eitaa logo
استاد علی شریفی
2.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
471 ویدیو
4 فایل
📺 کارشناس شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) 📺 🖋#نقداهلسنت_وهابیت_جریان افراطی در وحدت،منیه
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد علی شریفی
در رفت و آمدهای به سیستان و بلوچستان زیاد پیش می آید که با علمای اهلسنت در یک پرواز هستم و معمولا در حد یک سلام و علیک از کنار یکدیگر رد میشویم البته گاها با بعضی ها گفت و گوهایی رد و بدل می شود.در مسیر برگشت یکی از سفرها با مولوی طیب پسر عبدالحمید هم سفر بودم، پرواز مهرآباد نشست و منتظر دریافت چمدانم بود که پسر عبدالحمید از پشت سر صدا زد شما آقای شریفی هستی، برگشتم و گفتم بله امری داشتید،در حالی که سرش برای پیدا کردن مطلبی در گوشی بود گفت چرا توهین میکنی؟ گفتم، کی توهین کردم، توهین به چی؟ گفت؛ ما شما را رصد میکنیم و تمام برنامه‌های شما را می‌بینیم، بفرما مگر این صفحه شما نیست؟ گوشی خودش را جلو آورد و دیدم عکسی از عبدالغفار نقشبندی هست که روی آن نوشتم ادعای مناظره باطل شد.گفتم, این که ادعای مناظره کرد و بنده دعوتش را قبول کردم ولی خلف وعده کرد و نوشتم ادعایش باطل شد توهین است یا اهانت های شما و بزرگان تان در نماز جمعه(قابل ذکر است این واقعه قبل از رو شدن نفاق جریان مکی و عبدالغفار و اغتشاشات استان می باشد) نان و نمک این نظام و رهبر را خوردید و چاق شدید اما هر هفته اهانت و توهین میکنید، اهانت را گرگیچ کرده و عبدالحمید نه من، با عصبانیت گفت؛ نان و نمک ما را در استان میخوری و بعد به ما توهین میکنی؟ اینکارهای تو بی جواب نمی ماند بلاخره در استان ما هستند کسانی که انتقام خواهند گرفت. با این تهدیدهای او متوجه شدم دیگر جای مماشات نیست، صدام رفت بالا و زدم سر شانه اش و گفتم، اینکه آدم می کشید و سر می برید و تهدید میکنید چیز جدیدی نیست، استان میام هیچ کس هم هیچ غلطی نمی تواند بکند، انگار تازه فهمیده بود که چه غلطی کرده است و من هم تازه متوجه شدم که به خاطر بلندی صدایم همه اطرافیان به ما خیره شده اند، مولوی طیب با حالت اضطراب گفت،حالا صدات را بیار پایین ما باید وحدت داشته باشیم، چرا اختلاف افکنی، من هم آرام تر شدم و گفتم، صدای من به خاطر تهدید شما رفت بالا با وحدت هم مشکلی ندارم، پرید تو حرفم و گفت، کارهات تو استان ما خلاف وحدت است بیا این کلیپت را ببین، کلیپ فعالیت جهادی تبلیغی خودم بود تو روز غدیر و بین بچه های استان که داشتم سوالات مربوط به غدیر می پرسیدم و بهشون جایزه و عروسک می دادم، گفت چرا بچه های ما را شیعه میکنی؟ بهش گفتم اولا اشکالش چیه؟ مگر نمی‌گویید هر کس آزاد است مذهبش را انتخاب کند؟ دوما کی گفته این بچه ها سنی هستند؟ اینها شیعه هستند، آیا من حق ندارم مثل شما برای هم مذهبی های خودم کار تبلیغی کنم؟ با مکث و تعجب گفت، به ما گفتند اینها سنی هستند، گفتم، مخبرهاتون پول الکی ازتون گرفتند و دروغ گفتند مثل خیلی دروغ های دیگر، به اینجای بحث که رسیدیم میزبانان ایشان رسیدند و سلام علیکی کردیم، لحظه جدا شدن بود و آخرین حرفهای مان این شد که ایشان گفت، در مورد بحث های علمی تون هم چند باری خواستم مشارکت کنم و ثابت کنم که اشتباه میکنید، گفتم با کمال میل استقبال میکنم میخواهید الان هماهنگ کنیم؟ شماره من را گرفت و گفت تا فردا شب زنگ میزنم و من هم گفتم با کمال میل استقبال میکنم و منتظرم. از آن شب، شب های زیادی گذشت و هنوز تماسی از طرف مولوی طیب گرفته نشد، هر چند در لحظه خداحافظی با خودم گفتم که اگر تو تماس گرفتی و حاضر به گفتگوی علمی شدی اسم خودم را عوض میکنم و باز هم من ماندم و تهدیدها، دروغ ها و وعده های و ادعاهای پوچ از جانب....