eitaa logo
شرح حالی از حوزه
136 دنبال‌کننده
76 عکس
56 ویدیو
40 فایل
بنده حمیدرضا باقری @hamidreza_baghery کانال‌های دیگر بنده👇 https://eitaa.com/sharhe_hal https://eitaa.com/ayat_va_revayat
مشاهده در ایتا
دانلود
1_4507142061.pdf
3.84M
گفتاری در باب حکومت و حق الزام به حجاب @sharhehal_hoze
فرآیند فقهی تحقق حجاب-عصرانه علمی استاد قنبریان.pdf
900.6K
📜 نگاهی فقهی به فرآیند تحقق حجاب محسن قنبریان/ ۱۸مهر۱۴۰۱/ مدرسه تخصصی فقه امام کاظم(ع) ▫️ مقدمه • مساله، تحقق و اقامه حجاب نه صرفاً الزام! • تحقق، بمثابه یک فرآیند/ نقش فقه و برنامه. ▫️ مرحله اول 1⃣ رفع آنچه مانع تنجز تکلیف یا پیگرد است: - جهل های عذری/ شبهه/ علم یا ظن به خلاف. - شناخت موضوع در پیمایش ها و آمارها! - تفاوتهای ارشاد جاهل با امر به معروف؟ 2⃣ هنجار سازی و افزایش ارزشمندی؛ تکلیف حکومت اسلامی ! • پیمایش ها در اینباره! • دلیل اول: استدلال به موثقه مسعده/ افزایش احتمال تاثیر شرط واجب برای حکومت مردمسالار! • دلیل دوم: استدلال به صحیحه داود الرقی/ افزایش احتمال تاثیر (با معروف سازی) وظیفه حکومت اسلامی! • دلیل سوم: استدلال به مفهوم "معروف" و "عرف"(۱۹۹اعراف): - تعاریف لغوی/ تعریف علامه حلی و.../ تفسیر علامه طباطبایی/ دو روایت موید! ⬅️ جمع بندی مرحله اول از خ۸۷ نهج البلاغه! ▫️ مرحله دوم • جایگاه مردم: ولایت مُشاع طرفینی: - امر به معروفِ مولوی/ ولایت تواصی یا ولایت امر به معروف/ زن ها هم بر مردها دارند/ حتی زن بی حجاب بر مجتهد! • مستندات: تفاسیر و فقاهت ذیل ۷۱توبه: - المیزان/ اسس النظام السیاسی/ دراسات فی ولایة الفقیه ▫️ مرحله سوم • تفاهم اجتماعی در پیگردها: ۱۲ممتحنه: - بیعت تاکیدی/ متعلقِ معلوم و معروف/ سیره نبوی! • نقد تبصره۶۳۸ قانون مجازات اسلامی 🎵صوت جلسه را اینجا بشنوید: https://eitaa.com/m_ghanbarian/3428 ☑️ @m_ghanbarian
بررسی فقهی و حقوقی حجاب شرعی با رویکردی بر آرای امام خمینی(س).pdf
574.4K
بررسی فقهی و حقوقی حجاب شرعی با رویکردی بر آرای امام خمینی(س
ان شاء الله یاداشت‌هایی در باب حجاب و الزام به آن توسط حکومت خواهم نوشت و مقالاتی که اینجا گذاشتم بخشی از مباحث پشتیبان آن یاداشت‌ها است.
کار تخصصی طلبگی
✍️ مجاری علم به تکلیف... 🔻در علم اصول از مرحوم شیخ انصاری به بعد مجاری تعیین تکلیف برای مکلف را بر اساس حالات سه گانه مکلف تقسیم بندی کردند. 👈 اگر مکلف قطع یا اطمینان دارد قابل تکلیف کردن نیست، آنچه خودش به آن قطع یا اطمینان دارد را صحیح می‌داند و اگر اشتباه رفت، در پیروی از لوازم غیر شرعی و غیر عقلائی که او را به این قطع رساند، معاقب است. 👈 اگر مکلف ظن دارد یعنی احتمال قوی یا راجح دارد، اگر این ظن او از مواردی است که شارع عمل بر اساس آن را حجت می‌داند مثل خبر واحد عادل یا عمل بر اساس نظر کارشناس، عمل بر اساس این ظن حجیت دارد ولی اگر مثل حدس و گفته غیر عادل و قیاس و... است، حجیتی ندارد و ملحق به شک است. 🔻 قاعده اولیه این است که هرکس به هر مقدار که علم دارد مکلف است، در دسته بندی نمی‌توانیم از عدم علم شروع کنیم چون عدم تفصیل بردار نیست اما علم تفصیل بردار است: یک موقع علم کامل است، یک موقع کم‌تر و همراه با احتمالات خلاف. اگر احتمال خلاف نمی‌دهد، قطع است. اگر احتمال خلاف می‌دهد ولی به قدری احتمال پایین است که عقلاء به آن توجه نمی‌کنند، اطمینان است و ملحق به قطع می‌شود. اگر احتمال خلاف کم‌تر از احتمال واقع بودن در نظر شمای نوعی است اصطلاحا به آن ظن یا امارة بر واقع می‌گویند و اگر شارع به آن اعتبار(حجیت) داده است مثل واقع با آن رفتار می‌کنیم. ⁉️اینجا دو بحث مطرح می‌شود: یکی اینکه اگر کسی ظن شخصی بر خلاف آن اماره معتبره داشت، آیا باز هم آن اماره برای شخص حجیت دارد؟ دیگری اینکه آیا همه امارات معتبره نزد شارع مفید ظن نوعی هستند؟! 🔻 در هر صورت اگر چیزی نه مفید قطع یا اطمینان بود و نه شارع به آن به عنوان اماره(حکایت‌گر) بر حکم واقعی حجیت داده بود، ملحق به شک است و مهم نیست شما به آن ظن شخصی دارید یا شک، در هرصورت وارد مجاری اصول عملیه می‌شویم که دیگر ادعای عمل به واقع در آن نیست بلکه فقط ادعای برائت ذمه در عمل نسبت به آن داریم. 🔻 در فرض شک، چهار حالت برای مکلف متصور است: 👈 اگر حالت سابق برای او واضح بود و حالا به خاطر تغییر برخی شرایط شک کرده‌ است که آیا همچنان همان تکلیف سابق باقی است؟ به همان تکلیف سابق بایست عمل کرد که به آن می‌گوییم استصحاب. البته گاهی حالت سابق هست ولی لحاظ نمی‌شود مثل جایی که استصحاب عدم ازلی یا اصل مثبت باشد. 👈 اگر حالت سابق واضح نبود و کلا در اصل اینکه تکلیفی باشد یا نباشد، شک داریم؟ مجرای برائت است. 👈 اگر حالت سابق واضح نبود و میدانیم تکلیفی داریم ولی نمی‌دانیم واجب یا حرام است؟ خب کاری نمی‌شود کرد مخیریم خواستیم انجام دهیم خواستیم ترک کنیم اما در هر صورت نباید فعل یا ترک خود را به عنوان حکم واقعی شارع انجام دهیم. 👈 اگر حالت سابق واضح نبود و میدانیم تکلیفی داریم ولی نمی‌دانیم واجب است یا مستحب یا می‌دانیم باید ترک کنیم ولی نمی‌دانیم حرام است یا مکروه، در اینجا بایست احتیاط کرد الا در برخی موارد که از وجوب احتیاط خارج شده است اما آن موارد مثلا مثل شبهه غیر محصوره اینها به واسطه حکم ثانوی مثل مستلزم حرج بودن خارج شده‌اند و اشکالی به دسته بندی کلی ما وارد نمی‌کند. 👈 با شرح حالی از حوزه همراه شوید. @sharhehal_hoze
✍️ توضیح روش‌های جمع عرفی (تخصیص، تخصص، ورود و حکومت) 🔻دو دلیل که هر دو معتبر هستند و به یک امر واحد می‌پردازند اما دو مضمون متنافی دارند یا قابل جمع عرفی هستند یا خیر. در صورت عدم امکان جمع عرفی بحث تعادل و تراجیح مطرح می‌شود، که چه‌کنیم؟! قائل به تساقط هر دو دلیل شویم؟ یکی را بر دیگری مقدم کنیم؟ چطور؟ و... اما اگر دو دلیل در عین وجود نوعی از تنافی قابل جمع عرفی هستند ۳ روش برای این جمع وجود دارد: ✅ روش اول: یک دلیل دیگری را تخصیص می‌زند، مثل اینکه یک دلیل می‌گوید: «اکرم العالم»، دلیل دوم می‌گوید: «لاتکرم الفاسق من العلماء»، در اینجا لسان تعارض وجود دارد و دلیل دوم که خاص و مقیدتر از دلیل اول است، موضوع دلیل اول را تخصیص به علماء عادل می‌زند. 📌 البته طردا للباب اینجا برای اینکه تفاوت تخصیص و تخصص مشخص شود، تخصص را هم توضیح می‌دهند. وقتی که موضوع یک دلیل تخصصا از موضوع دلیل دیگر خارج باشد، یعنی عقلا اصلا تنافی وجود ندارد که نیاز به جمع عرفی باشد و هرکدام از ادله یک موضوع مستقل از یکدیگر دارند، در اینجا می‌گوییم موضوع این دلیل تخصصا از آن دلیل خارج است. مثل اینکه یک دلیل می‌گوید: «اکرم العالم»، دلیل دوم می‌گوید: «لاتکرم زیدٌ الجاهل». ✅ روش دوم: یک دلیل وارد بر دلیل دیگر شود، ورود چیزی شبیه به تخصص است، یعنی تنافی دو دلیل به واسطه اختلاف موضوع بر طرف می‌شود اما فرقش اینجاست که باید شارع مطلبی را بگوید تا این تمایز پدید آید. مثلا یک دلیل می‌گوید: «اکرم العالم»، دلیل دوم که حکم عقل باشد می‌گوید: «وقتی دلیلی نسبت به اکرام عادل وجود ندارد، حکم به برائت می‌شود». در اینجا با آمدن «اکرم العالم» از سوی شارع دیگر موضوع حکم عقل که «عدم الدلیل» باشد، تخصصا کنار می‌رود و دیگر موضوعی برای دلیل دوم نیست. این اتفاق را می‌گویند وارد شدن یک دلیل بر دیگری که مثال مشهور آن هم وارد شدن امارات معتبره شرعی بر اصول عملیه عقلی برائت، احتیاط و تخییر است. وقتی دلیل معتبر شرعی داریم عملا موضوع احتیاط عقلی که «عدم مؤمن من العقاب» باشد و موضوع تخییر که «عدم رجحان یک طرف بر دیگری» باشد، رفع می‌شود. ✅ روش سوم حکومت است، در اینجا یک دلیل مفسر دلیل دوم می‌شود و سه حالت: مفسر موضوع، مفسر متعلق حکم و مفسر خود حکم دارد. نکته مهم این است که تفسیر یک دلیل اگر به بیان شارع باشد می‌شود حکومت و اگر به حکم عقل باشد همان تخصص است. 👈 مثال مفسر موضوع: یک دلیل می‌گوید: «اکرم العالم» و دلیل دوم می‌گوید: «العالم الفاسق لیس بعالم»، در اینجا دلیل دوم تفسیر می‌کند که منظور از العالم در دلیل اول مضیق‌تر از مطلق علماء است. گاهی هم ممکن است دلیل دوم موضوع دلیل اول را توسعه دهد، مثلا دلیل دوم می‌گوید: «العامی العادل عالم» اینجا موضوع العالم در دلیل اول به «عالم و عامی عادل» توسعه یافت. 👈مثال مفسر متعلق حکم: در مثال قبل حکم: وجوب و متعلق آن: اکرام است و اگر دلیل دوم چنین باشد: «المشی وراء الانسان لیس اکرامه» در حالی که عرف این را اکرام می‌داند، با این دلیل جدید از سوی شارع، این مورد از اکرام عرفی اعتبارا خارج شد و متعلق حکم مضیق شد، برای توسعه متعلق حکم نیز مثلا دلیل دوم بگوید: «مجرد السلام اکرام» درحالی که فرضا عرف این را اکرام نمی‌داند ولی دلیل دوم به اعتبار بیان شارع آن موضوع عرفی را توسعه داد. 👈 مثال مفسر حکم: مثلا دلیل اول می‌گوید: «عندما تفطر فاعتق رقبة» در اینجا حکم: وجوب و متعلقش: عتق رقبه است و دلیل دوم می‌گوید: «المراد منه افطار صیام الرمضان»، در نتیجه دلیل دوم، حکم وجوب عتق رقبه را مضیق به مورد افطار روضه ماه رمضان می‌کند. مثال برای توسعه حکم نیز مثل اینکه دلیل اول گفته است: «عندما لاتعرف الحکم الشرعي فاسأل من اهله» سپس در دلیل دوم گفته است: «ذکر الحکم الشرعی من باب المثال» اینجا دلیل دوم حکم لزوم سوال کردن هنگام عدم علم به حکم شرعی را به لزوم سوال کردن در هر مسأله‌ای که بنای بر عمل در آن داریم، توسعه می‌دهد. 📌 با شرح حالی از حوزه همراه شوید. @sharhehal_hoze
یکی از دوستان مفهموم شناسی جالبی از اصطلاح نفاق و منافق در قرآن و تطبیق کنونی آن انجام داده بودند که خدمتتان تقدیم می‌کنم.👇 🔸 مفهوم‌شناسی نفاق در قرآن. یکی از تلقی‌های اشتباه از مفاهیم قرآنی، تلقی اشتباه بسیاری از ما از مفهوم نفاق و منافق در قرآن کریم است. بسیاری تصور می‌کنند که منظور از آن جریان نفاقی که در قرآن بارها به آن اشاره شده و یکی از آسیب‌های اصلی جامعۀ ایمانی شمرده شده است، منافقین پنهان‌کاری هستند که تظاهر به انقلابی‌گری می کنند اما در باطن، ضدانقلاب هستند! البته که این نیز یکی از مصادیق نفاق است اما با بررسی آیات مختلف قرآن در مورد جریان نفاق در جامعۀ ایمانی، تصویر دیگری از این جریان به چشم انسان می‌آید. قرآن را ملاحظه بفرمایید. مثلا در ابتدای سوره‌ی بقره که جریان نفاق را توضیح می‌دهد، اصلاً از یک گروه و سازمان مخفی صحبت نمی‌کند! بلکه دارد از جریانی صحبت می‌کند که همه آنها را می‌شناسند تا جایی که رفتارهای مخرب آنها، مورد اعتراض مؤمنین واقعی هم قرار می‌گیرد: (اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض ...) یا در سوره‌ی برائت که مفصلاً در مورد روحیات و رفتارهای منافقین بحث می‌کند، تصویری که از آنها ارائه می‌دهد، تصویر یک گروه مخفی که مثلا ریش دارند اما باطناً ضدانقلاب هستند، نیست. بلکه تصویر یک «جریان شناسا» نزد عموم مسلمین است. (ر.ک: تفسیر سورۀ برائت، رهبر معظم انقلاب.) به طور کلی، نفاق ارتکازی ما با نفاقی که قرآن به عنوان دشمن مهم جامعه اسلامی معرفی می‌کند، است. منفاقان معرفی شده در قرآن، عمدتاً چیزی شبیه به جریانات لیبرال در جامعۀ کنونی ما هستند. @sharhehal_hoze
حجیت روایات کتاب شریف کافی(بخش اول) (ذکری 70) - مدرسه فقهی امام محمد باقر علیه السلام https://mfeb.ir/home/70-7/
این ارائه آیت‌الله شب‌زنده‌دار جهرمی حفظه الله در مورد چرایی اعتماد ایشان به روایات کتاب کافی است. با همین مبنا به مرسلات مرحوم صدوق که با تعبیر قال آمده است نیز می‌توان اعتماد کرد. بالاتر از این مبنا در اعتماد، حرف کسانی است که از باب قرائن خارجی به روایات یا کتب اعتماد می‌کنند، مثلا برخی می‌گویند: سبک شیعه در اعتماد به کتب و نسخه برداری فراوان از کتب مورد اعتماد شیعه و انتشار آن در بین علمای شیعه چیزی شبیه به اعتماد به کتب بعد از گسترش صنعت چاپ بوده است که کسی بعد از گسترش صنعت چاپ دیگر به سند، از آن زمان به بعد سند را توجه خاصی جز از باب تبرک نمی‌کند، آنها بعد از آوردن روایاتی که توصیه به نوشتن دارد و ارائه قرائن تاریخی در مورد استنساخ زیاد کتب و تکثیر آنها، به اطمینان می‌رسند که در زمان مرحوم کلینی، صدوق و طوسی این کتاب‌هایی که به نام «اصول اربعة معة» در اختیار آنها بوده است در کنار سند، به واسطه این قرینه بسیار مهم که نسخه برداری از این کتب زیاد رخ داده است، آنها به کتاب موجود در دست خودشان اعتماد می‌کرده‌اند و آنها را مطابق همان کتابی که نویسنده اول تحریر کرده بوده است، می‌دانسته‌اند. فلذا این افراد با این مبنا به همه کتب اربعه و برخی کتب دیگر روایی اعتماد می‌کنند. حداقل این است که وقتی این قرائن را بشنویم احتمال حسی بودن اعتماد اصحاب به صحت صدور روایات زیاد می‌شود و راحت‌تر می‌شود به شهادت مثل مرحوم کلینی در مقدمه کتاب کافی: «إِنَّكَ تُحِبُّ أَنْ یَكُونَ عِندَكَ كِتَابٌ كَافٍ یُجْمَعُ فِیهِ‏ مِنْ جَمِیعِ فُنُونِ عِلْمِ الدِّینِ، ... وَ یَأْخُذُ مِنْهُ مَنْ یُرِیدُ عِلْمَ الدِّینِ وَ الْعَمَلَ بِهِ بِالْآثارِ الصَّحِیحَةِ عَنِ الصَّادِقِینَ علیهم السلام وَ السُّنَنِ الْقَائِمَةِ الَّتِی عَلَیْهَا الْعَمَلُ، وَ بِهَا یُؤَدَّى‏ فَرْضُ اللَّهِ – عَزَّ وَ جَلَّ – وَ سُنَّةُ نَبیِّهِ صلى الله علیه و آله‏. وَ قُلْتَ: لَوْ كَانَ ذلِكَ، رَجَوْتُ أَنْ یَكُونَ ذلِكَ‏ سَبَباً یَتَدَارَكُ اللَّهُ تَعَالى‏ بِمَعُونَتِهِ وَ تَوْفِیقِهِ إِخْوَانَنَا وَ أَهْلَ مِلَّتِنَا، وَ یُقْبِلُ بِهِمْ إِلى‏ مَرَاشِدِهِم... وَ قَدْ یَسَّرَ اللَّهُ- وَ لَه الْحَمْدُ- تَأْلِیفَ مَا سَأَلْتَ وَ أَرْجُو أَنْ یَكُونَ بِحَیْثُ تَوَخَّیْت‏» یا تعبیر «قال» مرحوم صدوق در مرسلات ایشان که در حکم شهادت است، اعتماد کرد. البته شاید بد نباشد که به این مبنای آیت‌الله شب زنده‌دار حفظه الله این تکمله زده شود که جایی که ما خودمان دسترسی داریم برای بررسی یک مطلب و همان قرائن حسی شهادت دهنده برای ما نیز موجود است دیگر نمی‌توان به شهادت یک عدل اعتماد کرد، چون مثلا به یاد دارم ایشان در درس یک جا به شهادت امام خمینی در مورد یک مطلب اعتماد کردند در حالی که خود ایشان در عرض امام محسوب می‌شدند و می‌توانستند عین ایشان همان بررسی را بکنند، اگر این مبنای ایشان را تا اینجا پیش آوردیم، تالی فاسدهایی دارد منجمله اینکه تعمیق و بررسی جدید و ارزیابی در علوم و کارها را باید تعطیل کرد و متوقف شد. @sharhehal_hoze
📖 مرور ادبیات ۱: تجزیه و شناخت افعال 🔻در شناخت یک فعل باید به ۶ نکته دقت داشته باشیم: 1. حروف اصلی فعل چیست؟ حروف اصلی بیانگر ماده فعل است که ریشه معنایی فعل از آن فهمیده می‌شود: اگر حروف اصلی ۳ تایی بود: ثلاثی است و اگر ۴ تایی بود رباعی است. حروف زائد بر این حروف اصلی اگر وجود دارد، فعل ما می‌شود: «مزید» و اگر ندارد، می‌شود: «مجرد» پس فعل از نظر حروف اصلی و زائد به چهار گروه تقسیم می‌شود: ثلاثی مجرد – ثلاثی مزید و رباعی مجرد و رباعی مزید. 2. زمان فعل چیست؟ فعل یا ماضی یا مضارع (حال و آینده) یا امر است. 3. فعل سالم است یا نا سالم؟ فعل سالم در مقابل ناسالم مشخص می‌شود، فعل ناسالم در تغییرات صرفی، قواعد خاص خودش را دارد و به سه قسم تقسیم می‌شود: یا مهموز است، یعنی: در حروف اصلی آن همزه وجود دارد، یا مضاعف است، یعنی حروف اصلی تکراری دارد، مثل: مدد، یا عله است و در حروف اصلی آن حداقل یکی از حروف واو-الف-یاء وجود دارد. یک فعل می‌تواند هم مهموز، هم مضاعف و هم عله باشد مثل: «أأو» که در صیغه‌های مختلف و زمان مختلف قواعد مختلف صرفی روی آن انجام می‌شود، مثلا: از همین ماده «أَوَيْتُ عن كذا» یعنی: تَرَكْتُ العَمَلَ و رَجَعْتُ إلى مَأْوَايَ. 4. فعل لازم است یا متعدی؟ اگر معنای فعل بدون وجود مفعول کامل است و نیازی به بیان مفعول نیست، مثل: «ذَهَبَ علیٌ» فعل لازم است، شما می‌گویی: علی رفت و کلام شما تمام شد و نیازی به مفعول نداری؛ اما اگر گفتی: «أَذهَبَ علیٌ» یعنی علی بُرد، مخاطب برایش سوال می‌شود چه کسی را بُرد؟ این یعنی فعل متعدی شده است و نیاز به بیان مفعول دارد: «أَذهَبَ علیٌ زیداً» علی زید را برد. 5. فعل معلوم است یا مجهول؟ اگر بخواهیم در فعل متعدی فاعل را بیان نکنیم و فقط بگوییم این اتفاق برای مفعول افتاده است ولی فاعل را نمی‌دانیم کیست؟ یا نمی‌خواهیم بگوییم، در اینجا فعل «متعدی و معلوم» را «مجهول» می‌کنیم و مفعول را جای فاعل می‌نشانیم. مثلا «علی زید را برد» می‌شود: «زید برده شد»: «أُذهِبَ زیدٌ». 6. فعل مثبت است یا منفی؟ اگر فعل دلالت بر انجام شدن و خواستن می‌کند مثبت است و اگر دلالت بر نفی و ترک می‌کند منفی است، فعل ماضی و مضارع با آمدن ادات نفی مثل ما و لا و لم و... منفی می‌شوند و فعل امر با تغییر در هیأت آن به نهی تبدیل شده و منفی می‌شود. مثال برای تطبیق: نَصَرَ: به معنای کمک کرد فعل ثلاثی مجرد، ماضی، سالم، متعدی، معلوم، مثبت است. لا أنصرفُ: به معنای منصرف نمی‌شوم (برنمی‌گردم)، ثلاثی مزید، مضارع، سالم، لازم، معلوم، منفی است. @sharhehal_hoze
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ 4 ♨️ 🏷 خلاصه اقوال اصولیین در بحث برائت 🎞 بررسی احادیث «الناس فی سعة ما لا یعلمون» 🔹بررسی سندی و صدوری 🔸بررسی دلالی: ➖نظر شیخ انصاری ره ➖نظر مرحوم آخوند ره ➖نظر مرحوم نائینی ره ➖نظر آیةالله خویی ره ➖نظر امام خمینی ره 📲 @Lakaliabadi •┄┅═l✧ سایتایتـــاآپارات ✧l═┅┄•
حجة الاسلام و المسلمین لک آبادی از روحانیون فاضل از نسل اول مدرسه تخصصی فقه و اصول امام حسن عسکری علیه السلام هستند. (بنده هم در همان مدرسه تحصیل کرده‌ام و هم‌اکنون فعالیت‌هایی دارم.) مطالب علمی خوبی روی کانالشان می‌گذارند، صوت تدریس‌ها و... اخیرا چند روز وقت گذاشتم و بحث برائت را از دروس یکی از مراجع معاصر مطالعه کردم، این بخش از تدریس ایشان را بعد از آن مطالعه گوش کردم، خیلی خوب و دقیق بزنگاه‌های بحث را مطرح می‌فرمایند. مباحث ایشان به ویژه برای مرور یا پیش مطالعه مباحث بسیار خوب است‌.
این پست بازخوردهای مختلفی داشت. مواردی که اشکال شده بود عبارتند از: بی‌حجابی خارج از عرف معنا ندارد، کبیره شدن گناه با استصغار آن یا اعلان آن از باب حکم ثانوی، معنا ندارد، مدارا با هیچ گناهی وجهی ندارد و آخرینش نیز اینکه تعزیر با نهی از منکر حکومت ارتباطی ندارد. هنگام نوشتن متن به همه این موارد توجه داشتم و پیش از این مطالعاتی در خصوص آنها داشته‌ام. ان شاء الله در حد وسع خودم این مطالب را مستندتر و تفصیلی‌تر در اینجا دنبال می‌کنم.👇 @sharhehal_hoze
بی‌حجاب خارج از عرف یکی از اشکالاتی که به متن اخیر شده بود اینکه بی‌حجابی، بی‌حجابی است و بی‌حجابی خارج از عرف یا معنا نمی‌دهد یا در مواجه فقهی با آن تفاوتی وجود ندارد. عرض بنده در متن این بود که در شیوه اجرا، حکومت نسبت به آن مواردی از خلاف قانون یا شرع که متعارف جامعه است عملا نمی‌تواند برخوردی کند و همیشه مدل مبارزه با جرائم و گناهان برای کنترل عرف و پیش‌برد آن به سمت اصلاح، با کار کردن روی موارد هنجار شکن اجتماعی است چون در این موارد اکثریت جامعه مقابل شما نیست و شما قدرت برخورد دارید اما وقتی روی چیزی دست بگذارید که اکثریت جامعه با شما موافق نیست عملا نمی‌توانید به نتیجه‌ای برسید. مثلا پلیس وقتی می‌خواهد با سرعت غیر مجاز مبارزه کند یک حدی می‌گذارد مثلا ۸۰ کیلومتر در ساعت اما تا حدودی بالاتر از آن حتی تا ۱۰۰ را هم معمولا جریمه نمی‌کند چون اکثریت بین این بازه ۸۰ تا ۱۰۰ می‌روند، اگر همه را جریمه کنند باید با همه درگیر شوند و اعتراض عمومی بلند می‌شود یا همه می‌ریزند روی سر آنها که چرا ما را جریمه کرده‌اید و... عوضش می‌آید با آنهایی که بالای ۱۰۰ کیلومتر حرکت می‌کنند برخورد می‌کند، اینگونه می‌تواند سرعت غیر مجاز را کنترل کند یا مثلا وقتی می‌خواست برای کلاه کاسکت نداشتن یا کمربند نبستن مردم به نتیجه برسد ابتدا در کنار فرهنگ‌سازی و تبلیغات روی موارد خاص دست گذاشت مثلا کلاه نداشتن و کمربند نبستن در سرعت بالا یا اتوبان، بعد اندک اندک موارد شهری را هم اعمال قانون کرد تا این مطلب جا افتاد. در امر به معروف و نهی از منکر هم اگر حکومت به دنبال نتیجه گرفتن و محقق شدن است در مرحله اجراء بایست از موارد هنجار شکن شروع کند و بحث فعلی دولت هم در قضیه برخورد با بی‌حجابی مبنی بر برخورد با موارد هنجار شکن است و با آن زنی که مثلا اندکی از مویش مثل کثیری از جامعه پیدا است برخورد نمی‌کند بلکه با آنی که برهنگی خارج از عرف دارد برخورد می‌کند. اگر با زنی که حجابش مثل ۸۰ درصد جامعه است بخواهد برخورد کند همه حتی مذهبی‌ها می‌گویند اینکه حجابش خیلی عادی بود! در اینکه همه موارد از بی‌حجابی مصداق گناه است شکی نیست، در اینکه نسبت به موارد جزئی از بی‌جابی و گناه نیز ما باید حساس باشیم و در صورت وجود شرایط تذکر دهیم شکی نیست اما مساله‌ای که در یاداشت اخیر اشاره شده شیوه اجراء و مدیریت نهی از منکر از سوی حکومت است. حکومت چگونه باید عمل کند؟ برخی اشکال کرده بودند که بی‌حجابی گناه صغیره است و حکومت نمی‌تواند از باب تعزیر با آن برخورد کند چون تعزیر در گناهان کبیره است، بنده متذکر شدم که بی‌حجابی اگر همراه با استصغار یا اصرار باشد ولو ابتدا گناه صغیره است اما در ادامه از باب حکم ثانوی، مصداق گناه کبیره‌ای می‌شود که تعزیر بر آن جایز است. اما در هر صورت اگر کسی این را نپذیرد اشکال ندارد چون مسئله حکومت در برخورد با بی‌حجابی در زنان بی‌حجاب خارج از عرف است، یعنی زنانی که مقدار عدم پوشش آنها را اکثریت جامعه قبیح می‌دانند و نوع پوشش آنها منافی عفت عمومی و هنجار شکنی است، در این مصادیق علاوه بر تطبیق عناوین ثانوی چون استصغار و اصرار بر گناه عناوین دیگری چون تهتک و تجاهر به فسق نیز بر عمل آنها صدق می‌کند. ممکن است کسی بگوید مقوم معنای تهتک و تجاهر چیزی است که عرف آن را فسق و پرده‌دری می‌داند، تعبیر تهتک و تجاهر حقیقت شرعیه ندارند بلکه به فهم عرف حواله داده شده است پس تطبیق آن در مواردی که ولو شارع آن را مصداق فسق دانسته ولی قبح آن برای جامعه جا نیافته است، صحیح نبیست چراکه حالا که عرف آن عمل را فسق نمی‌داند با اقدام علنی به آن، مصداق تجاهر و تهتک به فسق محقق نمی‌شود، البته ممکن است در این اشکال خدشه شود ولی در هر صورت در مواردی که محل بحث حکومت است یعنی موردی را که جامعه نیز هنجار شکنی و فسق می‌داند عنوان تهتک و تجاهر به فسق قطعا صادق است. الکلام در اینکه صدق عناوین تهتک، و تجاهر به فسق و استصغار ذنب و اصرار بر گناه موجب کبیره شدن آن نمی‌شود. در پست بعد به آن می‌پردازم👇 @sharhehal_hoze
کبیره بودن بی‌حجابی خارج از عرف در متن اخیر ادعا شده بود اگر کسی رعایت نکردن برخی از حدود شرعی حجاب که متعارف جامعه است را مصداق گناه صغیره نداند و اصرار بر آن و استصغار آن را چون قبح آن مطلب برای عموم جا نیفتاده است مخل کبیره شدن این گناه صغیره بداند. اما در مواردی که محل بحث حکومت برای برخورد با مصادیق نامتعارف کشف حجاب است یعنی مواردی که جامعه نیز پوشش آنها را خارج از عرف و هنجار شکن می‌داند نمی‌تواند انکار کند که قبح این موارد برای جامعه جا افتاده است. اگر افراد در این موارد ادعای جهل به حکم کنند قابل پذیرش نیست و عناوین ثانویه جدیدی علاوه بر اصرار بر ذنب و استصغار ذنب بر این قسم از موارد منطبق است و آن تجاهر به فسق و تهتک است. فقها در جواز تعزیر بر گناهان کبیره توسط حاکم متفق هستند و همینکه جواز ثابت شود برای شرعی بودن اقدام حکومت در تعزیر این مصادیق کافی است اما الکلام که این عناوین موجب کبییره شدن می‌شوند یا خیر؟! یکی از ملاک‌های ذکر شده برای کبیره شدن گناه، بزرگ شمرده شدن یک گناه در کتاب و سنت و قرار دادن آثار تنبهی خاص برای آنها است، دیگری عظیم بودن یک گناه نزد اهل شرع است. مثلا مرحوم سید یزدی در عروة الوثقى چنين می‌فرمایند: «المعصية الكبيرة هى كل معصية ورد النص بكونه كبيرة كجملة من المعاصى المذكورة فى محلها او ورد التوعيد بالنار عليها فى كتاب او السنة صريحا او ضمنا او ورد فى الكتاب او السنة كونه اعظم من احدى الكبائر المنصوصة او الموعود عليها بالنار او كان عظيمة فى انفس اهل الشرع». مصادیق تهتک و تجاهر به فسق در محل بحث نیز هم از جمله موارد گناه بزرگ نزد اهل شرع است و هم از جمله مواردی است که در کتاب و سنت برای آنها عقوبت‌های خاص ذکر شده است. از امام صادق(ع) روایت است: «اذا جاهر الفاسق بفسقه فلا حرمة له و لا غيبة». در روایت از حضرت امیر(علیه السلام) است که: «إيّاكَ و المجاهَرَةَ بالفُجورِ فإنّها مِن أشَدِّ المَآثِمِ» و تعبیر سخت‌ترین گناهان ملازم با وجود توعید بالنار است. خلاصه اینکه لازم نیست حتما یک گناه با لفظ کبیره در کتاب و سنت ذکر شده باشد بلکه از نوع تعابیر کتاب و سنت و توعید بر عذاب می‌توان حکم به کبیره بودن یک گناه کرد. البته یک نکته‌ای اینجا ممکن است گفته شود که کبیره واقعی با کبیره اصطلاحی فرق می‌کند و این مطلب را شهید دستغیب در جلد دوم کتاب گناهان کبیره خود در ابتدای آغاز بحث از گناهان کبیره اصطلاحی در بحث اصرار بر صغیره مطرح کرده‌اند و فرموده‌اند احکام مترتب بر کبیره واقعی بر کبیره اصطلاحی مترتب نیست و فقط از نظر شدت عذاب کبیره اصطلاحی شبیه به کبیره واقعی است، پس اگر این حرف را بپذیریم دیگر بر مبنای فقهایی که احکام کبیره واقعی را بر کبیره اصطلاحی مترتب می‌دانند یا فقهایی که تعزیر بر گناهان صغیره را هم جایز می‌دانند مطلب صحیح است. نکته بعد اینکه برای جواز تعزیر حکومت در موارد گفته شده در متن به نهی از منکر مؤمنین وقتی تمکن پیدا کنند اشاره شده بود. چرا؟ چون تعزیر توسط حاکم در واقع مرحله عملی اجرای نهی از منکر است که بعد از طی مراتب آن صورت می‌گیرد و برای موارد غیر متعارف بی‌حجابی، مفروض این است که مراحل قبلی نهی لسانی توسط حکومت صورت گرفته است و قبح آن جا افتاده است و فرد نسبت به رعایت آن جاهل نیست. در ادله تعزیر به اینکه تعزیر از باب مرحله عملی نهی از منکر است اشاره شده است. در متن اخیر اشاره‌ای نیز به بحث مدارا شده بود که به آن اشکال کرده بودند و توضیح بیشتر آن را در ادامه می‌آورم.👇 @sharhehal_hoze
ارتباط مدارا با نهی از منکر چیست؟ یک بحثی را برخی مثل آیت‌الله حائری شیرازی دارند که در نهی از منکر به آنچه متعارف جامعه است نمی‌شود نهی کرد و در این مرحله باید فرهنگ سازی کرد، آن مواردی را می‌شود که نهی از منکر کرد که عرف با شما همراه باشند. این حضرات برای توضیح مطلب خود معنای معروف و منکر در آیات امر به معروف و نهی از منکر را نه به معروف و منکر دینی بلکه به معروف اجتماعی بازمی‌گرداندد و فقها به آنها اشکال می‌کنند که این مطلب صحیح نیست و معروف و منکر منظور معروف و منکر نزد شرع است نه نزد عرف. اما عرضی که بنده اینجا دارم این مطلب نیست بلکه می‌گویم معروف و منکر همان معروف و منکر نزد شارع است و اگر جایی شرایط امر به معروف و نهی از منکر مثل علم و جهل امر و نهی کننده و امر و نهی شونده و احتمال تاثیر و... وجود دارد شما حتی به موارد متعارف از گناه نیز باید امر و نهی کنی. عرض بنده این است که در اجتماع وقتی مصادیق مختلف از گناه وجود دارد و شما می‌خواهی امر و نهی کنی نمی‌توانی که زندگی را تعطیل کنی و شب و روز فقط امر و نهی کنی، عملا هم اگر با همه درگیر شوی، همه علیه شما می‌شوند و نتیجه نمی‌گیری پس حالا که می‌خواهی به برخی از موارد امر و نهی کنی آن مواردی که جامعه نیز با شما همراه هستند که قبیح است آنها را باید در اولیت قرار داد چون امر و نهی نسبت به همه در توان و قدرت من نیست. ممکن است کسی بگوید شما آن مواردی که با آن مواجه می‌شوی را در اولیت قرار بده اما اولا همان مواردی که با آن مواجه می‌شوم هم همینطور است و مجبورم شدید‌ترهایش را انتخاب کنم ولی بحث ما الان از منظر حکومت است که می‌خواهد به جامعه به عنوان یک کل و برنامه ریزی برای آن توسط نیروهایش فکر کند، است نه فرد، در اینجا می‌گوئیم شما کدام موارد را مدارا و اغماض می‌کنی و کدام موارد را مدارا نمی‌کنی و نهی از منکر می‌کنی؟ آن‌هایی که قدرت داری، کدام را قدرت داری؟ مواردی که خارج از اکثریت هستند و آنها عملا کسانی هستند که هنجار شکنی می‌کنند. وقتی روایات مختلف در نوع برخورد با دشمنان و مخالفان و افراد کم ایمان را نگاه می‌کنیم می‌بینیم در اکثر آنها رعایت کردن ظرفیت فهم مخاطب و مطرود نکردن خود با اغماض از برخی گناهان در آنها وجود دارد و فقط به برخی از آنها در اینجا اشاره می‌کنم. 👈 به نقل از ابو بكر حضرمى: برادرم علقمه به امام باقر عليه السلام عرض كرد كه من مى گويم : براى على، با مردم بايد جنگيد. امام باقر عليه السلام به من فرمود: به نظرم اگر تو بشنوى كه كسى على عليه السلام را دشنام مى دهد و بتوانى بينى اش را قطع كنى اين كار را مى كنى. عرض كردم : آرى . حضرت فرمود : امّا اين كار را مكن. «ثُمَّ قالَ : إنّي لَأَسمَعُ الرَّجُلَ يَسُبُّ عَليّاً و أستَتِرُ مِنهُ بِالسّارِيَةِ ، فَإذا فَرَغَ أتَيتُهُ فَصافَحتُهُ» سپس فرمود: من مى شنوم كسى به على ناسزا مى گويد . از او در پناه ستونى پنهان مى شوم و چون ناسزا گويي‌هايش تمام شد پيش او مى روم و با وى دست مى دهم. 👈 از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: «إنَّ الأنبِياءَ إنّما فَضَّلَهُمُ اللّهُ عَلى خَلْقِهِ بِشِدَّةِ مُداراتِهِم لِأعداءِ دِينِ اللّه، و حُسنِ تَقِيَّتِهِم لِأجلِ إخوانِهِم في اللّه» خداوند از اين رو پيامبران را بر ديگر مردمان برترى داد كه با دشمنان دين خدا بسيار با مدارا رفتار مى‌كردند و براى حفظ برادران همكيش خود، نيكو تقيه مى‌كردند. 👈 از امام على عليه السلام روایت است: «لَيسَ الحَكيمُ مَن لَم يُدارِ مَن لا يَجِدُ بُدّاً مِن مُداراتِهِ» فرزانه نيست آن كه مدارا نكند با كسى كه چاره اى جز مدارا كردن با او نيست. 👈 از امام باقر عليه السلام: «فِي التَّوراةِ مَكْتوبٌ فيما ناجَى اللّه ُ عزّ و جلّ بِه موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام: يا موسى! اُكتُمْ مَكتومَ سِرّي في سَريرَتِكَ و أظهِرْ في عَلانِيَتِكَ المُداراةَ عَنّي لِعَدُوّي و عَدُوِّكَ مِن خَلْقي و لا تَستَسِبَّ لي عِندَهُم بِإظهارِ مَكتومِ سِرّي فَتُشرِكَ عَدُوَّكَ و عَدُوّي في سَبّي. از جمله نجواهاى خداوند عزّ و جلّ با موسى بن عمران كه در تورات نوشته شده است [ اين است كه ]: اى موسى! رازِ پنهانِ مرا در دل خويش نهان دار و در آشكار با دشمن من و دشمن خودت مدارا كن و با فاش كردن رازِ نهان من، باعث ناسزاگويى آنان به من مشو كه در آن صورت در ناسزاگويى به من، با دشمن من و دشمن خودت شريك گشته اى. و خلاصه برای این مطلب که توضیح داده شد به نکاتی چون «عدم انفرار ناس عن الدین» نیز می‌شود استناد کرد. @sharhehal_hoze
پیشنهادی برای رفع مشکل معرفی اساتید به طلاب به نظرم می‌رسد که در یکی از سامانه‌های حوزوی برای انتقادات و پیشنهادات آن را بارگذاری کردم توضیح صوتی آن را هم برای یکی از مسئولین مربوطه فرستادم. دوستان اگر به مسئولان دسترسی داشتند این پیشنهاد را برای آنها ارسال کنند. این پیشنهاد را اگر حوزه هم اجرا نکند هر مدیر مدرسه می‌تواند برای مدرسه خود اجرا کند و از برکات آن استفاده نماید.👇
با سلام هر سال در ابتدای سال تحصیلی طلاب مختلف برای انتخاب واحد دچار نوعی سردرگمی در شناخت اساتید هستند و بالاخره با چند جلسه محدود حضور در درس چند استاد محدود مجبور هستند به سرعت استاد خود را انتخاب کنند چرا که سال تحصیلی شروع شده و از درس‌ها عقب خواهند ماند، انتخاب طلاب از درس و استاد بر اساس شناخت مختصر از استاد و درس و عدم مقایسه با اساتید مختلف است و بعضا به همین جهت طلاب ریسک نکرده و درس چند استاد مشهور بسیار شلوغ است و دیگر اساتید درس‌های بی‌رمق و با چند طلبه دارند درحالی که آن اساتید اگر تعدادی طلبه کوشا در درسشان شرکت کرده بودند بسیار با نشاط‌تر و فعال‌تر درس خود را برگزار می‌کردند. مشکل مذکور برای طلابی که از شهرستان‌ها تازه به قم آمده یا به صورت مجازی می خواهند از دروس اساتید استفاده کنند مضاعف است. پیشنهاد می‌شود حوزه یک سایت یا صفحه مشخص برای معرفی اساتید رسمی خود داشته باشد و هر استاد مشخصاتی از رزومه خود را در سایت ارائه کند و در صفحه معرفی هر استاد عکس استاد یک معرفی و اگر استاد سایت یا کانال یا راه ارتباطی خاصی دارد که صوت‌ها و مطالب استاد در آنجا وجود داشته باشد لینک آن نیز آورده شود. این کار فواید مختلفی دارد از جمله: ۱. طلاب خیلی راحت‌تر می‌توانند اساتید خود را انتخاب کنند، همینکه طلبه استاد خود را با شناخت دقیق‌تر انتخاب کند در بهره‌وری او از استاد و نشاط استاد در تدریس تاثیر بسیار زیادی دارد. ۲. با توجه به گسترش زیاد فضای مجازی فرصت خوبی در معرفی اساتید خوب حوزه در یک فضای برابر و به دور از عوامل رشد غیر منطقی افراد شکل می‌گیرد و اساتید مختلف ترغیب می‌شوند که صوت‌ها و مطالب خود را در فضای مجازی ثبت و ضبط منظم کنند و آن را در صفحات یا کانال‌های شخصی در دسترس قرار دهند. ۳.نوعی از اعتبار بخشی غیر رسمی به اساتید حوزوی فراهم می‌آید که اساتید برای معرفی خود به نهادها یا مجموعه‌های مختلف می‌توانند لینک صفحه خود در سایت رسمی حوزه را ارائه کنند. با مدیریت صحیح و اجرای این برنامه برکات زیادی حاصل خواهد شد که لازم می‌آید از اجرای آن دریغ نشود. @sharhehal_hoze
📖مرور ادبیات ۲: تجزیه و شناخت اسماء 🔻در شناخت یک اسم نیز مانند فعل باید به ۶ نکته دقت داشته باشیم: 1.اولین ویژگی فعل و اسم مشترک است: حروف اصلی اسم چیست؟ حروف اصلی بیانگر ماده اصلی اسم است که ریشه معنایی اسم از آن فهمیده می‌شود: اگر حروف اصلی ۳ تایی بود: ثلاثی است و اگر ۴ تایی بود رباعی است و اگر 5 تایی بود خماسی است. حروف زائد بر این حروف اصلی اگر وجود دارد، اسم ما می‌شود: «مزید» و اگر ندارد، می‌شود: «مجرد» پس اسم از نظر حروف اصلی و زائد به شش گروه تقسیم می‌شود: رجل (ثلاثی مجرد) – رجال (ثلاثی مزید) – جعفر (رباعی مجرد) – جعافر (رباعی مزید) – سفرجل (خماسی مجرد) - سلسبیل (خماسی – مزید) ۲.اگر فعل زمان داشت، اسم جنس مونث و مذکر دارد البته مونث و مذکر دو قسم حقیقی و مجازی دارد. جنس حقیقی حقیقتا مونث یا مذکر است اما جنس مجازی جنسیت برایش معنا ندارد مثلا خورشید جنسیت برایش معنا ندارد ولی مونث مجازی است یا جدار و باب مذکر است ولی مذکر مجازی چون اینها حقیقتا جنسیت ندارند ولی عرب با آنها معامله مذکر کرده است. ۳. تقسیم بندی سوم بر اساس تعداد مفرد، مثنی و جمع است. مؤمن (یک مرد با ایمان) – مؤمنتان (دو زن ...) – مؤمنون (مردان با ایمان) – مؤمنات (زنان ...) ۴. اسم مصدر است یا خیر؟ اگر اسم ریشه فعل باشد و فعل از آن ساخته شود به آن می‌گویند مصدر اگر نباشد غیر مصدر است. ضَرب اسم است به معنی زدن اما رجل یعنی مرد و فعلی از آن ساخته نمی‌شود. ۵. اسم یا جامد است یا مشتق، این برعکس مصدر است. اگر اسمی از فعل ساخته شده باشد مشتق است و اگر ساخته نشده باشد جامد است. عالم - علیم و معلوم و علامه همه از فعل عَلِمَ یَعًلَمُ ساخته شده است و به آن می‌گوئیم مشتق ولی رجل – جدار و... مستقیما از حروف الفبا گرفته شده و به آن می‌گوئیم جامد. مشتقات یک تعداد محدودی دارد و اوزان خاص خود و بر آن اساس تشخیص داده می‌شوند. ۶. معرفه و نکره: اگر یک اسمی معنا و مصداق مشخصی داشت معرفه است و اگر نداشت نکره است. مثلا کعبة اسم خاص برای مکان خاص است اما بیت اسم نکره است برای هر خانه‌ای. 📌مثال برای تطبیق: القتیل: (ثلاثی مزید) – مذکر حقیقی – مفرد (اگر الف و لام آن جنس نباشد) – غیر مصدر – مشتق – معرفه. ابواب: (ثلاثی مزید) – مذکر مجازی – جمع – غیر مصدر – جامد - نکره @sharhehal_hoze
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا عید الزهرا سند تاریخی دارد؟؟ حقیقت ماجرای عیدالزهرا و ابولولو چیست ؟ استاد مهدوی ارفع @sharhehal_hoze
برخی از مطالب این کلیپ نیاز به توضیح بیشتر یا اصلاح دارد. مثلا در مورد تاریخ مرگ خلیفه دوم برخی هم معتقد به همان نهم ربیع هستند. علامه مجلسی در این رابطه می‌نویسند: كما هو مشهور الآن بين عوام الشيعة- أن قتله كان في اليوم التاسع من ربيع الأول، و كان ذلك مشهورا أيضا في السابق بين جمع من محدثي الشيعة، و قد أشار السيد الأجل علي بن طاووس في كتاب «الإقبال» إلى أن ابن بابويه نقل رواية عن الإمام الصادق عليه السّلام في أن مقتله كان في التاسع من ربيع الأول و يفهم من نقله أن الشيخ الصدوق كان يعتقد بذلك، و إن كان السيد نفسه قد أوّل هذا الحديث إلى تأويلات.👇 https://lib.eshia.ir/71425/1/253/%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%B9_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%88%D9%84 در مورد یهودی بودن ابولولو هم اختلاف نظر وجود دارد و حتی اقوالی بر شیعه بودن او است‌.👇 https://hawzah.net/fa/Article/View/99745