eitaa logo
شهید علی پیرونظر
455 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
436 ویدیو
0 فایل
دلاور مرد گردان زهیر .گروهان عاشورا . لشگر ۱۰ سیدالشهدا. عملیات بیت المقدس ۲ هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید @shahede_shayan ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
چـه مــی فــهمیم چیســت؟! و همــنشینش کیـسـت؟! تـمام جســت و جومـان حـاصلــش بــود: شهادت       اتــفـاقــی            نــیـست                 شبتون شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهادت؛عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است °•[🍀🌼🕊]•° 🌹شادی روح شهدا صلوات🌹 اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙شهید حاج قاسم سلیمانی: چه بسا نیت هایی درست باشد اما علمش غلط باشد، کل عمل را باطل میکند…
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه روزها که حالم را دیدی چه شبا که رسیدی تو صدای دل تنهای من را شنیدی تو که دردهامو می دونی تو که چشمامو می خونی بازم بده به دل من یک نشونی ......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶۶/۹/۱۷ ساعت نزدیک ۶ صبح از خواب بیدار شدم و نزدیک بود همگی برای نماز صبح خواب بمانیم شب گذشته خواب خانه را دیدم خیلی . خیلی نگران حال همسرم بودم . صبحگاه رفتیم و گفتند ساعت ۸ کلاس داریم . حدود ۱/۵ ساعت دویدیم و ورزش کردیم سریعا صبحانه خوردیم و رفتیم کلاس . کلاس هنوز شروع نشده بود که برادر پناهی مسئول گروه یک سراغ من را از مسئول گروه ۳ برادر سالاروند گرفت و او من را صدا زد گفت برادر علی آبادی با شما کار دارد رفتم و گفت برادر پیرونظر شما به شهر می روی برایت مرخصی بدهم گفتم با کمال میل قبول میکنم . به حدی خوش حال شدم که دیگر حال خودم را نفهمیدم . برگه نوشت همراه با برادر اکبر پناهی آمدیم سراغ بچه ها .به علی آقا گفتم میخواهم به شهر بروم گفت اگر بشود من هم می آیم گفتم پس بیا با هم برویم وقبول کرد و در برگه اضافه کردیم و برادر علی آبادی و عده ای دیگر اجناسی می خواستند و برایشان بخریم .و سریعا لوازم خودمان را حاضر کردیم مخصوصا لوازم حمام را چون چندین روز بود که به حمام نرفته بودیم . حرکت کردیم و بعد از عبور از گل ولای فراوان به دژبانی رسیدیم و بعد از توقف چندی کامیونی آمد و ما را تا اول جاده سوار کرد و از آنجا تعدادی پرتقال اهدایی گرفتیم. تویوتا ی گردان آمد و همه ما را به شهر رساند اول به مخابرات رفتیم خیلی شلوغ بود مقداری پول خورد گرفتم ودر نوبت ایستادیم .نزدیک ساعت ۱۰ صبح بود وقتی نوبت من رسید هر کاری کردیم شماره من را نگرفت و رفتیم داخل و برای ساعت ۳ نوبت گرفتیم و خارج شدیم رفتیم بازار ولوازمی راکه می خواستیم گرفتیم نزدیک ساعت ۱۲/۵ رفتیم ناهار خوردیم ساعت یک آمدیم سپاه برای تلفن گفت ساعت ۲ بیایید بعد آمدیم رفتیم سراغ حمام . دیدیم خیلی شلوغ هست دوباره برگشتم سپاه و بعد از چندی نوبت به من رسید . ادامه دارد ........ @sharikerah
خاطرات خود نوشت شهید علی پیرونظر از لحظه اعزام تا چند روز قبل از شهادت 👆👆
میگن برید کربلاتون ُاز امام رضا بگیرید ، امام رضامون ُاز کی بگیریم ؟ .💔 @sharikerah
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اربعین مان ، یادنامه‌ی شما خواهد بود به یاد آنها که آرزویشان زیارت کربلا بود ...