📌بعد از آن نیز ناظر به برخی اشکالاتی که در همین رابطه مطرح میشود شهید بهشتی این بحث را جمع بندی میکنند که گاهی دولت مثلا به هزار نفر، به پانصد نفر يك پروانه كسبي ميدهد و برای بیش از آن محدودیت ایجاد میکند «اينها خطري ندارد اما برحسب تجربه تاريخي، دادن انحصار يك رشته اقتصادي به يك شركت يا يك گروه يا يك فرد، از آن چيزهايي است كه راه را براي سرمايهداري ستمگران تا حالا در دنيا باز كرده است.» «دولت بدون تصويب مجلس فعاليتهاي مربوط به اقتصاد عمومي را به واحدهاي خصوصي ندهد، منظور اين است. ببينيد اداره راه آهن از قم به تهران را دولت ميدهد به يك شركت خصوصي، كه اين راه آهن را با قيمتهايي كه معين ميكند خودش هم نگهداري بكند و هم بهرهبرداري كند طبق يك قراردادي ميگوييم اگر دولت خواست هم نگهداري بكند و هم بهرهبرداري كند طبق يك قراردادي ميگوييم اگر دولت خواست اين كار را بكند بايد با تصويب مجلس باشد بدون تصويب مجلس نميتواند چنين قراردادي را با يك فرد يا شركت خصوصي منعقد كند. مثال ديگر كار پست است، يك وقت نامهرسانها كارمند دولت يا شركت دولتي هستند يك وقت است نه، ميدهد به يك واحدي توزيع نامهها را به عهده ميگيرد الان ميدانيد در ايران يك واحد پست سريع اين جوري وجود دارد كه خصوصي است ميگوييم چنين اجازهاي در بخش عمومي بايد با تصويب مجلس باشد كه در آن سوء استفاده نشود.
📌 در ادامه شهید آیت تذکر بسیار مهمی میدهند: «گاهي اوقات دادن امتياز انحصار ممنوع است ولي سبك مملكت طوري است كه خود بخود در كشورهاي سرمايهداري انحصار بوجود ميآيد البته در بحث اقتصاد بايد پيشبيني بشود كه ما كاري بكنيم كه عملا انحصار بوجود نيايد ولو اينكه قانوناً ممنوع باشد.»
اما توجهی به آن نمیشود و بحثها در مورد این اصل به اتمام میرسد.
@sharhe_hal
اون سوال رو توی هر مقطعی از تاریخ ممکن بود از هر کدام از انبیاء و اوصیاء و اصحاب و انصارشان بپرسند! این مضامین را به من حقیر که خوب است به انبیاء و اولیاء هم گفتند هیچ اشکالی ندارد مهم این است که کار من مهمترین کار دنیا است، حتی اگر دیگران ندانند.
👈 «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَآ إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»(فصلت - ۳۳)
چه سخنی بهتر است از سخن كسی كه به سوی خدا دعوت كند و كار شایسته انجام دهد؟ و گوید: من از تسلیم شدگان [در برابر فرمانها و احكام خدا] هستم.
@sharhe_hal
✍️ حكايتى از دوره نوجوانى شهید مطهری...
📝 شهید مطهری در کتاب «اسلام و نیازهای زمان» داستانی از دوره نوجوانی خود نقل میکنند که خواندش برای طلبههای مقدمات یا کسانی که در این روزهای به ظاهر سخت، فکر طلبه شدن به سرشان زده است، بسیار مفید است:
👈 «من در سنين چهارده پانزده سالگى بودم كه مقدمات كمى از عربى خوانده بودم. بعد از واقعه معروف خراسان بود و حوزه علميه مشهد بكلى از بين رفته بود و هركس آن وضع را مىديد مىگفت ديگر اساساً از روحانيت خبرى نخواهد بود. جريانى پيش آمده بود كه احتياج به نويسندگى داشت. از من دعوت كرده بودند. مقالهاى را نوشتم. مردى بود كه در آن محل رياست مهمى داشت. وقتى آن مقاله را ديد، يك نگاهى به سر و وضع من انداخت. حيفش آمد، ديد كه من هنوز پابند عالم آخوندى هستم. شرحى گفت، نصيحت كرد كه ديگر گذشت آن موقعى كه مردم به نجف يا قم مىرفتند و به مقامات عاليه مىرسيدند، آن دوره از بين رفت، حضرت امير فرموده است بچهتان را مطابق زمان تربيت كنيد. و بعد گفت: آيا ديگران كه پشت اين ميزها نشستهاند شش تا انگشت دارند؟ و حرفهايى زد كه من آن فكرها را از مغزم بيرون كنم. البته من به حرف او گوش نكردم. بعد به قم رفتم و مدت اقامتم در قم ۱۵ سال طول كشيد. بعد كه به تهران آمدم، اولين اثر علمى كه منتشر كردم كتاب اصول فلسفه بود. آن شخص هم بعد به نمايندگى مجلس رسيد و مردى باهوش و چيز فهم بود و در سنين جوانى احوال خوبى نداشت ولى بعد تغيير حالى در او پيدا شد. تقريباً در حدود ۱۸ سال از آن قضيه گذشته بود كه اصول فلسفه منتشر شد و يك نسخه از آن به دستش رسيد، و او يادش رفته بود كه قبلًا مرا نصيحت كرده بود كه دنبال اين حرفها نرو. بعد شنيدم كه هرجا نشسته بود به يك طرز مبالغه آميزى تعريف كرده بود. حتى يك بار در حضور خودم گفت كه شما چنينيد، چنانيد. همان جا در دلم خطور كرد كه تو همان كسى هستى كه ۱۸ سال پيش مرا نصيحت مىكردى كه دنبال اين حرفها نرو. من اگر آن موقع حرف تو را گوش مىكردم الآن يك ميرزا بنويسى پشت ميز ادارهاى بودم، در حالى كه تو الآن اينقدر تعريف مىكنى.»
@sharhe_hal
خاطرات هادی غفاری.png
127.1K
خاطرهای از هادی غفاری در مورد حضور نیروهای آمریکایی در صنایع هلیکوپتر سازی اطراف اصفهان در سال ۱۳۵۷ پیش از پیزوزی انقلاب.
@sharhe_hal
ثبت نام حوزههای علمیه شروع شده، همزمان یه سری حملات به طلاب هم شروع شده، واقعا نمیشه گفت همه این برنامهها رو دشمنان مستقیما برنامه ریزی کردند، ظاهرا اصل کار، کار خود خداست، دشمنا عرضه ندارن همه برنامه رو کامل اجرا کنند دیگه خدا خودش یه جاهایی برنامه رو کامل میکنه.
اونی که زد غلط کرد زد، باید مجازات بشه ولی الحمد لله که زد، خداوند خواست که بتونه بزنه.
از برکات این زدن همزمان با ثبتنام حوزه اینه که کسی که بخواهد برای پست و مقام بیاد میزنه کنار، میترسه، کسی که خالصانه برای خدا میخواهد بیاد میاد و از همون اول آماده هزینه دادن هست.
حوزه چقدر باید تلاش میکرد تا یک چنین پالایشی از ابتدای جذب طلبه داشته باشه؟!
«وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ»
@sharhe_hal
هدایت شده از نگاشته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✏️اگر چند دقیقه قبل از این حادثه،
جوان غیور سبزواری به آن دختر تذکر میداد خواهرم حجابت رو رعایت کن؛
احتمالا با یکی از این واکنشها روبرو میشد:
«به تو چه عوضی،
موی خودمه،
به تو چه ربطی داره،
تو چشاتو ببند،
دوست دارم آزاد باشم!»
اما وقتی که مورد تعرض چند هوسباز قرار گرفت،
آن جوان غیور نگفت:
«جون خودمه،
به من چه ربطی داره،
اون پسرا آزادن هر کاری بکنن...»
آره،
فَرقه بین آزادی عوضیها
با آزادگی غیرتیها...
#حجاب
#غیرت
#حمیدرضاالداغی
#امر_بمعروف_نهی_ازمنکر
✍️#محمدجوادمحمودی
@negashteh | نگاشته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کافی بود این حرفهای فرخنژاد را کسی که با حزب و جریان آنها نیست میگفت تا کوچک و بزرگشان زبان باز میکردند و آتش نفرت عمومی از او را در همهجا میپراکندند.
کافی بود فیلم یک جوان به ظلم سلاخی شده از خودشان داشتند تا یک کشور را برای مطالبه خون او تاراج کنند.
همانها که وقتی یک جوان به خاطر غیرت شهید شود، احساساتشان جریحهدار نمیشود، دستشان به قلم نمیرود، احساس خطر نمیکنند ولی برای یک ظرف ماست وارونه شده...
@sharhe_hal
🔰 معرفی کتاب گوهر صبر
خانم گوهرالشریعه دستغیب از جمله زنان فعال سیاسی اجتماعی در دوران مبارزات انقلاب هستند و کاب خاطرات ایشان با عنوان گوهر صبر توسط انتشارات سوره مهر چاپ شده است.
خاطرات ایشان از چند جهت مهم است: اول زن بودن ایشان و روایت ماجراهای تاریخ انقلاب از نگاه یک خانم به ویژه ماجراهایی که فقط یک خانم میتوانسته شاهد آنها باشد و روایتشان کند.
دوم دوره طولانی عمر ایشان و مواجه با قضایای مختلف و سوم حضور ایشان در شهرهای شیراز، آبادان، تهران، فضای مدارس دخترانه، دانشگاه تهران، فعالیتهای سیاسی جریان انقلابی و جریان منافقین.
ان شاء الله در آینده بخشهای جالبی از خاطرات ایشان را به مرور منتشر خواهم نمود.
نویسنده کتاب: خانم طیبه پاوزوکی.
@sharhe_hal
✍️ گوشهای از جنایات رضاشاه
🎙خانم گوهر الشریعه دستغیب:
🔻 بارها از مادرم شنیدم که در قضیه کشف حجاب و برداشتن چادر از سر زنها در دوره رضاخان پدرم به ایشان گفته بود من فقط یک خواهش از شما دارم به هیچ وجه از خانه بیرون نروید من تحمل ندارم حتی برای یک بار مرد نامحرمی به چادر شما دست بزند!
🔻 مادرم همیشه با ناراحتی و حسرت برایمان تعریف میکرد وقتی پدرم مریض، شد با اینکه چهار پنج ماه مریضیاش طول کشید نتوانستم به عیادتش بروم. حتی تشییع جنازهاش هم نتوانستم شرکت کنم؛ چون مأمورها شب و روز در کوچهها پرسه میزدند.
🔻 باز از مادرم شنیدم که آن روزها حاکم وقت، شیراز به بزرگ خانواده دستغیب عمو آسید محمدرضا، گفته بود همه دستغیبیها را همراه با خانمهایشان به خانهاش دعوت کند و از آنها بخواهد در این مهمانی به جای چادر، روسری بزرگ و کلاه لگنی سرشان بگذارند .حاکم با تهدید گفته بود اگر این کار را نکنند برایشان دردسر درست میشود. مادرم میگفت وقتی آسید محمدرضا این موضوع را به فامیل اطلاع داد، پدر ما، در جوابش گفته بود این کار را نمیکند عمو حاج محمدرضا هم گفته بود: اگر همکاری، نکنی تو را میگیرند و میبرند و میکشند. ایشان باز هم قبول نکرده بود مادرم میگفت برای حضور در این مجلس مادرش روسری بزرگ و کلاه لگنی هم برایش فراهم کرد تا مسئله ناراحت کنندهای پیش نیاید؛ اما پدر ما به مادربزرگ گفته بود: خانم من این اجازه را نمیدهم. مادر بزرگ هم با نگرانی گفته بود آقا شما را میگیرند و میکشند! ایشان هم در جواب با اشاره دست و صورت گفته بود این دار، این هم سر من بالای دار! دیگر بالاتر از سیاهی که رنگی نیست! من که دینم و شرفم را نمیدهم تا دستور رضاخان اجرا شود.
🔻سختگیری به باورهای مذهبی و فرهنگی مردم در آن دوره، آنقدر زیاد بود که حتی برگزاری روضه و عزاداری ماه محرم را هم ممنوع کرده بودند مادرم میگفت: آقا، روز عاشورا که میشد به عشق امام حسین (ع) با چند تا از دوستانش، چهار پنج تایی میرفتند چاه مرتضی علی، سینه زنی و عزاداری می کردند و برمی گشتند. چرا؟! چون رضاخان برگزاری این مراسم را منع کرده بود. چاه مرتضی علی خارج از شهر و سمت کوههای شمال شیراز بود.
....
📝 منبع: طیبه پاوزوکی، گوهر صبر(خاطرات گوهر الشریعة دستغیب)، چاپ اول، تهران، انتشارات سوره مهر، 1397ش. ص ۴۶.
@sharhe_hal
✍️ وضعیت درسی مدارس دخترانه شیراز در دهه 1320...
🎙خانم گوهر الشریعه دستغیب:
در کلاس ما دانش آموز یهودی و بهائی هم بود یهودیها را میشناختیم؛ ولی بهائیها هیچ وقت علنی نمیگفتند که بهائیاند از بچههای دیگر میشنیدیم که فلانی بهائی است یهوديها درس دینی جداگانهای نداشتند و جای نمره این درس در کارنامه شان خالی گذاشته میشد؛ اما بعضی از آنها به دلیل علاقه درس دینی ما را میخواندند و امتحان میدادند. بعضی از آنها حتی بهتر از بچه مسلمانها به سؤالات امتحان جواب میدادند.
مدیر و ناظم مدرسه هم، اگرچه بیحجاب بودند؛ اما موازین اسلامی را رعایت میکردند و به خاطر شناخت و آشنایی با پدرم احترام ما را نگه میداشتند. بین معلمها هم بعضی مذهبی و مقید بودند؛ مثلا معلم قرآن و تعلیمات دینی ما خانم حدائق، دختر آیت الله ،حدائق، با چادر به مدرسه میآمد و آن را در دفتر مدرسه در میآورد و با روسری سر کلاس حاضر میشد، خانم حدائق تا سال نهم به ما درس داد. محتوای درسمان هم ادامه مباحث دوره دبستان یعنی اصول و فروع دین و قرآن بود.
آن زمان دبیرستان دو دوره بود سالهای هفتم و هشتم و نهم را سیکل اول می گفتند. سال نهم امتحان نهایی میدادیم و هرکس نمره قبولی می آورد، سیکل دوم را شروع می کرد سیکل دوم هم سه سال بود و بعد از سال دهم و یازدهم دیپلم علمی میگرفتیم و اگر بعد کسی میخواست وارد دانشگاه شود باید سال دوازدهم را هم میخواند در زمان ما تعداد دخترهایی که تا سال آخر دبیرستان درس میخواندند، خیلی کم بود. از سال هفتم به بعد هر سال که بالا میآمدیم تعداد کلاسها و دخترها کمتر میشد. عدهای ازدواج میکردند عدهای هم میرفتند سرکار از آنجا که جو بازار کار نسبتا خوب بود آنهایی که خانواده فقیر داشتند برای اینکه زودتر مشغول به کار شوند، در پایان سال نهم به دانشسرای مقدماتی میرفتند و بعد از دو سال تحصیل معلم شهرهای کوچک مثل جهرم و فسا و... می شدند عده ای هم بهیار میشدند آنهایی که کمی بیشتر درس میخواندند و دیپلم علمی میگرفتند بعد از یک سال تحصیل در دانشسرای مقدماتی معلم شهر شیراز میشدند؛ اما دانشسرای عالی فقط در تهران بود و هرکس آنجا قبول میشد، سه سال درس میخواند و لیسانس میگرفت و بعد از استخدام به عنوان دبیر در شهر درس میداد.
....
📝 منبع: طیبه پاوزوکی، گوهر صبر(خاطرات گوهر الشریعة دستغیب)، ص ۵۸.
@sharhe_hal
✍️ سفر نامبارک شاه به آبادان (1342)
🎙 خانم گوهرالشریعه دستغیب که در سال 1342 در آبادان معلم مدارس دخترانه هستند، در خاطرات خود میگویند:
🔻 زمستان آن سال (۱۳۴۲) شاه از پالایشگاه نفت آبادان بازدید کرد سرمای هوا در آن سال خیلی شدید و بیسابقه بود. غروب روزی که شاه وارد آبادان شد، شنیدیم از بین دانش آموزانی که برای استقبال به فرودگاه رفتهاند، چند تایی به علت سرمازدگی مردهاند.
🔻 یکی از دختر داییهایم که پرستار بیمارستان شرکت نفت بود به خواهرم قمرخانم گفته بود وقتی این بچه ها را به بیمارستان شرکت نفت رساندند ما فقط توانستیم چند نفر را نجات دهیم و دو سه نفرشان از بین رفتند. دانش آموزان از دبستانهای منطقه «بریم» انتخاب شده و آنها را با لباسهای تابستانی و دستههای گل به فرودگاه برده بودند. آن روز برای استقبال از شاه حتی معلمها را هم به فرودگاه بردند؛ اما من نرفتم. ... روز بعد آنقدر موضوع سرمازدگی و مردن چندتا از بچهها مسئله ساز شده بود که دیگر خانم مدیر از من بازخواستی نکرد. شکوه و شکایت خانواده قربانیان تا مدتها ادامه داشت و آنها با ابراز ناراحتی و نارضایتی به بانیان این مراسم میگفتند: «چرا بچههای ما را قربانی کردید؟ شما که دیدید وضعیت این جوری است چرا آنها را برنگرداندید؟»
....
📝 منبع: طیبه پاوزوکی، گوهر صبر(خاطرات گوهر الشریعة دستغیب)، چاپ اول، تهران، انتشارات سوره مهر، 1397ش، صص 112- 113.
@sharhe_hal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای خانم با غیرت و فاطمی نسب
همه این فتنهها برای نمایان شدن گوهر ایمانهای امثال شماست.
👈 «تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَآءَ»
ما این روزها [یِ پیروزی و ناكامی] را [به عنوان امتحان] در میان مردم میگردانیم تا خداوند كسانی را كه [از روی حقیقت و خلوص] ایمان آوردهاند، مشخص كند و از میان شما گواهانی بگیرد.
@sharhe_hal
✍️ همینکه وارد دانشگاه میشدند حجاب را کنار میگذاشتند (1345ش)
✅ در فضای فعلی دانشگاهها معمولا جو خارجی یا بیطرف است یا دو قطبی، یعنی یا کسی با کسی کار ندارد و هرکس خودش است یا فضای مذهبی و غیر مذهبی هر دو وجود دارد. در هر صورت چنین نیست که مذهبیها مجبور باشند تقیدات مذهبی خود را پنهان کنند یا خجالت بکشند. اما دوره پهلوی اینطور نبوده است و خاطرات مختلفی به عنوان شاهد آن وجود دارد.
🎙خانم گوهرالشریعه دستغیب که در سال 1345 در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل بودهاند در مورد جو دانشگاه میگویند:
👈 «سالهایی که در دانشگاه تحصیل میکردم فشار بر دانشجویان مذهبی بسیار بود؛ مثلاً در مسجد دانشگاه را میبستند و ما نمیتوانستیم آنجا نماز بخوانیم، برای همین روزهایی که تا عصر کلاس داشتیم مجبور بودیم از دانشگاه برویم مسجد امام سجاد (ع) که نبش خیابان فخر رازی و جمهوری فعلی قرار دارد نمازمان را بخوانیم و برگردیم، در مسیر رفت و برگشت من معمولاً سر صحبت را باز میکردم و مسائل سیاسی را برای دوستانم میگفتم البته خیلی محتاطانه این کار را میکردم؛ چون زمانه بسیار حساس بود و اگر سر نخی از کسی گیر می آوردند مشکلات بسیاری برایش به وجود میآمد.
بچه های مذهبی حتی برای حفظ شعائر اسلامی هم با محدودیت مواجه بودند؛ مثلا ما نشانههایی داشتیم که بعضی از آقایان مذهبی و اهل نمازند؛ ولی برای اینکه مشکلی در دانشگاه پیدا نکنند، ریش خود را میتراشند؛ حتی کراوات میزدند، ... بعضی از دخترها هم با اینکه از خانوادهای مذهبی بودند، همین که وارد دانشگاه میشدند، حجاب را کنار میگذاشتند تا برخی از استادان و دانشجویان به آنها اهانت و بیاعتنایی نکنند. تعداد آنهایی که به خاطر طعنهها به جای چادر حداقل با روسری سر کلاس حاضر می شدند، واقعا خیلی کم بود؛ چون حتی این پوشش هم مسخره میشد.»
🎙خانم دستغیب در ادامه در توضیح نوع لباس دختران در دانشگاه آن دوره میگویند:
👈 «آن سالها هر چقدر حجاب و پوشیدن چادر اشکال داشت، پوشیدن لباس نامناسب، آن هم در محیط دانشگاه کاملا آزاد بود و هیچ منعی برایش وجود نداشت. اکثر دخترها با لباسهای نامناسب که در شب نشینیها و مهمانیها میپوشیدند و به اصطلاح مُد روز بود، در كلاس حاضر میشدند آن هم در کلاسهای شلوغ و پر جمعیتی که دختر و پسر با هم بودند. وضعیت آنقدر نگران کننده بود که من و آقای اسدی[شوهر ایشان] به این نتیجه رسیدیم، دخترمان زهرا بعد از گرفتن دیپلم اول شوهر کند، بعد اگر خواست درسش را ادامه بدهد. این نابسامانی ،اجتماعی حتی برای خانوادههایی هم که تقیدات مذهبی کمتری داشتند نگران کننده بود.»
.....
📝 منبع: طیبه پاوزوکی، گوهر صبر(خاطرات گوهر الشریعة دستغیب)، چاپ اول، تهران، انتشارات سوره مهر، 1397ش، صص 124 – 126.
📌باید تاریخ دانست تا قدر انقلاب دانست.
@sharhe_hal
خبر تولید موتور هواپیما در ایران حذف شد.
چون متاسفانه این خبر تکذیب شده است و ماجرا چیز دیگری بوده است.👇
https://irna.ir/xjL5Sj
https://www.president.ir/fa/143637
ماجرای واگذاری خودرو شاسی بلند به یک سری از نمایندگان مجلس که یادتان هست، آقایان مسئول نظارت مجلس تکذیب کردند.
اما حالا بازرس ویژه رئیس جمهوری مطلب را تایید کرده!
این آقایانی که به اسم انقلابی و مبارزه با فساد وارد مجلس میشوند چندان مقصر نیستند.
مقصر اصلی یک عده مصلحتاندیش و حزب باز هستند که روی فساد و گندکاری همحزبانشان را میپوشانند!
ببینید کدام خبرگزاری به ظاهر انقلابی این مطلب را کار کرده کدام یک کار نکرده؟!
خدا را شکر که این اصلاحطلبها و خبرگزاریهایشان هستند تا این به ظاهر انقلابیها کمی دست و پای خودشان را جمع کنند، وگرنه کشور را قورت میدادند و صدایش را هم در نمیآوردند.
حالا منتظر باشید ببینید آیا مجلس در این مورد شفاف سازی میکند؟! نمایندهای اعتراض میکند؟!
ان شاء الله که بکنند ولی اگر نکردند امیدی نداشته باشید این جماعت اصلاحی را رقم بزنند.
حساب ما با آنها باشد برای زمان انتخابات.
اصلاحیه متن
@sharhe_hal
✍️ اول دوستی بعد تذکر...
🎙 آیتالله حائری شیرازی:
«میشود که انسانی دوست بدارد اهل بیت را و خطاهایی هم داشته باشد. پس ما از حیثی که اهل بیت را دوست دارد باید او را دوست داشته باشیم و از حیثی که خطا میکند باید عملش را دشمن بداریم.
انسان باید جدا کند بین عامل و عمل. بعضیها هستند که میگویند چون فردی این کار را میکند و ما او را دوست داریم پس کار او هم خوب است، خب این غلط است. چون این شخص را دوست میدارم پس عملش را هم دوست میدارم! نه این خلاف است، باید عملش را بغض داشته باشی. بعضی عکسش را میگویند: چون ایشان این عمل را کرده من از او متنفرم و در عین حال تنفر میخواهد به او تذکر بدهد.
تنفر و تذکر باهم جمع نمیشود، بعد هم میگوید نگاه کن به او تذکر میدهیم متذکر نمیشود.
میبینی ایشان تذکر میدهد، او بدتر میکند اما دیگری میآید دوستش میدارد با علاقه به او میگوید، به زبان با محبت ارشادش میکند، میبینی او خودش را جمع و جور میکند و عذر خواهی میکند و خودش را اصلاح میکند.
ببینید آیه چقدر زیبا گفت: «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر» (71 - توبه)
اول اولیاء شدن بعد امر به معروف، اول دوستی، بعد تذکر.»
........
🔻در همین رابطه:
أَحِبُّوهُ وَ أَبْغِضُوا عَمَلَهُ (روایات کاربردی)
.......
🔗به شرح حال بپیوندید.
@sharhe_hal
شرح حال
ماجرای واگذاری خودرو شاسی بلند به یک سری از نمایندگان مجلس که یادتان هست، آقایان مسئول نظارت مجلس تک
در مورد اعطای خودرو به نمایندگان کمیسیون اصل ۹۰ ورود کرده و قول داده است که نتیجه آن را اعلام میکند.
بنا به گفته حجتالاسلام والمسلمین حسن درویشیان بازرس ویژه رئیسجمهور ارتباط این ماجرا با آقای فاطمی امین مشخص نیست اما اصل ماجرا که عدهای از نمایندگان با کاغذ بازی صوری از یک شرکت خودرو سازی بدون قرعهکشی و نوبت به قیمت کارخانه خودرو گرفتهاند تایید شده است.👇
https://irna.ir/xjMn7B
جدا از بحث حقوقی و مجازات آنها در صورت اثبات سوء استفاده، مجلس باید اسامی این افراد را اعلام کند تا مردم بدانند اینها چه کسانی هستند که از اعتماد آنها سوء استفاده کردهاند!
به شرح حال بپیوندید.
@sharhe_hal
شرح حال
ماجرای واگذاری خودرو شاسی بلند به یک سری از نمایندگان مجلس که یادتان هست، آقایان مسئول نظارت مجلس تک
در مورد تکذیب اعطای خودرو اصلاحیهای لازم است اینجا بزنم، چون برخی از دوستان این ماجرا را مستندی بر درغگو بودن مجلسیان گرفتهاند:
در ماجرای استیضاح وزیر صمت،
احمد علیرضابیگی از نمایندگان مجلس مدعی شد ۷۵ نماینده از آقای فاطمی امین خودرو شاسی بلند گرفتهاند برای پس گرفتن امضاء استیضاح!
این مطلب نیز پس از درخواست مستندات و نداشتن مستندات لازم (از سوی آقای علیرضابیگی)، توسط آقای غضنفر آبادی سخنگوی هیات نظارت بر نمایندگان تکذیب شد.
آنچه در برخی رسانهها به عنوان تکذیب انعکاس یافت اصل اعطای خودرو بود ولی این تکذیبیه در مورد اعطای خودرو برای پس گرفتن امضاء استیضاح از سوی آقای فاطمی امین بود.
بعد از چند روز آقای حسن درویشیان بازرس ویژه رئیس جمهور، هم دادن خودرو را تایید کرد هم عدم ارتباط آن با فاطمی امین و توضیح داد از دولت قبل به مرور با کاغذ بازی طی یک سال تا اواسط سال ۱۴۰۱ این خودروها داده شده است.
برخی رسانههای مخالف مجلس اصل اعطای خودرو را تیتر کردند و انعکاس دادند که در تقابل با تکذیبیه انعکاس یافته سابق بود.
در حالی که اتفاقا ادامه خبر بازرس رئیس جمهور، با اصل تکذیبیه موافق و همسو بود.
حالا هم کمیسیون اصل ۹۰ مجلس اعلام کرده به این قضیه ورود کرده و منتظر اخبار بعدی آن هستیم.
به شرح حال بپیوندید.
@sharhe_hal