eitaa logo
شهید علی پیرونظر
459 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
424 ویدیو
0 فایل
دلاور مرد گردان زهیر .گروهان عاشورا . لشگر ۱۰ سیدالشهدا. عملیات بیت المقدس ۲ هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید @shahede_shayan ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
تکیه کن به شهــــــدا... شهــــــدا تکیه گاهِ شان خداست... اصلا کنار گُل بنشینی بوی گُل میگیری پس گلستان کن زندگیت را با یاد شهــــــدا... @sharikerah
یکی از خصوصیات بارز و چشمگیر علی آقا ادب ایشان بود . بی نهایت با ادب بودند . بسیار زیبا سخن می گفتند و به قول آقای طاهر خانی از همرزمان شهید می گویند علی آقا حتی در شوخی کردن ادب را رعایت می کرد . آقای دکتر منصوری از همکلاسی های علی آقا می گویند علی خدای ادب بود . همیشه برایم باعث تعجب بود که چطور ممکن است یک انسان ذاتا اینقدر با ادب باشد . با دوست . رفیق . فامیل . همسایه . مادر و برادر و همسر بسیار با ادبانه سخن می گفتند . حتی در تمام مدت آشنایی کوچک ترین حرفی که باعث رنجش و دلخوری بشود از ایشان نشنیدم . او هیچ وقت با کسی بحث و جدل نمی کرد . بسیار مهربان و دوست داشتنی بود . برای همه دلسوزی می کرد . و دلی نرم و رئوف داشت . کاش دوباره ببینمت ...... @sharikerah
نماز اول وقت فراموش نشود امام صادق علیه السلام: «امْتَحِنُوا شِیعَتَنَا عِنْدَ مَوَاقِیتِ الصَّلَوَاتِ کیفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَیهَا» «شیعیان ما را در اوقات نماز آزمایش کنید که چگونه بر خواندن نماز خود در موعد مقرّر محافظت می کنند». @sharikerah
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزهای اول محرم برای عزاداری به حسینیه شهدا می رفتند . لباس بلند مشکی می پوشیدند . در دوران عقد از مادرم خواستم بدون اطلاع به حسینیه برویم تا من موقع زنجیر زدن علی آقا را ببینم . خانم ها قسمت بالا بودند و از آنجا می توانستی کاملا پایین را ببینی . باشوق و ذوق دنبال علی آقا گشتم اما او را ندیدم . وقتی به منزلمان آمدند از ایشان پرسیدم . شما کجای حسینیه می ایستید که کسی شما را نمی بیند . گفتند من همیشه پشت ستون می ایستم و زنجیر می زنم . هیچ خانمی از بالا نمی تواند من را ببیند . شهدا برای خدا کار می کردند و همین باعث شد که خدا خریدارشان باشد @sharikerah
27.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تکیه کن به شهــــــدا... شهــــــدا تکیه گاهِ شان خداست... اصلا کنار گُل بنشینی بوی گُل میگیری پس گلستان کن زندگیت را با یاد شهــــــدا... پنجشنبه دلتنگی و یاد شهدا با ذکر اللهم صل علی محمد و آل محمد @sharikerah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین وصیت نامه شهید علی پیرونظر به همسرشان موقع خداحافظی @sharikerah
پنج روز با اصرار مرخصی گرفت تا هم به قولی که به من داده بود وفا کند هم پاره تنش را برای اولین و آخرین بار ببیند . توی مسیر خانه پدرم تا خانه خودمان ریحانه داخل قنداق فرنگی بود و بغل علی آقا . هر چند قدم که بر می داشت دخترکش را می بوسید به سر کوچه خودمان رسید یکی از همسایه ها وقتی علی آقا را دید . گفت آخه علی آقا نوزاد بیست روزه را که اینقدر نمی بوسند . علی آقا گفت مینا خانم آخه آدم طاقت نمیاره . شاید علی آقا . دقیقه های آخر کنار ما بودن را هدر نمی داد و تمام فرصت ها را استفاده می کرد برای این روزهای تنهایی ما پاره تن علی آقا . عزیزترینم . روز خودت و دختر قشنگت هزاران بار مبارک @sharikerah
علاقه علی آقا به چادر دوروبرش کمتر آدم چادری بود . برای اولین بار به دیدن یکی از اقوام مادری اش به کرج رفته بودیم . خانواده ای که اصلا حجاب نداشتند . موقع برگشتن برخواستم کیفم را گردنم انداختم و به طرف چوب لباسی رفتم که چادرم را بر دارم و چادر تو خونه را تا کنم کناری بگذارم دختر خاله علی آقا گفت چقدر مانتویی بودن بهتون میاد همین طوری بیایید . نگاهی به علی آقا کردم . ایشان چادر را از روی چوب لباسی بر داشت خودش سرم کرد و گفت بیا بریم خانم . من اگر خانم مانتویی می خواستم دور وبرم فراوان بود. یکی از دلایل علاقه علی آقا به من چادرم بود . من حتی در سر کلاس و محل کارم چادر را بر نمی داشتم . او یه چادری بودن همسرش افتخار می کرد . حتی تمام عکس های عقدم را با چادر انداختم و این باعث تعجب همه اقوام ایشان شد . @sharikerah
نمی دونم شب تولد کدوم امام بود . با علی آقا رفتیم قم . مسافر خانه گیرمان نیامد . عصر شده بود . علی آقا پیشنهاد داد شب در حرم بمانیم . علاقه خاصی به این حجره داشت . حجره ای روبروی گنبد . یک پارچه گل گلی صورتی برام خریده بود که لباس بارداری بدوزم . آن را زیرمان انداختیم . و نشستیم. حرم بی نهایت شلوغ بود . کنار ما زن و مرد میان سالی بودند . شب از نیمه گذشته بود . علی آقا داشت دعا می خواند و من خوابم برده بود . خانم میان سال برخواست و پتوی ملحفه شده سفیدش را به علی آقا داد و گفت بیندازید روی خانمتون تا سرما نخورد . ما یک جا پیدا کرده ایم و می رویم . صبح می آیم پتو را می گیریم اگر خواستید بروید همین جا بگذارید می آییم بر میداریم . پ . ن . علت علاقه علی آقا به این حجره را هیچ وقت نفهمیدم . هر وقت به قم می روم به یاد روزهای با علی آقا بودن چند دقیقه ای می ایستم به این حجره نگاه می کنم . یادت بخیر یار فراموش کار من https://eitaa.com/sharikerah 👆👆
15.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیالت راحت باشد زود بر می گردم ..... یادت هست این حرف را چند بار پشت تلفن تکرار کردی و من به این دو جمله چقدر دل بستم ؟ قرارمون هر چه بود نیامدن نبود ...‌‌‌‌.....‌ @sharikerah