eitaa logo
شرح حال
1.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1هزار ویدیو
115 فایل
کانال شخصی حمیدرضا باقری @hamidreza_baghery کانال‌های دیگر بنده👇 https://eitaa.com/ayat_va_revayat https://eitaa.com/sharhehal_hoze
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاشق اینجور آدم‌هایی هستم. آدم‌هایی که یک دنیا تجربه هستند، فراز و نشیب دنیا رو زیاد دیدن، جرأت دارند، حرف‌هایشان را هم در عمل ثابت کرده‌اند. خدا با این آدم‌هاست، آدم‌هایی که حرکت می‌کنند، تلاش می‌کنند، توکل دارند، زود خسته نمی‌شوند، بزرگ فکر می‌کنند. یکی از علت‌هایی که عاشق امام خمینی هستم هم همین چیزهاست.
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم یه نمونه دیگه از کسایی که گفتم عاشقشون هستم. البته در یک فضای متفاوت. کسانی که مرد میدان هستند، کسانی که در هر میدانی وارد شوند، تاثیر گذارند، بر سختی‌ها سوار می‌شوند برای اوج گرفتن، موانع نمی‌تواند آنها را از رسیدن به هدفشان بازدارد. 🔸شهید عبدالله زاده فرزند فرمانده سابق حفاظت اطلاعات ناجا که ۱۳ خرداد امسال در تدمر سوریه به شهادت رسید.
بنده خدا دکتر نمکی توی این ایام کرونا برای مردم بسیار زحمت کشیدند. اگر هم به ایشان و عملکرد وزارت بهداشت نقد داریم، به حجم عظیم مشکلات وزارت بهداشت و نقاط مثبت عملکرد آن هم نگاه کنیم. این رفتار زشتی که کسی را با فشار سوال و نقد عصبانی کنیم و مجادله راه بیاندازیم روش مؤمنانه نیست.  از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حدیثى روایت شده است: «ماضَلَّ قَوْمٌ بَعْدَ اَنْ هَداهُمُ اللّهُ اِلاّ اُوتُوا الْجَدَلَ; هیچ گروهى را بعد از آن که خدا هدایتشان کرد گمراه نشدند مگر آن که گرفتار جدال شدند» خودمان را بگذاریم جای کسی، ببینیم دوست داشتیم اینگونه در منگنه قرار بگیریم؟! ولو کسی اشتباه کرده باشد، و می‌خواهیم نقدش کنیم، ببینیم حاصل لحن و بیان ما به رسوایی و افساد او می‌انجامد یا حفظ آبرو و اصلاحش.
✍️خرج دادن امام برای روضه در دوران فشار اقتصادی... 🔰 «دکتر عباس زریاب خویی» از شاگردان حضرت امام نقل می‌کنند: 👈«در سال ۱۳۲۱هـ.‌ش که گرانی شدید و فوق العاده‌ای بود، وضع ‏‎ ‎‏اقتصادی خیلی بد بود. نان‌های آن زمان خیلی بد بود، نانی درست ‎‏می‌کردند به نام نان دولتی که ماشینی درست می‌شد، گویا مخلوط با ‎‏خاک‌اره بود یا چیزی دیگری، نمی‌دانم. من از آنها نمی‌خوردم یعنی نمی‌توانستم، بخورم. من برنج و سیب زمینی استفاده می‌کردم و یا گاهی ‎‏از اوقات صبح‌ها مجبور می‌شدم و یک تکه نان قندی از مغازه نانوایی نزدیک مدرسه فیضیه می‌گرفتم که آن هم خیلی گران بود؛ ولی بقیه ایام ‏‎ ‎‏با همان سیب زمینی و برنج روزگار می‌گذراندیم. پس از چندی یک ‎‏مرتبه آرد را آزاد کردند و نان گران‌تر شد. در آن ایام محرم، روزی آقا(امام خمینی) به ‎‏من فرمودند: به منزل ما روضه بیایید. من رفتم، یک مرتبه چشم‌هایم ‎‏خیره شد. دیدم که آقا صبحانه تهیه کرده‌اند. نان‌های سفید سنگک خیلی ‎‏خوب و اعلا که من تا آن روز در قم ندیده بودم. بدون تعارف شروع به ‎‏خوردن کردم. ایامی بود که مردم آزاد بودند که آردی تهیه کنند و بدهند ‎‏نانوایی‌ها بپزند. ایشان هم به خاطر روضه خوانی همین کار را کرده ‎‏بودند. ... 📝ارجاع: امام(س) به روایت دانشوران، چ سوم، تهران، ‏‏مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‏‏(س)‏،‏‏ ‏۱۳۹۲ش، صص: ۱۷۸-۱۷۹. ......... 📌پی‌نوشت: هرسال به محرم و صفر که می‌رسیم؛ یک عده که تا حالا نگران هیچ حکم اسلام نبوده‌اند، دم محرم نگران اسراف می‌شوند و دعوت به کمک به محرومان عوض سفره عمومی دادن، می‌کنند. در عروسی‌هایشان که اسم خودشان است هر اسرافی و پرخوری می‌کنند اما به محرم و صفر که می‌رسد دعوت به غذای ساده یا اطعام خاص فقرا می‌کنند‌. ملت هم در جواب آنها معمولا می‌گویند اسراف نیست، یا پول خودش را هرجور دلش بخواهد خرج می‌کند،‌ یا این عزاداری‌ها اسلام را زنده نگه‌داشته، این عزاداری‌ها موجب می‌شود ملت به فقرا هم کمک کنند و... اما یک جواب خوب هم برای این جماعت این است که اگر قرار است کسی برای اسلام دل بسوزاند، خود خدا و اهل بیت هستند که پول مشخص می‌کردند برای هزینه‌های برگزاری مجلس عزاداری، دعوت می‌کردند به اطعام دادن به صورت عمومی نه اینکه خاص فقرا باشد. در حدیثی قدسی در مناجات حضرت موسی با خداوند در کتاب مجمع البحرین آمده است: 👈«وَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَنْفَقَ مِنْ مَالِهِ فِی مَحَبَّهِ ابْنِ بِنْتِ نَبِیِّهِ طَعَاماً وَ غَیْرَ ذَلِکَ دِرْهَماً إِلَّا وَ بَارَکْتُ لَهُ فِی الدَّارِ الدُّنْیَا الدِّرْهَمَ بِسَبْعِینَ دِرْهَماً، وَ کَانَ مُعَافاً فِی الْجَنَّهِ، وَ غَفَرْتُ لَهُ ذُنُوبَهُ.» اگر بنده‌ای مقداری از مالش را به خاطر محبّت به فرزند دختر پیامبر، به طعام یا غیر آن انفاق نماید، خداوند در دنیا هر درهمی را به هفتاد درهم به او برکت دهد و وی در بهشت در حال عافیت خواهد بود و گناهانش را می‌آمرزم. جالب است که بین علما این سنت برقرار است که علاوه بر عروسی و میهمانی که غذای خوب به ملت می‌دهند؛ در مجلس روضه و عزاداری غذای خوب‌تر می‌دهند. اگرچه باید دقت کرد نعمت خدا هدر نرود اما در محبت اهل بیت و اطعام مردم جای برای صرفه‌جویی نیست. .... 🔻به شرح حال بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/2649292800C180b1e3e87
✍۴۰ سالگی‌ام آرزوست... 🎙دکتر عباس زریاب خویی از شاگردان قدیمی حضرت امام نقل می‌کنند: 👈«امام به لحاظ هوش و استعداد خیلی برجسته بود. اولین باری که ‎‏من به خدمتشان رسیدم ۱۳۱۶ش و سن ایشان ۳۵ سال بود. ایشان در سال ‎‏۱۳۲۱ش روزی به من فرمودند: من تا حالا نمی‌دانستم من الآن به چهل ‎‏سالگی رسیده‌ام و حالا می‌فهمم معنی آن بلوغ و کمال را که آدم در ‎‏چهل سالگی پیدا می‌کند یعنی چه. الآن حس می‌کنم واقعا ۴۰ سالگی‎ ‎‏سن کمال است، سن کمال عقلی و سن کمال معنوی است. من الآن ‎‏دگرگون شده‌ام. در آن دوره یعنی ۱۳۱۶ش طلاب و علمای همسن و ‎‏سا‌ل‌شان در درجه سوم و چهارم بودند، در صورتی که ایشان در درجه ‎‏دوم قرار داشتند نسبت به سن خود خیلی بالاتر بود، یعنی در ردیف آقا ‎‏شیخ محمدعلی عراقی‌ (آیت‌الله اراکی) بود و می‌توان گفت بلافاصله بعد ‎‏از مراجع ثلاثه (آیات عظام صدر، حجت، خوانساری) ایشان قرار داشت.» ‏‎ ‎..... 📝 منبع: ‏‎امام(س) به روایت دانشوران، چ سوم، تهران، ‏‏مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‏‏(س)‏،‏‏ ‏۱۳۹۲ش، ص: ۱۸۱. .......... 🔻پی‌نوشت: سن ۴۰ سالگی را سن وحی انبیاء دانسته‌اند و تا پیش از آن انبیاء دارای الهاماتی هستند اما از سن ۴۰ سالگی است که وحی بر آنان نازل می‌شود. پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) نیز در ۴۰ سالگی مبعوث شدند. ۴۰ سالگی را سن بلوغ کامل انسان و دور شدنش از رفتارهای بچگی می‌دانند؛ قرآن در مورد آن می‌گوید: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ‏ سَنَةً...» (۱۵ احقاف). به تعبیر برخی از مفسیرن در ذیل این آیه سن ۴۰ سالگی اوج «بَلَغَ أَشُدَّهُ» یعنی اوج کمال عقلی انسان است. 🔻پدرم خیلی وقت‌ها که حرفی می‌زنم یا کاری می‌کنم که مورد پسندش نیست، می‌پرسد: هنوز ۴۰ سالت نشده؟! سالیانی است منتظرم به ۴۰ سالگی برسم ببینم در این سن چه خبر است؟ خبری می‌شود؟ یا امید پدر را کاملا ناامید می‌کنم.😊 🔻 ما به چهل سالگی و بلوغ انقلابمان هم خیلی امید بسته‌ایم ان شاء الله از این به بعد اشتباهات کم‌تری داشته باشیم و قدر فرصت‌ها را به نحو احسنت بدانیم. .... 🔻به شرح حال بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/2649292800C180b1e3e87
هدایت شده از 🌄 مهمانان خدا 💕
🖤مولاناالإمامُ الباقرُ عليه السلام: عَجَبا لِلمُختالِ الفَخورِ و إنّما خُلِقَ مِن نُطفَةٍ ثُمّ يَعودُ جِيفَةً ، و هُو فيما بينَ ذلكَ لا يَدري ما يُصنَعُ بهِ ! .; 🖤مولاناامام باقر عليه السلام : در شگفتم از متكبّرِ خود ستاى، حال آن كه از نطفه اى آفريده شده و به لاشه اى تبديل مى شود و در اين فاصله نمى داند كه با او چه مى شود.; بحار الأنوار : 73/229/22. شهادت مظلومانه و جانسوز مولانا امام محمد بن علی الباقر علیهما السلام تسلیت باد 🖤🖤
نظر جالب توجه یکی از دوستان:👇 بنده هر وقت به این فکر می کنم که تا چند سال دیگه اگر زنده بمانم به ۴۰ سالگی میرسم یاد این حدیث می افتم : در روایتی از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: هرگاه مردی به چهل سالگی برسد و خوبی او بر بدی‌اش غلبه نکند، شیطان پیشانی او را بوسه زند و بگوید این چهره ای است که روی رستگاری را نخواهد دید. (میزان الحکمة، ج 3، ص: 2115)
✍ مکاشفه شیخ عبدالنبی اراکی‏... 📙چند روزی است خاطرات بسیار جذاب «آیت‌الله حاج شیخ علی عراقچی» از علمای همدان که معاصر حضرت امام می‌باشند، را مطالعه می‌کنم. ✅ خاطره جالبی در مورد «آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی» و «حضرت امام» دارند که مناسبتی با امروز دارد و بعد از نقلش، مناسبتش را خواهم گفت:👇 ✅ «مرحوم آقای شیخ عبدالنبی اراکی، از علمای بزرگ نجف بود و در زمان‏‎ ‎‏مرجعیت آقای بروجردی در قم حضور داشت. از مراجع به حساب‏‎ ‎‏می‌آمد و رساله عملیه داشت، شاگردان زیادی هم تربیت نمود. قبرشان‏‎ ‎‏پایین قبر آیت‌الله گلپایگانی در بالاسر حرم است و روی قبرشان‏‎ ‎‏نوشته‌اند:‌ آیت‌الله العظمی آقای شیخ عبدالنبی اراکی. من به درسش نرفتم‏‎ ‎‏ولی ایشان را در مجالس و محافل دیدم، خیلی مورد احترام بود و‌‏‎ ‎‏شاگردان خاصی داشت. آقای شیخ محمد متقی همدانی ـ که از دوستان‏‎ ‎‏خیلی نزدیک ما است و معروف است که یکی از عمّال امام زمان(عج)‏‎ ‎‏برای شفاعت مریضی خانواده او به منزلش رفته است و معروف به متقی‏‎ ‎‏همدانی می‌باشد ـ از شاگردان خاص شیخ عبدالنبی به شمار می‌آید. ✅ از‏‎ ‎‏دیگر شاگردان خاص ایشان،‌ آقا سید صادق حسینی مرندی است. ... سید منظم و از خصیصین آقای‏‎ ‎‏شیخ عبدالنبی بود. او معتقد بود که آقای اراکی با عالم برزخ کاملاً ارتباط‏‎ ‎‏داشتند و هر وقت می‌خواستند می‌توانستند بروند و بیایند. حتی آن شبی‏‎ ‎‏که در تهران در بیمارستان بستری بودند، می‌گوید من بالای سرشان بودم‏‎ ‎‏و پرستاری می‌کردم. سپس در پیش چند نفر از شاگردانشان به من گفتند:‏‎ ‎‏آقا سید صادق! من فردا در فلان ساعت از دنیا می‌روم. جای خودم را هم‏‎ ‎‏دیدم، تو را هم می‌توانم با خود ببرم ولی تو جوانی، باش تا سرد و گرم‏‎ ‎دنیا را بچشی، بعد می‌آیی. فردا همان‌طور که گفته بود، شد و ما جنازه‌‏‎ ‎‏ایشان را به قم آورده و دفن کردیم.‏ ‏‏آقای حسینی مرندی برای من نقل می‌کرد: ✅ وقتی حضرت امام از‏‎ ‎‏زندان آزاد(سال ۱۳۴۲ش) و به قم بازگشتند بسیاری از اساتید و بزرگان به دیدن امام‏‎ ‎‏رفتند و بعداً هم امام از آن‌ها بازدید نمود که یکی از آن‌ها همین شیخ‏‎ ‎‏عبدالنبی اراکی بود. آقا سید صادق می‌گفت: یک روز بعد از ظهر در‏‎ ‎‏منزل شیخ عبدالنبی بودم، می‌خواستم به منزل خودم برگردم، استاد‏‎ ‎‏فرمود: امشب بعد از نماز مغرب و عشا آقای خمینی می‌خواهند به منزل‏‎ ‎‏ما تشریف بیاورند، بهتر است شما هم باشید. گفتم: چشم! ... آقای خمینی و‏‎ ‎‏به همراهشان شیخ حسن صانعی وارد منزل شدند.‏ ✅ ‏‏آقای شیخ عبدالنبی زندگی درویشی داشت، مجلس گرم کن هم بود،‏‎ ‎‏خیلی زیاد صحبت می‌کرد و حرف‌های بسیار آموزنده هم داشت.‏‎ ‎‏می‌دانستم اگر میدان به دستش بیفتد، مجلس را خوب اداره می‌کند. بعد‏‎ ‎‏از سلام و علیک و تعارفات،‌ آقای شیخ عبدالنبی شروع کرد، یکی از‏‎ ‎‏مکاشفات خود در قبرستان وادی السلام نجف را برای امام نقل کرد.‏‎ ‎‏چون از حضرت امام بزرگ‌تر بود، امام هم به ایشان احترام می‌گذاشت و‏‎ ‎‏با دقت به حرف‌هایش گوش می‌داد. آقای اراکی می‌گفت: روزی در‏‎ ‎‏قبرستان وادی السلام حالت مکاشفه‌ای به من دست داد، دیدم در میان‏‎ ‎‏باغ بزرگی هستم و در آن ساختمانی وجود دارد، مردم به آن رفت و آمد‏‎ ‎‏می‌کنند. پرسیدم این ساختمانِ کیست؟ گفتند: چطور نمی‌دانید اینجا خانه‏‎ ‎‏امام زمان(عج) است. می‌گفت: تا این را گفتند من به یاد چند مسأله‏‎ ‎‏فقهی افتادم که قبلاً در آن‌ها اشکال داشتم. گفتم چه خوب شد، بروم‏‎ ‎‏اینها را بپرسم. جلو رفتم که داخل شوم، مأموران مانع شدند و گفتند:‌‏‎ ‎‏باید اول اجازه بگیریم. یکی رفت داخل از آقا اجازه گرفت؛ آمد و به من‏‎ ‎‏اشاره کرد که داخل شوم؛ وارد شدم، تا چشمم به حضرت افتاد و‏‎ ‎‏خواستم دستشان را ببوسم، تحت تأثیر ابهت آن حضرت واقع شدم، همه‏‎ ‎‏چیز را فراموش کردم و عقب عقب رفتم و از آن‌جا خارج شدم، تا‏‎ ‎‏خارج شدم دوباره به یادم آمد که من قرار بود چند اشکال فقهی از‏‎ ‎‏حضرت بپرسم. باز آمدم که داخل شوم مأموران گفتند: صبر کن اول‏‎ ‎‏اجازه بگیریم، بعد یکی رفت و اجازه گرفت. من دوباره به زیارت‏‎ ‎‏حضرت مشرّف شدم، وقتی حضرت مرا دیدند، شناختند. فوری به یکی‏‎ ‎‏از مأموران دستور دادند من را به نزد نائبشان ببرند، آن مأمور دست مرا‏‎ ‎‏گرفت و به اتاق دیگری برد،‌ دیدم مرحوم آیت‌الله سید ابوالحسن‏‎ ‎‏اصفهانی در آن‌جا نشسته و به امور مردم رسیدگی می‌کند. ✅ ‏‏آقای حسینی‏‎ ‎‏مرندی می‌گفت: امام همین طور دست‌هایش را روی هم گذاشته بود و‏‎ ‎‏خیلی آرام و با دقت حرف‌های ایشان را گوش می‌داد و گاهی با تعجب‏‎ ‎‏از ایشان می‌پرسید: خود شما در حال مکاشفه دیدید؟ آقای اراکی هم‏‎ ‎‏تأکید می‌کرد، آری خودم در حال بیداری بودم و می‌دیدم.‏ ادامه👇
ادامه 👇 ✅ بعد آقای شیخ عبدالنبی ‌گفت: من تا آن روز به آقای سید ابوالحسن‏‎ ‎‏چندان ارادتی نداشتم و از نظر علمی خودم را اعلم از او می‌دانستم ولی‏‎ ‎‏از حالت مکاشفه که فارغ شدم از همان‌جا به منزل سید رفتم. خیلی وقت‏‎ ‎‎‏بود که به منزل ایشان نرفته بودم، تا وارد شدم دیدم همان اتاقی است که‏‎ ‎‏من در حال مکاشفه دیده بودم، آقا سید ابوالحسن اصفهانی هم آن‌جا‏‎ ‎‏نشسته است. وقتی وارد شدم ایشان از من استقبال کرد و فرمود: چه‏‎ ‎‏خبر؟ گفتم: خبرهای مهمی دارم. گفت: بفرمایید. گفتم: به این آسانی‏‎ ‎‏نمی‌شود. تا به من قول ندهی که برایم یک کاری بکنی، نمی‌گویم.‏‎ ‎‏فرمود: عیب ندارد، قول می‌دهم اگر از دستم برآید کوتاهی نکنم. ✅گفتم:‏‎ ‎‏من اول می‌خواهم دختر آقای سید جمال گلپایگانی را برای پسرم،‏‎ ‎‏خواستگاری کنید، چون اگر شما این کار را بکنید آن‌ها قبول می‌کنند.‏‎ ‎‏فرمود: باشد این کار را می‌کنم، حالا شما خبر را نقل کنید. و من تمام‏‎ ‎‏این داستان را برایش نقل کردم.‏ ✅ ‏‏آقای حسینی مرندی می‌گفت: وقتی حرف‌های استاد در این قسمت‏‎ ‎‏تمام شد، خطاب به حضرت امام کرد و گفت: منتها آن چیزی که درباره‏‎ ‎‏شما دیدم، خیلی بالاتر از این حرف‌هاست. امام هم، خیلی مؤدّب و تمام‏‎ ‎‏گوش نشسته بودند و چیزی نمی‌گفتند و دوباره آقای اراکی اضافه کرد:‏‎ ‎‏البته گفتن آن به این سادگی نیست، باید یک سور حسابی به راه بیندازید‏‎ ‎‏و من را به منزل دعوت کنید، وقتی آن‌جا ناهار را خوردم آن وقت،‏‎ ‎‏مکاشفات خود را درباره شما هم نقل می‌کنم. بعد آقای حسینی مرندی‏‎ ‎‏می‌گفت: متأسفانه من بعد از این جلسه دیگر نفهمیدم که آقای اراکی به‏‎ ‎‏منزل امام رفت یا نرفت و امام از ایشان دعوت کردند یا نکردند؛ چون از‏‎ ‎‏امام خیلی بعید بود که این مسائل را دنبال بکنند. می‌گفت: من تأسف‏‎ ‎‏می‌خورم که چرا خود این مکاشفه را پیگیری نکردم.‏ ‏‎...... 📝 منبع: اباذری، عبدالرحیم، پرتو آفتاب (خاطرات حضرت آیت‌الله حاج شیخ علی عراقچی)، چاپ اول تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ ونشر عروج، ۱۳۸۹ش، صص: ۲۴۷-۲۴۹. ............ 📌 پی نوشت: نسبتی که حضرت مسلم با امام حسین(ع) و مردم زمانش داشت، همان نسبتی است که زعمای شیعه و ولی فقیه امروز با امام زمان و مردم زمان خود داشته و دارند، اگر مردم مسلم را یاری می‌دادند، به درک امام هم می‌رسیدند، کسانی که امروز نصرت ولی فقیه را ترک می‌کنند به اسم اینکه بگذار خود امام بیاید تا او را یاری دهیم، مثل همان کسانی هستند که مسلم را یاری ندادند تا خود امام را یاری دهند، کسانی که امروز فقط حرف از حمایت از ولی فقیه می‌زنند اما به عمل که می‌رسد انگار نه انگار مثل همان کسانی هستند که دور مسلم را گرفتند اما به وقتش پشت او را خالی کردند! .... 🔻به شرح حال بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/2649292800C180b1e3e87