده، سفر نسبتا بزرگ زندگی دنیا را هم همینطوری جلو بروید.
بهترین جاها، با هرچیزی که لازم داشتیم جور شد، در زندگی هم تا حالا همینطور بوده و باذن الله و برکته و رحمته، همینطور جلو برود.
@sharhe_hal
هدایت شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸اصلاحات عالَم، از اطراف این کوه شروع میشود!🔸
🏔 عدهای از #ژاپن آمده بودند ایران. چهل، پنجاه نفر خانم و آقا بودند. مدتی دربارۀ اسلام تحقیق کرده بودند و بالاخره اسلام را انتخاب کردند. به شیراز هم آمدند و زیارتشان کردیم. گفتند: در کتابهای دینی و بودایی خودمان، به ما خبر داده بودند که #اِصلاحات_عالَم از کنار کوه دماوند آغاز میشود. #هدایت_خلق در آخر الزمان، از کنار کوه #دماوند است. ما آمدهایم این کوه را زیارت کنیم. من اولین بار بود میشنیدم یک عده بیایند برای زیارت کوه دماوند! میدانید کوه دماوند، کنار تهران است. خمین و قم و اینها، حواشی آن هستند. شما الآن مراجع تقلیدتان اطراف همیناند. #تهران، #قم، #اراک، #خوانسار، #گلپایگان، #خمین، اینها همه اطراف این کوه هستند. اینها از روی این علامت، #امام (ره) را شناسایی کرده بودند که کارش بالا میگیرد و بالاخره موفق میشود.
🏔 استاد برجستهشان و کسی که اول مسلمان شده و اینها هم دنبال او بودند، یک پیرمرد هشتاد، نود ساله اما سرحال و قبراق بود. نفر سوم آنها هم یک خانمی بود که حجاب کاملی داشت و از مقنعهاش، یک مو پیدا نبود. دربارۀ این خانم گفتند که بیست، سی هزار بیمار با نفس الهی او خوب شدهاند. تعجبی نیست. انسانی خودساخته و #اهل_عبادت و ریاضت بود؛ اما متواضع. زن بسیار متینی بود. برای اینها به زبان انگلیسی صحبتی کردم که این خانم بعدش گفت که این صحبت روی من اثر داشت.
🏔 کمترین حد تحصیل اینها، فوقلیسانس بود. عموماً دکترا داشتند و استاد دانشگاه بودند. همان موقع من گفتم ژاپنیها زودتر از همهجا مسلمان میشوند. چرا؟ چون اسلام از بالاترین رتبۀ دانشگاهیاش آغاز شده. اینها مثل #مخزنی در بالای قلۀ کوه هستند که آب آن، همۀ قسمتهای پایین را سیراب میکند.
🏔 چرا #ایران اینجوری مسلمان و شیعه شد؟ به خاطر #سلمان! سلمان، [در حکمِ یک] استاد دانشگاه بود! بسیار استاد برجستهای بود. سلمان و ما ادراک ما سلمان؟! سلمان، برای کشف حقیقت از شهر و دیارش بیرون آمده و عالَم را گشته تا حق را پیدا کند. خیلی کار بزرگی است! یک دفعه دین میآید سراغ انسان، یک دفعه انسان میرود سراغ دین! این ژاپنیها هم کسی نرفته بود برایشان تبلیغ کند؛ خودشان رفته بودند دنبال حقیقت.
@haerishirazi
✍️ شاهدی از رویکردهای اقتصادی شهید بهشتی و بنیصدر در متن مذاکرات قانون اساسی...
🎬 در مناظره اقتصادی اخیر دکتر غنینژاد و پرفسور درخشان، دکتر غنینژاد مدعی شدند که قانون اساسی ما متاثر از رویکرد چپ اقتصادی آقایان بنیصدر و شهید بهشتی و امثال این افراد، پایه آن اشتباه گذاشته شده است.
📌 مستند ایشان هم مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی بود. خوب بود ایشان کمی این ادعای خود را مستندتر نشان میدادند که از کجای این مذاکرات و صحبتهای طرفین این مطلب برمیآید.
📌برای روشن شدن مطلب خوب است، یکی از مهمترین بندهای قانون اساسی که محل دعوای جدی رویکرد چپ متمایل به دولتی کردن همه چیز و رویکرد لیبرال متمایل به خصوصی کردن و برداشتن همه انحصارهای دولتی است را در مشروح مذاکرات قانون اساسی بررسی کنیم.
📌 در جلسه ۳۳ام مذاکرات قانون اساسی در تاریخ ۵ مهر ۱۳۵۸ بحث از اصل ۶۶ قانون اساسی مطرح میشود و ابتدا اصل پیشنهادی اولیه را شهید بهشتی میخوانند:
👈 «اصل 66- دادن امتياز تشكيل شركتها و مؤسسات در بخش عمومي، و اعطاي انحصار در امور تجاري و صنعتي و كشاورزي و معادن و خدمات ممنوع است مگر در موارد ضرورت با تصويب مجلس شوراي ملي.»
📌در ادامه مهمترین نقدها و خلاصهای از توضیحات افراد در این مورد را ذکر خواهم کرد.
@sharhe_hal
شرح حال
✍️ شاهدی از رویکردهای اقتصادی شهید بهشتی و بنیصدر در متن مذاکرات قانون اساسی... 🎬 در مناظره اقتصاد
✍️ شاهدی از رویکردهای اقتصادی شهید بهشتی و بنیصدر در متن مذاکرات قانون اساسی... (قسمت دوم)
📌در بررسی مذاکرات قانون اساسی ذیل اصل 66 مربوط به انحصار داشتن یا نداشتن دولت و مجموعههای خصوصی در امور مختلف، بعد از قرائت اصل پیشنهادی:
🔻 در ابتدا شهید آیت تفصیلی قائل میشوند که اگر انحصار دادن به خارج باشد کار درستی نیست ولی اگر انحصار برای دولت باشد جایز است و اگر بخواهد انحصار برای یک شرکت خصوصی باشد باز کار درستی نیست.
🔻 در ادامه نیز همین نظر مورد قبول میافتد و بنیصدر در تایید اینکه لازم است لفظ خدمات هم در متن قانون باشد، میگوید: «مثلا انحصار مستشار بدهد به نظاميان آمريكايي، نميشود اينجا خدمات را اضافه كردهايم. خدمات تنها مستشار هم نيست، تمام كارها مثلا بانك خدمات است، تجارت خدمات است، مراكز تفريحات ورزشي خدمات است، همه اينها خدمات است، فرهنگ خدمات است، مستشاران را از باب مثال آوردم...، اين انحصار خدمات دادن در آن زياد فساد پيدا ميشود اين است كه ما اينجا اضافه كرديم حالا اگر بگوييد اين ابداً ممنوع است ... به حكم ضرورت ما به خيلي از چيزها فعلا محتاجيم و قراردادهايي پيش ميآيد كه بايد منعقد گردد.
🔻 در ادامه شهید بهشتی توضیحی میدهند که انحصار هم نسبی است و لازم نیست حتما برای یک نفر باشد بلکه برای چند نفر هم باشد باز فقط با اجازه مجلس این انحصار امکان دارد.
📌بعد از آن آقای حسین هاشمی میگوید بیاییم اجازه مجلس را هم قید و بند بزنیم که مثلا حتی اگر مجلس هم ضرورتی تشخیص داد ما قید بزنیم که این اجازه فقط برای مثلا پنج سال است تا در دوره بعد مجلس مجددا برای این اجازه و ضرورت تعیین تکلیف شود و اگر چنین نکنیم عملا راهی برای تحت استعمار درآوردن کشور با تصویب یک مجلس باز میشود.
🔻اما شهید بهشتی با او مخالفت میکنند! ایشان در این مورد توضیح میدهند:
👈 خيلي مشهود است كه ما فعلا بنا را گذاشتهايم روي اسارت الفساد در آينده، يعني ما از بس در گذشته مجلس شوراي ملي قابل اعتماد نداشتهايم و مجلس شوراي شاهنشاهي داشتيم به جاي شوراي ملي و ديگر مجلس سنا هم مكمل آن بود و آنچنان را آنچنانتر كرده بود از بس دچار رنج گذشته بوديم حالا هر قدر هم بخواهيم به آينده خوشبين باشيم برايمان دشوار است. آخر آن نمايندگان، دويست و پنجاه نفر، دويست و هفتاد نفر يا سيصد نفري هم كه ان شاء الله قرار است دو سه ماه ديگر انتخاب بشوند آنها هم نمايندگان ملتند و اكثريت آنها ميتوانند حافظ مصالح و منافع ملت باشند چون اين بيم و نگراني را داريم ميخواهيم در قانون اساسي آن قدر قيد و بند بگذاريم كه اين خيانتها پيش نيايد ولي عنايت بفرماييد كه قيد و بند زياد سبب ميشود ميدان عمل مجالس آينده هم محدود بشود و چه بسا در محدوديتهاي بيش از حد هم زيانهاي فراواني باشد كه قابل تحمل براي ملت ايران نباشد حالا چه بايد كرد كه هم ملت و هم نمايندگانش در اينجا نسبت به آينده خوشبين باشند، چه عرض كنم.
🔻 بعد از آن آیتالله مکارم در تایید شهید بهشتی توضیح میدهند که آن آقایان به جنبه دفع ضرر توجه میکنند ولی به جنبه جلب منفعت توجه نمیکنند که مثلا اگر لازم دیدیم از باب اضطرار انحصار واردات گوشت را به یک موسسه داخلی بدهیم مشکل کشور حل میشود نباید این منفعت را دفع کنیم!
🔻اما شهید بهشتی اصلاح میکنند که در مورد انحصار دادن به دولت فکر نمیکنم کسی اختلاف داشته باشد که گاهی لازم و مصلحت است یک صنعتی مثلا در انحصار دولت باشد «ولي در مورد انحصار شخصي، به طور كلي دوستان اين نگراني را دارند كه درست است كه انحصارات شخصي ممكن است فراواني را به بار آورد ولي از نظر ديگر هم سرمايهداري كشنده، راهش را به جامعه و اقتصاد باز ميكند، اين را هم بايد توجه كرد.»
📌ادامه دارد...
@sharhe_hal
✍️ شاهدی از رویکردهای اقتصادی شهید بهشتی و بنیصدر در متن مذاکرات قانون اساسی... (قسمت سوم)
📌 در ادامه آقای طاهری اصفهانی میگویند: انحصار اساساً خلاف اسلام است. اما شهید بهشتی قید میزنند: البته غير از انحصار برای دولت. سپس کمی بعد میگویند: «به ذهن ميآيد كه ما اگر بتوانيم انحصارات غير دولتي را مطلقاً اينجا ممنوع بكنيم اين به آن مسير اقتصاد مصون از انحصار طلبيهاي سرمايهداري نزديكتر باشد.»
در ادامه بنیصدر میگوید شما انحصار برای بخش خصوصی را کامل نفی میکنید و«بخش خصوصي كه هميشه داخلي نيست گاهي فرض كنيد در پتروشيمي بخواهيد قراردادي ببنديد و طرف حاضر نميشود و ميگويد بايد بازار دست من باشد، يا شما بايد بگوييد كه اصلا اينگونه قراردادها را نميبنديم يا اگر ميبنديد چنين موردي را هم پيشبيني بكنيد، البته صرفه استقلال ما به اين است كه از پيش بگوييم نه، چنين قراردادهايي را نميبنديم و آنها هم بدانند حتي انحصار بازار را هم به آنها نميدهيم اگر قصد اين است بايد بحث بيشتري شود...»
📌 سپس شهید بهشتی توضیح میدهند: اينجا صحبت استقلال كشور است نه تنها در برابر خارج بلكه در برابر متنفذين سرمايهدار داخل هم بايد مصالح اقتصادي توده مردم و ملت و ناس را مصون نگه داشت.
📌 در اینجا دكتر گلزاده غفوري عنوان میکنند: «ما بايد در مقررات خودمان روح اسلام را در رابطه با انسانها در نظر داشته باشيم هر انحصاري مستلزم محروميت ديگران است بنابراين همانطور كه در جلسه گفتم انحصار را فعلا كنار بگذاريم چون با روح اسلامي قابل تطبيق نيست ولو به قول ايشان جلب منفعت را در بر داشته باشد، ما اينگونه منفعت را نميخواهيم و هدف انساني داريم.»
و آقای تهرانی اضافه میکنند: «در اسلام هيچگونه انحصارگري نيست يكي از ادلهاش اين است كه لازمه هر انحصاري منع ديگران است منع ديگران از معاملاتي كه در شرع مقدس جايز است خوب ميدانيد معنياش اين است كه ما حلال خدا را حرام ميكنيم و حلال محمد حلال الي يوم القيامه و حرامش هم همين جور است لذا ما اين انحصار را برداشتيم و در قلمرو بخش عمومي يعني آنهايي كه مربوط به بخش عمومي است يعني معادن، نفت كه دولت استخراج ميكند، راه آهن كه اگر به دست بخش خصوصي بيفتد براي اجتماع مضر است و پست و تلگراف و اين جور چيزها بخش عمومي است نه تجارت و نه زراعت و اين حرفها كه بگوييد جلو مردم را نميشود گرفت، در قلمرو بخش عمومي، دادن امتياز تشكيل شركتها و مؤسسات در امور تجارتي، صنعتي به افراد و بخشهاي خصوصي ممنوع است يعني دولت خودش به وسيله شوراها يا تعاونيها اينها را بايد اداره كند نه اينكه به افراد خاصي داده بشود كه مجتمع در مضيقه بيفتد مثلا راه آهن را به بخش خصوصي دادن، مجتمع را در مضيقه مياندازد. نفت و ذوب آهن و صنايع مادر همينطور است...»
📌 در اینجا شهید بهشتی اشکال میکنند: «تا آن حدي كه آقاي تهراني بيان داشتند آزاد گذاشتن مطلق مردم در بخش خصوصي خوب اين يك طرز فكر است و در مقابلش اينكه نه، در آنجا هم مقتضاي ولايت و حكومت دولت اين است كه اگر نمايندگان ملت، قوة مقننه در آينده ترجيح داد و تشخيص داد كه در يك شاخه خاص انحصار دولتي باشد اشكالي نداشته باشد.» و در ادامه نیز ناظر به اشکالی که آیتالله صافی میکنند مبنی بر اینکه امر ولایت نیاز به قانون اساسی ندارد ایشان توضیح میدهند: «فرق است بين قانون اساسي و قوانين ديگر، قانون اساسي دست دولتها را در بعضي جاها ميبندد، يعني قانون اساسي مقداري از ولايت آينده را محدود ميكند.»
@sharhe_hal
📌بعد از آن نیز ناظر به برخی اشکالاتی که در همین رابطه مطرح میشود شهید بهشتی این بحث را جمع بندی میکنند که گاهی دولت مثلا به هزار نفر، به پانصد نفر يك پروانه كسبي ميدهد و برای بیش از آن محدودیت ایجاد میکند «اينها خطري ندارد اما برحسب تجربه تاريخي، دادن انحصار يك رشته اقتصادي به يك شركت يا يك گروه يا يك فرد، از آن چيزهايي است كه راه را براي سرمايهداري ستمگران تا حالا در دنيا باز كرده است.» «دولت بدون تصويب مجلس فعاليتهاي مربوط به اقتصاد عمومي را به واحدهاي خصوصي ندهد، منظور اين است. ببينيد اداره راه آهن از قم به تهران را دولت ميدهد به يك شركت خصوصي، كه اين راه آهن را با قيمتهايي كه معين ميكند خودش هم نگهداري بكند و هم بهرهبرداري كند طبق يك قراردادي ميگوييم اگر دولت خواست هم نگهداري بكند و هم بهرهبرداري كند طبق يك قراردادي ميگوييم اگر دولت خواست اين كار را بكند بايد با تصويب مجلس باشد بدون تصويب مجلس نميتواند چنين قراردادي را با يك فرد يا شركت خصوصي منعقد كند. مثال ديگر كار پست است، يك وقت نامهرسانها كارمند دولت يا شركت دولتي هستند يك وقت است نه، ميدهد به يك واحدي توزيع نامهها را به عهده ميگيرد الان ميدانيد در ايران يك واحد پست سريع اين جوري وجود دارد كه خصوصي است ميگوييم چنين اجازهاي در بخش عمومي بايد با تصويب مجلس باشد كه در آن سوء استفاده نشود.
📌 در ادامه شهید آیت تذکر بسیار مهمی میدهند: «گاهي اوقات دادن امتياز انحصار ممنوع است ولي سبك مملكت طوري است كه خود بخود در كشورهاي سرمايهداري انحصار بوجود ميآيد البته در بحث اقتصاد بايد پيشبيني بشود كه ما كاري بكنيم كه عملا انحصار بوجود نيايد ولو اينكه قانوناً ممنوع باشد.»
اما توجهی به آن نمیشود و بحثها در مورد این اصل به اتمام میرسد.
@sharhe_hal
اون سوال رو توی هر مقطعی از تاریخ ممکن بود از هر کدام از انبیاء و اوصیاء و اصحاب و انصارشان بپرسند! این مضامین را به من حقیر که خوب است به انبیاء و اولیاء هم گفتند هیچ اشکالی ندارد مهم این است که کار من مهمترین کار دنیا است، حتی اگر دیگران ندانند.
👈 «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَآ إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»(فصلت - ۳۳)
چه سخنی بهتر است از سخن كسی كه به سوی خدا دعوت كند و كار شایسته انجام دهد؟ و گوید: من از تسلیم شدگان [در برابر فرمانها و احكام خدا] هستم.
@sharhe_hal
✍️ حكايتى از دوره نوجوانى شهید مطهری...
📝 شهید مطهری در کتاب «اسلام و نیازهای زمان» داستانی از دوره نوجوانی خود نقل میکنند که خواندش برای طلبههای مقدمات یا کسانی که در این روزهای به ظاهر سخت، فکر طلبه شدن به سرشان زده است، بسیار مفید است:
👈 «من در سنين چهارده پانزده سالگى بودم كه مقدمات كمى از عربى خوانده بودم. بعد از واقعه معروف خراسان بود و حوزه علميه مشهد بكلى از بين رفته بود و هركس آن وضع را مىديد مىگفت ديگر اساساً از روحانيت خبرى نخواهد بود. جريانى پيش آمده بود كه احتياج به نويسندگى داشت. از من دعوت كرده بودند. مقالهاى را نوشتم. مردى بود كه در آن محل رياست مهمى داشت. وقتى آن مقاله را ديد، يك نگاهى به سر و وضع من انداخت. حيفش آمد، ديد كه من هنوز پابند عالم آخوندى هستم. شرحى گفت، نصيحت كرد كه ديگر گذشت آن موقعى كه مردم به نجف يا قم مىرفتند و به مقامات عاليه مىرسيدند، آن دوره از بين رفت، حضرت امير فرموده است بچهتان را مطابق زمان تربيت كنيد. و بعد گفت: آيا ديگران كه پشت اين ميزها نشستهاند شش تا انگشت دارند؟ و حرفهايى زد كه من آن فكرها را از مغزم بيرون كنم. البته من به حرف او گوش نكردم. بعد به قم رفتم و مدت اقامتم در قم ۱۵ سال طول كشيد. بعد كه به تهران آمدم، اولين اثر علمى كه منتشر كردم كتاب اصول فلسفه بود. آن شخص هم بعد به نمايندگى مجلس رسيد و مردى باهوش و چيز فهم بود و در سنين جوانى احوال خوبى نداشت ولى بعد تغيير حالى در او پيدا شد. تقريباً در حدود ۱۸ سال از آن قضيه گذشته بود كه اصول فلسفه منتشر شد و يك نسخه از آن به دستش رسيد، و او يادش رفته بود كه قبلًا مرا نصيحت كرده بود كه دنبال اين حرفها نرو. بعد شنيدم كه هرجا نشسته بود به يك طرز مبالغه آميزى تعريف كرده بود. حتى يك بار در حضور خودم گفت كه شما چنينيد، چنانيد. همان جا در دلم خطور كرد كه تو همان كسى هستى كه ۱۸ سال پيش مرا نصيحت مىكردى كه دنبال اين حرفها نرو. من اگر آن موقع حرف تو را گوش مىكردم الآن يك ميرزا بنويسى پشت ميز ادارهاى بودم، در حالى كه تو الآن اينقدر تعريف مىكنى.»
@sharhe_hal
خاطرات هادی غفاری.png
127.1K
خاطرهای از هادی غفاری در مورد حضور نیروهای آمریکایی در صنایع هلیکوپتر سازی اطراف اصفهان در سال ۱۳۵۷ پیش از پیزوزی انقلاب.
@sharhe_hal
ثبت نام حوزههای علمیه شروع شده، همزمان یه سری حملات به طلاب هم شروع شده، واقعا نمیشه گفت همه این برنامهها رو دشمنان مستقیما برنامه ریزی کردند، ظاهرا اصل کار، کار خود خداست، دشمنا عرضه ندارن همه برنامه رو کامل اجرا کنند دیگه خدا خودش یه جاهایی برنامه رو کامل میکنه.
اونی که زد غلط کرد زد، باید مجازات بشه ولی الحمد لله که زد، خداوند خواست که بتونه بزنه.
از برکات این زدن همزمان با ثبتنام حوزه اینه که کسی که بخواهد برای پست و مقام بیاد میزنه کنار، میترسه، کسی که خالصانه برای خدا میخواهد بیاد میاد و از همون اول آماده هزینه دادن هست.
حوزه چقدر باید تلاش میکرد تا یک چنین پالایشی از ابتدای جذب طلبه داشته باشه؟!
«وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ»
@sharhe_hal
هدایت شده از نگاشته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✏️اگر چند دقیقه قبل از این حادثه،
جوان غیور سبزواری به آن دختر تذکر میداد خواهرم حجابت رو رعایت کن؛
احتمالا با یکی از این واکنشها روبرو میشد:
«به تو چه عوضی،
موی خودمه،
به تو چه ربطی داره،
تو چشاتو ببند،
دوست دارم آزاد باشم!»
اما وقتی که مورد تعرض چند هوسباز قرار گرفت،
آن جوان غیور نگفت:
«جون خودمه،
به من چه ربطی داره،
اون پسرا آزادن هر کاری بکنن...»
آره،
فَرقه بین آزادی عوضیها
با آزادگی غیرتیها...
#حجاب
#غیرت
#حمیدرضاالداغی
#امر_بمعروف_نهی_ازمنکر
✍️#محمدجوادمحمودی
@negashteh | نگاشته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کافی بود این حرفهای فرخنژاد را کسی که با حزب و جریان آنها نیست میگفت تا کوچک و بزرگشان زبان باز میکردند و آتش نفرت عمومی از او را در همهجا میپراکندند.
کافی بود فیلم یک جوان به ظلم سلاخی شده از خودشان داشتند تا یک کشور را برای مطالبه خون او تاراج کنند.
همانها که وقتی یک جوان به خاطر غیرت شهید شود، احساساتشان جریحهدار نمیشود، دستشان به قلم نمیرود، احساس خطر نمیکنند ولی برای یک ظرف ماست وارونه شده...
@sharhe_hal
🔰 معرفی کتاب گوهر صبر
خانم گوهرالشریعه دستغیب از جمله زنان فعال سیاسی اجتماعی در دوران مبارزات انقلاب هستند و کاب خاطرات ایشان با عنوان گوهر صبر توسط انتشارات سوره مهر چاپ شده است.
خاطرات ایشان از چند جهت مهم است: اول زن بودن ایشان و روایت ماجراهای تاریخ انقلاب از نگاه یک خانم به ویژه ماجراهایی که فقط یک خانم میتوانسته شاهد آنها باشد و روایتشان کند.
دوم دوره طولانی عمر ایشان و مواجه با قضایای مختلف و سوم حضور ایشان در شهرهای شیراز، آبادان، تهران، فضای مدارس دخترانه، دانشگاه تهران، فعالیتهای سیاسی جریان انقلابی و جریان منافقین.
ان شاء الله در آینده بخشهای جالبی از خاطرات ایشان را به مرور منتشر خواهم نمود.
نویسنده کتاب: خانم طیبه پاوزوکی.
@sharhe_hal
✍️ گوشهای از جنایات رضاشاه
🎙خانم گوهر الشریعه دستغیب:
🔻 بارها از مادرم شنیدم که در قضیه کشف حجاب و برداشتن چادر از سر زنها در دوره رضاخان پدرم به ایشان گفته بود من فقط یک خواهش از شما دارم به هیچ وجه از خانه بیرون نروید من تحمل ندارم حتی برای یک بار مرد نامحرمی به چادر شما دست بزند!
🔻 مادرم همیشه با ناراحتی و حسرت برایمان تعریف میکرد وقتی پدرم مریض، شد با اینکه چهار پنج ماه مریضیاش طول کشید نتوانستم به عیادتش بروم. حتی تشییع جنازهاش هم نتوانستم شرکت کنم؛ چون مأمورها شب و روز در کوچهها پرسه میزدند.
🔻 باز از مادرم شنیدم که آن روزها حاکم وقت، شیراز به بزرگ خانواده دستغیب عمو آسید محمدرضا، گفته بود همه دستغیبیها را همراه با خانمهایشان به خانهاش دعوت کند و از آنها بخواهد در این مهمانی به جای چادر، روسری بزرگ و کلاه لگنی سرشان بگذارند .حاکم با تهدید گفته بود اگر این کار را نکنند برایشان دردسر درست میشود. مادرم میگفت وقتی آسید محمدرضا این موضوع را به فامیل اطلاع داد، پدر ما، در جوابش گفته بود این کار را نمیکند عمو حاج محمدرضا هم گفته بود: اگر همکاری، نکنی تو را میگیرند و میبرند و میکشند. ایشان باز هم قبول نکرده بود مادرم میگفت برای حضور در این مجلس مادرش روسری بزرگ و کلاه لگنی هم برایش فراهم کرد تا مسئله ناراحت کنندهای پیش نیاید؛ اما پدر ما به مادربزرگ گفته بود: خانم من این اجازه را نمیدهم. مادر بزرگ هم با نگرانی گفته بود آقا شما را میگیرند و میکشند! ایشان هم در جواب با اشاره دست و صورت گفته بود این دار، این هم سر من بالای دار! دیگر بالاتر از سیاهی که رنگی نیست! من که دینم و شرفم را نمیدهم تا دستور رضاخان اجرا شود.
🔻سختگیری به باورهای مذهبی و فرهنگی مردم در آن دوره، آنقدر زیاد بود که حتی برگزاری روضه و عزاداری ماه محرم را هم ممنوع کرده بودند مادرم میگفت: آقا، روز عاشورا که میشد به عشق امام حسین (ع) با چند تا از دوستانش، چهار پنج تایی میرفتند چاه مرتضی علی، سینه زنی و عزاداری می کردند و برمی گشتند. چرا؟! چون رضاخان برگزاری این مراسم را منع کرده بود. چاه مرتضی علی خارج از شهر و سمت کوههای شمال شیراز بود.
....
📝 منبع: طیبه پاوزوکی، گوهر صبر(خاطرات گوهر الشریعة دستغیب)، چاپ اول، تهران، انتشارات سوره مهر، 1397ش. ص ۴۶.
@sharhe_hal
✍️ وضعیت درسی مدارس دخترانه شیراز در دهه 1320...
🎙خانم گوهر الشریعه دستغیب:
در کلاس ما دانش آموز یهودی و بهائی هم بود یهودیها را میشناختیم؛ ولی بهائیها هیچ وقت علنی نمیگفتند که بهائیاند از بچههای دیگر میشنیدیم که فلانی بهائی است یهوديها درس دینی جداگانهای نداشتند و جای نمره این درس در کارنامه شان خالی گذاشته میشد؛ اما بعضی از آنها به دلیل علاقه درس دینی ما را میخواندند و امتحان میدادند. بعضی از آنها حتی بهتر از بچه مسلمانها به سؤالات امتحان جواب میدادند.
مدیر و ناظم مدرسه هم، اگرچه بیحجاب بودند؛ اما موازین اسلامی را رعایت میکردند و به خاطر شناخت و آشنایی با پدرم احترام ما را نگه میداشتند. بین معلمها هم بعضی مذهبی و مقید بودند؛ مثلا معلم قرآن و تعلیمات دینی ما خانم حدائق، دختر آیت الله ،حدائق، با چادر به مدرسه میآمد و آن را در دفتر مدرسه در میآورد و با روسری سر کلاس حاضر میشد، خانم حدائق تا سال نهم به ما درس داد. محتوای درسمان هم ادامه مباحث دوره دبستان یعنی اصول و فروع دین و قرآن بود.
آن زمان دبیرستان دو دوره بود سالهای هفتم و هشتم و نهم را سیکل اول می گفتند. سال نهم امتحان نهایی میدادیم و هرکس نمره قبولی می آورد، سیکل دوم را شروع می کرد سیکل دوم هم سه سال بود و بعد از سال دهم و یازدهم دیپلم علمی میگرفتیم و اگر بعد کسی میخواست وارد دانشگاه شود باید سال دوازدهم را هم میخواند در زمان ما تعداد دخترهایی که تا سال آخر دبیرستان درس میخواندند، خیلی کم بود. از سال هفتم به بعد هر سال که بالا میآمدیم تعداد کلاسها و دخترها کمتر میشد. عدهای ازدواج میکردند عدهای هم میرفتند سرکار از آنجا که جو بازار کار نسبتا خوب بود آنهایی که خانواده فقیر داشتند برای اینکه زودتر مشغول به کار شوند، در پایان سال نهم به دانشسرای مقدماتی میرفتند و بعد از دو سال تحصیل معلم شهرهای کوچک مثل جهرم و فسا و... می شدند عده ای هم بهیار میشدند آنهایی که کمی بیشتر درس میخواندند و دیپلم علمی میگرفتند بعد از یک سال تحصیل در دانشسرای مقدماتی معلم شهر شیراز میشدند؛ اما دانشسرای عالی فقط در تهران بود و هرکس آنجا قبول میشد، سه سال درس میخواند و لیسانس میگرفت و بعد از استخدام به عنوان دبیر در شهر درس میداد.
....
📝 منبع: طیبه پاوزوکی، گوهر صبر(خاطرات گوهر الشریعة دستغیب)، ص ۵۸.
@sharhe_hal
✍️ سفر نامبارک شاه به آبادان (1342)
🎙 خانم گوهرالشریعه دستغیب که در سال 1342 در آبادان معلم مدارس دخترانه هستند، در خاطرات خود میگویند:
🔻 زمستان آن سال (۱۳۴۲) شاه از پالایشگاه نفت آبادان بازدید کرد سرمای هوا در آن سال خیلی شدید و بیسابقه بود. غروب روزی که شاه وارد آبادان شد، شنیدیم از بین دانش آموزانی که برای استقبال به فرودگاه رفتهاند، چند تایی به علت سرمازدگی مردهاند.
🔻 یکی از دختر داییهایم که پرستار بیمارستان شرکت نفت بود به خواهرم قمرخانم گفته بود وقتی این بچه ها را به بیمارستان شرکت نفت رساندند ما فقط توانستیم چند نفر را نجات دهیم و دو سه نفرشان از بین رفتند. دانش آموزان از دبستانهای منطقه «بریم» انتخاب شده و آنها را با لباسهای تابستانی و دستههای گل به فرودگاه برده بودند. آن روز برای استقبال از شاه حتی معلمها را هم به فرودگاه بردند؛ اما من نرفتم. ... روز بعد آنقدر موضوع سرمازدگی و مردن چندتا از بچهها مسئله ساز شده بود که دیگر خانم مدیر از من بازخواستی نکرد. شکوه و شکایت خانواده قربانیان تا مدتها ادامه داشت و آنها با ابراز ناراحتی و نارضایتی به بانیان این مراسم میگفتند: «چرا بچههای ما را قربانی کردید؟ شما که دیدید وضعیت این جوری است چرا آنها را برنگرداندید؟»
....
📝 منبع: طیبه پاوزوکی، گوهر صبر(خاطرات گوهر الشریعة دستغیب)، چاپ اول، تهران، انتشارات سوره مهر، 1397ش، صص 112- 113.
@sharhe_hal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای خانم با غیرت و فاطمی نسب
همه این فتنهها برای نمایان شدن گوهر ایمانهای امثال شماست.
👈 «تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَآءَ»
ما این روزها [یِ پیروزی و ناكامی] را [به عنوان امتحان] در میان مردم میگردانیم تا خداوند كسانی را كه [از روی حقیقت و خلوص] ایمان آوردهاند، مشخص كند و از میان شما گواهانی بگیرد.
@sharhe_hal
✍️ همینکه وارد دانشگاه میشدند حجاب را کنار میگذاشتند (1345ش)
✅ در فضای فعلی دانشگاهها معمولا جو خارجی یا بیطرف است یا دو قطبی، یعنی یا کسی با کسی کار ندارد و هرکس خودش است یا فضای مذهبی و غیر مذهبی هر دو وجود دارد. در هر صورت چنین نیست که مذهبیها مجبور باشند تقیدات مذهبی خود را پنهان کنند یا خجالت بکشند. اما دوره پهلوی اینطور نبوده است و خاطرات مختلفی به عنوان شاهد آن وجود دارد.
🎙خانم گوهرالشریعه دستغیب که در سال 1345 در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل بودهاند در مورد جو دانشگاه میگویند:
👈 «سالهایی که در دانشگاه تحصیل میکردم فشار بر دانشجویان مذهبی بسیار بود؛ مثلاً در مسجد دانشگاه را میبستند و ما نمیتوانستیم آنجا نماز بخوانیم، برای همین روزهایی که تا عصر کلاس داشتیم مجبور بودیم از دانشگاه برویم مسجد امام سجاد (ع) که نبش خیابان فخر رازی و جمهوری فعلی قرار دارد نمازمان را بخوانیم و برگردیم، در مسیر رفت و برگشت من معمولاً سر صحبت را باز میکردم و مسائل سیاسی را برای دوستانم میگفتم البته خیلی محتاطانه این کار را میکردم؛ چون زمانه بسیار حساس بود و اگر سر نخی از کسی گیر می آوردند مشکلات بسیاری برایش به وجود میآمد.
بچه های مذهبی حتی برای حفظ شعائر اسلامی هم با محدودیت مواجه بودند؛ مثلا ما نشانههایی داشتیم که بعضی از آقایان مذهبی و اهل نمازند؛ ولی برای اینکه مشکلی در دانشگاه پیدا نکنند، ریش خود را میتراشند؛ حتی کراوات میزدند، ... بعضی از دخترها هم با اینکه از خانوادهای مذهبی بودند، همین که وارد دانشگاه میشدند، حجاب را کنار میگذاشتند تا برخی از استادان و دانشجویان به آنها اهانت و بیاعتنایی نکنند. تعداد آنهایی که به خاطر طعنهها به جای چادر حداقل با روسری سر کلاس حاضر می شدند، واقعا خیلی کم بود؛ چون حتی این پوشش هم مسخره میشد.»
🎙خانم دستغیب در ادامه در توضیح نوع لباس دختران در دانشگاه آن دوره میگویند:
👈 «آن سالها هر چقدر حجاب و پوشیدن چادر اشکال داشت، پوشیدن لباس نامناسب، آن هم در محیط دانشگاه کاملا آزاد بود و هیچ منعی برایش وجود نداشت. اکثر دخترها با لباسهای نامناسب که در شب نشینیها و مهمانیها میپوشیدند و به اصطلاح مُد روز بود، در كلاس حاضر میشدند آن هم در کلاسهای شلوغ و پر جمعیتی که دختر و پسر با هم بودند. وضعیت آنقدر نگران کننده بود که من و آقای اسدی[شوهر ایشان] به این نتیجه رسیدیم، دخترمان زهرا بعد از گرفتن دیپلم اول شوهر کند، بعد اگر خواست درسش را ادامه بدهد. این نابسامانی ،اجتماعی حتی برای خانوادههایی هم که تقیدات مذهبی کمتری داشتند نگران کننده بود.»
.....
📝 منبع: طیبه پاوزوکی، گوهر صبر(خاطرات گوهر الشریعة دستغیب)، چاپ اول، تهران، انتشارات سوره مهر، 1397ش، صص 124 – 126.
📌باید تاریخ دانست تا قدر انقلاب دانست.
@sharhe_hal
خبر تولید موتور هواپیما در ایران حذف شد.
چون متاسفانه این خبر تکذیب شده است و ماجرا چیز دیگری بوده است.👇
https://irna.ir/xjL5Sj
https://www.president.ir/fa/143637