✍️ الْكَلَامِ وَ السُّكُوتِ أَيُّهُمَا أَفْضَلُ...
🔻 با توجه به روایات دعوت کننده به سکوت، مانند: «قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام: «مِنْ عَلَامَاتِ الْفِقْهِ: الْحِلْمُ، وَ الْعِلْمُ وَ الصَّمْتُ؛ إِنَّ الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِكْمَةِ؛ إِنَ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ؛ إِنَّهُ دَلِيلٌ عَلى كُلِّ خَيْرٍ» آیا برای مبلغ نیز سکوت اولی بر سخنگفتن است؟
🔻 پاسخ: سکوت و سخن گفتن هردو آفاتی دارد و معمولا انسان میل به سخنگفتن دارد و درنتیجه آفات سخنگفتن بیش از سکوت دامن انسان را میگیرد اما برای مبلغ اگر به آفات سخنگفتن، مانند: زیاد سخنگفتن، بیجا و غیر زیبا سخنگفتن و... توجه داشته باشد و به آنها دچار نشود؛ سخن تبلیغی گفتن بر سکوت او اولویت دارد، بلکه لازم است. در روایتی از امام سجاد (علیه السلام) پرسیدند: «وَ سُئِلَ ع عَنِ الْكَلَامِ وَ السُّكُوتِ أَيُّهُمَا أَفْضَلُ» حضرت پاسخ دادند: «لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا آفَاتٌ» هر يك از كلام و سكوت را آفاتی است. «فَإِذَا سَلِمَا مِنَ الْآفَاتِ فَالْكَلَامُ أَفْضَلُ مِنَ السُّكُوتِة» پس اگر سكوت و كلام هر دو از آفات سلامت باشند، پس كلام أفضل از سكوت است. سوال شد: اى زادۀ رسول خدا اين چگونه است؟ حضرت فرمود: «مَا بَعَثَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَوْصِيَاءَ بِالسُّكُوتِ إِنَّمَا يَبْعَثُهُمْ بِالْكَلَامِ و لَا اسْتُحِقَّتِ الْجَنَّةُ بِالسُّكُوتِ وَ لَا اسْتُوْجِبَ وَلَايَةُ اللَّهِ بِالسُّكُوتِ وَ لَا تُوُقِّيَتِ النَّارُ بِالسُّكُوتِ وَ لَا تُجُنِّبَ سَخَطُ اللَّهِ بِالسُّكُوتِ إِنَّمَا ذَلِكَ كُلُّهُ بِالْكَلَام» زيرا خداوند انبيا و اوصيا را به خموشى و سكوت مبعوث نفرمود بلكه به سخنرانى و كلام، و بهشت جزاى سكوت نشده، و نه ولايت خداوند بدان واجب، و نه آتش جهنّم بخاطر آن محصور، و نه غضب الهى بدان فرو نشيند، و همه اينها فقط و فقط در پرتو كلام و سخن گفتن است.
#تبلیغ
@sharhehal_hoze
✍️مبلغ معمولی...
🔻 آیه شریفه: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلينَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواق» (الفرقان:۲۰) چه نکته تبلیغی برای مبلغین دارد؟!
🔻 سیره همیشگی همه انبیاء معمولی رفتار کردن و درون مردم و بطن جامعه بودن بوده است، بازار یک نماد از مکان حضور همه طیفها و اقشار مختلف درون جامعه است، نه اینکه بازار بودن آن خصوصیتی داشته باشد. انبیاء به گونهای رفتار نمیکردند که مردم از آنها انتظار داشته باشند مثل فرشتهها باشند، بلکه مردم میدیدند که اینها هم مثل خودشان غذا میخورند، در بازار قدم میزنند؛ معمولی معمولی هستند.
برخی انتظار داشتند، انبیاء نباید عادی باشند و مثلا دائما مَلکی باید همراه آنان باشد و بدین وسیله حجت بر مردم تمام شود: «وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشي فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذيراً» (الفرقان:۷) این دیگر چه پیامبری شد که غذا میخورد و در بازارها قدم میزند؛ پس چرا ملکی همراه او نیست که با او انذار دهد؟ اما پیامبران مطابق خواسته آنها عمل نمیکردند بلکه معمولی بودند مثل همه در بازار قدم میزدند، در کنار مردم مینشستند و غذا میخوردند و سعی میکردند با منطق و سخن روشن افراد را با خود همراه کنند، قلب افراد را با خود همراه کنند نه بدنهایشان را، افراد با اراده خود با آنها همراه شوند، نه با غلبههایی از جنس قدرت و سیطره و یا حتی پیدر پی معجزه آوردن و تمام کردن حجت. «وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ» (انعام:۸) خود این معمولی رفتار کردن انبیاء یک رحمت بر افراد بود که حجتبر افراد تمام نشود و اگر چنین میشد و معجزاتی پیدر پی برای افراد میآوردند و افراد باز میخواستند همچنان انبیاء را تکذیب کنند، دیگر «لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ» فرصتی و مهلتی برایشان باقی نمیماند.
#تبلیغ
@sharhehal_hoze
✍️ در تبلیغ اصرار ممنوع...
🔻 روایت شریف «كَثْرَةُ اَلنُّصْحِ تَدْعُو إِلَى اَلتُّهَمَةِ» از امام سجاد علیه السلام چه درسی برای مبلغین دارد؟!
🔻 در تبلیغ نبایست زیاد اصرار کرد و به گونهای عمل کرد که مخاطب احساس کند ما در نصایح خودمان منفعت یا غرضی غیر از اصلاح او داریم، افراد باید خودشان و با اراده خودشان متنبه و بیدار شوند، زیاد گفتن و اصرار کردن ما نتیجهای جز احساس منفی مخاطب، نسبت به ما و متهم شدن ما ندارد.
#تبلیغ
@sharhehal_hoze
✍️ ايدهآل گرایی در تبلیغ...
🔻 روایت نبوی «مَا لاَ يُدْرَكُ كُلُّهُ لاَ يُتْرَكُ كُلُّهُ» چه درسی برای مبلغ دارد؟!
🔻 در این روایت شریف میگوید: هرچه همهاش درك نمیشود، نبايد به اين بهانه همهاش را ترك كرد؛ بلكه هرچقدر را كه میتوان باید انجام داد، مبلغ در تبلیغ خود باید روحيه ایدهآل گرایی را کنار بگذارد، اگر برای هزاران نفر نمیتوانیم تبلیغ کنیم، برای چند نفر که میتوانیم! برای اطرافیانمان که میتوانیم! اگر نمیتوانیم روضه بخوانیم یا سخنرانی یا کلاسداری کنیم، یک نماز جماعت و بیان احکام که میتوانیم انجام دهيم.
هركس بايد هرچه وسع تبلیغی دارد با توجه به شرایطی كه برایش محيا است، همان را فعال نگه دارد، شرايط محيطی هم بخشی از وسع ما است و ما بيش از وسعمان تكليف نشدهايم. «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» (بقره:۲۸۶)، البته اگرچه بیش از وسع خودمان مکلف نیستیم؛ اما نسبت به وسع خودمان مکلف هستیم، نباید به بهانه اینکه وسع ما به کارهای خیلی بزرگ نمیرسد، كارهای كوچك را رها كنيم.
#تبلیغ
@sharhehal_hoze
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصل حرف حاجآقا متین و خیلی خوبه ولی آقا شما را به خدا در اینجور منبرها در آمار دادن دقت کنید.
شمار کشتههای قحطی بزرگ بعد از جنگ جهانی اول احتمالا مدنظر حاج آقا هست اون ربطی به رضاشاه نداره آخر قاجار بود و البته کار انگلیس بود و نماد اسلام غیر سیاسی و بیولایت آن هزینه بود و نماد اسلام سیاسی و ولایتمدار عزت کنونی با هزینه به مراتب کمتر است.
حاجآقا قحطی دوم بعد از رضاشاه در زمان جنگ جهانی دوم در سال ۱۳۲۰ الی ۱۳۲۴ را با قحطی بزرگ اول بعد از جنگ جهانی اول درسال ۱۲۹۷ اشتباه گرفتند.
@sharhehal_hoze
20.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا روحانیت و مسئولین به حضور در کف میدان باید توجه داشته باشند؟!
@sharhehal_hoze
یکی از گرهگشاییهایی که به برکت حضورت حاج اسماعیل قائانی در جببه مقاومت شکل گرفت و پیش از ایشان این گره بازنشدنی تصور میشد کنترل جریانهای داخلی عراق بود.
حاج اسماعیل قائانی در این زمینه خیلی خوب عمل کرد و به طور مثال در فتوای تاریخی آیتالله سیدکاظم حائری در ارجاع مقلیدن خود به حضرت آقا نقش مثبتی داشت. این فتوا در کنترل مقتدا صدر تاثیر زیادی داشت.
@sharhehal_hoze
شرح حالی از حوزه
اصل حرف حاجآقا متین و خیلی خوبه ولی آقا شما را به خدا در اینجور منبرها در آمار دادن دقت کنید. شمار
برای اطلاع بیشتر از ماجرای قحطی بزرگ اول و دوم بعد از جنگ جهانی اول و دوم و اقدامات انگلیس پیشنهاد میکنم دو پست زیر را ببینید.
https://sharhhal.blog.ir/1398/05/23
https://sharhhal.blog.ir/1397/08/04-3
✍️ اخذ به اطلاق در مقام شک...
#اصول_فقه
سوال: اگر اطلاق دلیل لبی است و در موارد مشکوک در ادله لبی اخذ به قدر متیقن میشود، پس چطور میگویند در موارد مشکوک اخذ به اطلاق میکنیم؟ چرا به قدر متیقن تمسک نمیشود؟!
پاسخ: منظور از مورد شک چیست؟! گاهی یک عنوان است و شک داریم که این عناوین کلی نیز مراد مولی است یا خیر؟! گاهی یک فرد خارجی خاص است که نمیدانیم آن عنوان کلی بر آن تطبیق میشود یا خیر؟!
وقتی حرف از شارع به میان میآید، شارع همیشه نسبت به عناوین سخن میگوید و شأن شارع سخن گفتن نسبت به افراد و مصادیق نیست، یعنی عملا از این جهت که مصادیق دائما در حال ایجاد و فساد و تغییر و تبدل هستند و میلیاردها میلیارد فرد دارند همیشه کار تطبیق مصادیق با مکلف است و شارع در آن دخالت نمیکند بلکه فقط در مورد عناوین کلی نظر میدهد، در سایر قانونگذارها نیز همینطور است و اگر احیانا شارع یا قانونگذار در مورد یک فرد خاص خارجی نظر داد میگوییم این یک قضیه خارجیه است و ربطی به ما ندارد و مناط آن روشن نیست و قابل تعمیم به دیگر موارد نیست.
پس همیشه تطبیق فرد خارجی را عقل تشخیص میدهد، چه بحث اطلاق باشد و چه عموم و اگر شک داشته باشیم که این فرد مصداق مثلا مورد تحریم یا وجوب است یا خیر؟ بنا به مبانی مختلف برائت یا احیاط جاری میکنیم، البته مشهور متاخرین در چنین مواردی قائل به برائت هستند (و باز البته ممکن است در موارد وجوب و حرمت و حالات شک اختلاف باشد) اما به هرحال این چنین شکی در مباحث اصول عملیه تکلیفش مشخص میشود و ربطی به بحث اخذ به اطلاق یا عموم ندارد.
پس برگردیم به سوال اولیه، اینجا اگر منظور شک در تطبیق عنوان بر فرد خارجی است باید برویم سروقت بحثهای اصول عملیه اما اگر منظور شک در شمول یا عدم شمول مطلق نسبت به یک عنوان کلی است این سوال جای دارد.
اگر مورد شک ما دلیل عام داشت، میگوییم دلیل عام لفظی است و به عموم تمسک میشود اما اگر دلیل ما مطلق بود میگوییم دلیل مطلق لبی است و باید به قدرمتیقن آن تمسک کرد.
اما منظور از این قدر متیقن چیست؟ پس چرا گاهی نیز میگوییم در مقام شک اخذ به اطلاق میکنیم؟!
وقتی دلیل ما مطلق است، باید دید قرینهای بر خلاف اطلاق وجود دارد یا خیر، اگر قرینهای بود اخذ به قرینه میکنیم حتی ممکن است قرینه خودش ظهور نسازد بلکه
یک شک قابل اعتنا که ظهور را خراب میکند تولید کند و موجب مجمل شدن کلام شود. در چنین مواردی که چنین قرینهای وجود دارد اخذ به اطلاق نمیتوان کرد و باید به قدرمتیقن تمسک کرد، این شرط که قرینهای بر خلاف نباشد یکی از شروط مقدمات حکمت (شرط دوم) است.
اما اگر قرینهای بر خلاف اطلاق نبود و ما یک شک بدوی نسبت به شمول عنوان نسبت به موارد کلی داشتیم مثلا شک کردیم که مولا در مقام بیان تمام مرادش است یا خیر؟ شک کردیم مولا در بیان خود جدی است یا خیر و... در چنین مواردی اصل این است که مولا به صورت جدی در مقام بیان تمام مرادش است و اگر مرادش چیزی بر خلاف ظاهر اطلاق بود میآورد و بنابراین اخذ به اطلاق میکنیم.
@sharhehal_hoze
چندروز پیش زنگ زدم به یکی از رفقای قدیمی و پرسیدم چه خبر؟! چرا دیگه مثل گذشته یاداشت نمینویسی؟ قبلا یاداشتهات توی فضای مجازی و جاهای مختلف بازتاب داشت، گفت: استاد دانشگاه شدم و از صبح که میروم سر کار تا آخر شب مشغول تدریس و کار پژوهشی هستم، آخرشب که برمیگردم خیلی که فرصت کنم چندتایی مطلب بخونم.
همین حکایت بر سر خیلی از ما طلاب هم آمده و یک دفعه چشم باز میکنیم میبینیم نسبت به صحنه اجتماعی و سیاسی کشور هیچ تاثیرگذاری نداریم، فضا خالی از تحلیله و باز نمیرسیم تحلیل و حرف بیاوریم در صحنه. همهاش مشغول مقاله و کلاس و... هستیم!
@sharhehal_hoze
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عارف بی بدیل مرحوم آیتالله حقشناس(رحمه الله علیه):
امام زمان(ارواحنا فداه) مرا عتاب کرد که چرا نشستی و ناهار خوردی در منزل کسی که بدی امام خمینی (ره) را می گفت!
@sharhehal_hoze
یکی از طلاب بعد از کلاس پرسید: فلانی مگر باسواد و عالم نیست؟! گفتم: بله، آثار خوبی در غربشناسی دارد و با مباحث فقهی و اصولی آشناست.
گفت: خب پس چرا انقلاب را قبول ندارد؟! باید نظریات ایشون را هم دید.
گفتم: حتما نظرات ایشان را ببینید.
این استدلال که فلانی عالم است پس چرا انقلابی نیست مثل این میماند که بگویی فلانی که عالم است اما چرا شیعه نیست، فلانی که عالم است چرا مسلمان نیست، چرا موحد نیست و...
تصور کرده است لازمه عالم بودن در خیلی از جاها یا علوم مختلف لازمهاش درست آمدن از همه دوراهیهای معرفتی است.
چه بسیار افراد باهوش و عالم که نقشه را گم میکنند، گاهی به خاطر پیروی از هوای نفس به مسیرهای دیگر کشیده میشوند، گاهی به خاطر توجه نکردن به یک نکته.
@sharhehal_hoze