پنجشنبه ۶۶/۱۰/۱۷
صبح ساعت ۵ بیدار شدم و نماز خواندم و بعد ساعت ۶/۵نماز صبح را خواندم برف با شدت داشت می آمد آماده شدیم برای صبحگاه ودر برف شدید ساعت ۷ در میدان صبحگاه بودیم . قران خوانده شد و بعد از کمی حضور و غیاب آمدیم . طاهری ما را دعوت کرد تبلیغات برای صبحانه ودر آن جا همراه سمیعی .طاهری. سالاروند .دهقان و روحانی و ایوب حیدری و آقای فارسی صبحانه خوردیم . بعد آمدم چادر خودمان .و ساعت ۸/۵ رفتم کلاس عقاید و بعد از کلاس رفتم تدارکات برای عوض کردن بادگیر علی گفتند بعد از ظهر بیا و بعد رفتم کمی کمک طاهری کردم برای پهن کردن موکت برای سالگرد شهادت شهدای کربلای ۵ و بعد از گرفتن یک جفت چکمه آمدم دفترچه ام را نوشتم در ضمن نامه ای از شاهده برایم آمده بود که چندین مرتبه آن را خواندم و نکته های تاثیرگذارش را خط کشیدم و بعد من و علی دهقان و سالاروند و گرشاسبی چهار نفری کشتی گرفتیم در آخر دندان جلویی سالاروند و گوش و ابروی من خونی شد وضو گرفتیم و نماز را به جماعت خواندیم خبر دادند امشب جلسه دانشجویان دارالفنون است .
ادامه دارد
@sharikerah
ادامه ماجرا
نماز را به جماعت خواندیم و بعد از شام ساعت ۷/۵ رفتیم برای جلسه . کمی نشستیم تا بقیه برادران جمع شدند برادر جولایی کمی قران خواند و بعد معنی کرد سوره طه . جریان موسی را خواند و کمی حال پیدا کردیم ودبعد دعای کمیل خوانده شد بعد از آن هم دعا با شور و حال خاصی تمام شد شروع به سینه زنی کردیم بعد برادر جولایی دوباره صحبت کرد و گفت که دیروز با مرکز تماس گرفته است و قرار شده است که هر گروه لوازم و کلاس ها و غیره را مرتب کند . و بعد به سوالات بچه ها پاسخ داد و قرار شد تا ۱۱/۷ تا اول فروردین یک ترم فشرده باشد بعد از آن ترم دوم و در مورد پایانی ما هم گفت که با گردان هماهنگ شده است و اگر آماده باش یا عملیات یا پدافندی نباشد طوری به ما پایانی بدهند که به کلا سها برسیم ودر آخر از برادران تدارکات تشکر کرد و در آخر آمدیم به چادر خودمان . فردا صبح قرار شد آقای جولایی به تهران برود و من نامه ای برای خانه (شاهده) نوشتم وآن لواشکی را با علی دهقان در مراغه خریده بودم داخل نامه پست کردم ودبعد شروع کردم به پاک نویس کردن وصیت نامه و آن را نوشتم و برای محمد فرستادم و بعد ساعت ۲/۵بود که هنوز بیدار بودم و تعدادی را هم بیدار کردمو چای درست کردیم . و داود هم شروع به خوردن چای شیرین کرد.
امشب سمیعی پیشنهاد خواندن مقاله شهید را برای شنبه به من داد.
#شهید_علی_دهقان_منشادی
#شهید_بهزاد_سمیعی
#شهید_علی_پیرونظر
@sharikerah
خاطرات خود نوشت شهید علی پیرونظر از لحظه اعزام تا چند روز قبل از شهادت 👆👆
🕊🌷
حواسمان هست؟!
اگر شهید نشویم باید بمیریم!
راه سومی وجود ندارد!!
🕊🌷
#شهید | #سید_مرتضی_آوینی
🕊🌷
شهـــدا دلمـــاݩ رابه شمـــا گِره زده ایم💔
دستگیرمان باشید...
دراین دنیاے وانفسا
تکیه گاهمان باشید..
غریب و تنها دراوج بی کسی های زمانه
دلمـــان را به ســـوی شما حواله میکنیم..
پذیـــرای دل شکـــسته مـــان باشــــید😭
🌹پندار ما این است که ما ماندهایم
و شهدا رفتهاند اما حقیقت آن است
که زمان، ما را با خود برده است
و شهدا ماندهاند.🕊
#ٱنس_با_شهداء 🌷
هر روز صبح ؛
وقتى از خواب بيدار میشوی
قبل از اينكه هر كار ديگرى كنى
“ لبخند بزن "
Every morning when you wake up,
Before you do anything else,
smile .
#صبح_بخیر
#لبخند_بزن_رزمنده
#شهید_علی_پیرونظر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخه مگه میشه این کلیپ رو ببینی و غرق در آرامش نشی...؟! 🥲❤️
#لبیک_یا_خامنهای