eitaa logo
شوادون خاطرات
575 دنبال‌کننده
120 عکس
11 ویدیو
0 فایل
شوادون در زبان دزفولی یعنی سرداب. خانه‌ای که در زیر زمین ساخته می‌شد تا در تابستان از شدت گرما به آن پناه برند. البته روزگار جنگ تغییر کاربری داد. شد پناهگاه موشک‌ها. شوادون در فرهنگ دزفول سابقه جالبی دارد. یادآوریست از خاطرات تلخ و شیرین @aliyane
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 عطر بهار نارنج عطر بهار نارنجش در بین بچه های ذخیره معروف و مشهور بود. اگر جمع را ترک می کرد تا دقایقی بعد هنوز بوی عطرش گواهی بر حضور سید عزیز داشت . اوج مصرف این عطرها و هدیه دادن و پخش کردن آن بین دوستان شب های عملیات بود . آنگاه که نیروها آماده رفتن می شدند و لحظه ، لحظه خداحافظی بود. آن لحظه شیشه های عطرکوچک  بود که از جیب ها بیرون می آمد و سر و روی دوستان را معطر می کرد . "شهید سید عزیز قلندری" @shavadon | شوادون‌خاطرات https://eitaa.com/shavadon
هدایت شده از مجنون | علی‌علیان
37.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای حسینی که عهد بستیم هرجایی میریم و هر کاری میکنیم یادش باشیم و یادمون نره به برکت نام اونه اگه الان دور هم جمع شدیم. به انتخاب نماهای عجیب و غریب تدوین عجله‌ای و همه ضعف‌های تکنیکی کار خرده نگیرید. این سه دقیقه دغدغه بچه‌های ما بود برای اینکه واسه حسین کاری کنند. اول راهن و کلی ضعف... اول راهن و نیازمند کلی تجربه حین مسیر... خدا قوت به جواد محمدی که ایده اولیه رو داد و کارگردانی و جمع کردن کار به عهده‌اش بود، مرحبا به امین محمودی برای انتخاب نماها و فیلمبرداریش، آفرین به رضا پارسی که هماهنگی‌های کار رو دستش گرفت. و آقا علی مرادی نیا ... برای مشاوره‌های دلسوزانه‌ای که حین کار به بچه‌ها داد. ان شاءالله این شروع امتداد داشته باشه ... @aliya_ne
💠 بی خواب و خوراک برای دفاع از اسلام و تبیین تفکر و اهداف شهدا شب و روز نمی شناخت. مدتی سرش گرم فعالیت در بسیج نوجوانان بود و  با موتور برای برگزاری کلاس های آموزشی مختلف به  شهرکهای اطراف دزفول می رفت. یک شب در مسیر ترددش با یک تراکتور تصادف کرده بود. مچ پایش به بدترین شکل شکست و تحث عمل جراحی قرار گرفت. با این وجود باز هم استراحت را بر خود حرام کرده بود. خوابش را هم منتقل کرده بود به محل بسیج و با آن شرایط کمتر توی خانه پیدایش می شد. "شهید محمدرضا روشندل پور" @shavadon | شوادون‌خاطرات https://eitaa.com/shavadon
| داستان صوتی قرار هر جور شده باید خودم رو به قرار می‌رسوندم! براساس خاطره‌ای از "شهید مصطفی معیری" @shavadon | شوادون‌خاطرات https://eitaa.com/shavadon
InShot_20240516_015517345-mc (1).mp3
4.99M
| قسمت اول داستان صوتی قرار هر جور شده باید خودم رو به قرار می‌رسوندم... براساس خاطره‌ای از "شهید مصطفی معیری" @shavadon | شوادون‌خاطرات https://eitaa.com/shavadon
InShot_20240518_014450396-mc.mp3
2.89M
| قسمت دوم داستان صوتی قرار ازش پرسیدم شمع موتورت رو کجا بهت برگردونم؟ براساس خاطره‌ای از "شهید مصطفی معیری" @shavadon | شوادون‌خاطرات https://eitaa.com/shavadon
هدایت شده از مجنون | علی‌علیان
10.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما و جمهوری بی‌بی گلها ! چند دقیقه است که زل زدم به این کلیپ، چقدر همه چیز دارد همین چند ثانیه... @aliya_ne
💠 دیدار سردار رادان با خانواده دلیر کردستان بهش لقب دلیر کردستان داده بودند. از دلاوری‌ها و شجاعتش توی کردستان زیاد شنیدیم. نقل میکنند به تنهایی چند نیروی کوموله رو اسیر کرده بود. سردار شهید محمد نوری ملا از مفاخر دزفول و کوی آیت الله طالقانیه. این‌روزها که فرمانده‌ی کل نیروی انتظامی کشور (سردار رادان) بمناسبت روز دزفول، به این شهر اومده برای ادای احترام و یاد کردن از همرزمش به منزل این شهید رفته تا شاید خاطرات روزهای نه ‌چندان دورشون زنده بشه. "شهید محمد نوری ملا" @shavadon | شوادون‌خاطرات https://eitaa.com/shavadon
💠 مسئولیم که سوال کنیم! دست‌نوشته‌ای داره که مربوط میشه به شب قبل از انتخابات چهارم ریاست جمهوری توی پادگان سنندج، اونجا میگه: «اعتقاد دارم تا ما کسی را دقیقاً نشناخته‌ایم، حق رأی دادن نداریم. مسئولیم که سؤال کنیم! تحقیق و مطالعه کنیم، مسائل را تعقیب کنیم و از هیچ چیز نگذریم!» "شهید بهمن درولی" @shavadon | شوادون‌خاطرات https://eitaa.com/shavadon
💠 مساجد رو خالی نگذارید! یازده نفر بودیم که از پایگاه بسیج شهرک می‌رفتیم جبهه. با مینی‌بوسی‌ که راننده‌اش داوطلبانه برای اعزام ما اومده بود. تو اون لحظه‌های خاص و به یاد موندنی هر کدوم از بچه‌ها وصیت و سفارشی به خونواده و رفقاش میکرد. آخرین نفری که سوار شد حسن بود. ایستاد روی رکاب ماشین و با صدای بلند گفت: «آی مردم! ما که داریم می‌ریم اما شما مساجد رو خالی نگذارید!» "شهید حسن پورمحمد" @shavadon | شوادون‌خاطرات https://eitaa.com/shavadon
💠 رسم بچگی‌مون... رسم بچگی‌مون بود، هر سال به مناسبت جشن نیمه شعبان با بچه‌های مسجد موکب می‌زديم. حسین از افراد پای کار بود و این برنامه رو تا قبل شهادتش اجرا می‌کرد. بدلایلی جلسه ما از هم پاشید. بچه‌های اصلی دیگه دور هم نبودن. خودش تنها می‌رفت دنبال خرید وسایل. می‌رفت دنبال پیگیری مالی. نمیذاشت کار اهل بیت علیهم‌السلام رو زمین بمونه. "شهید حسین ولایتی‌فر" @shavadon | شوادون‌خاطرات https://eitaa.com/shavadon
💠 اثر فوق‌العاده اشک! می گفت: آدمی که گناه میکنه، قلبش سیاه میشه. قلب آدم مثل یه صفحه‌ی سفیده، با گناه قطره قطره سیاهی رو قلب میشینه و سیاهش میکنه. اما اشک، همه‌ی اون سیاهی‌ها رو شستشو میده و پاک میکنه. "شهید عبدالحسین خبری" @shavadon | شوادون‌خاطرات https://eitaa.com/shavadon