«تیمسار ظهیرنژاد» و «تیمساز خزایی» در به در دنبالش می گشتند. برای تقدیر ازاو آمده بودند. خودش که لام تا کام حرفی نمیزد، اما از این ور و آن ور شنیدیم که طرح عملیات مشترک سپاه و ارتش در منطقه دشتعباس و تپههای بلتا، از شاهکارهای او بوده. گزارشات دقیق شناسایی و پیشنهاد حضور ارتش ، در جلسه ای که «رئوفی» و «سوداگر» حضور داشتهاند، راهگشای محورهای عملیات شده بود.
#شهید_غلامعلی_آهوزاده
#_شوادون_خاطرات
@shavadon
https://eitaa.com/joinchat/2732851499Cab6458eedb
نیمههای شب از چادر زدم بیرون. نزدیکیهای تانکر آب بودم که صدایی از سمت دستشوییها به گوشم رسید. جلوتر رفتم. یک نفر مشغول شستشوی اونجا بود. با خودم گفتم: «باید برم و ببینم کیه این نصفه شب اومده دستشوییها رو بشوره، تا فردا به رضا بگم تشویقش کنه!»
جلوتر رفتم. نیاز به دیدن چهرهاش نبود. از قد و قوارهی ریز و فرزی و چابکیاش معلوم بود خودِ رضاست. چه فکر کرده بودم و چه شده بود؟! فرماندهی گردان ادوات، نیمه شب در حال تمیز کردن دستشوییها بود.
#شهید_رضا_پورعابد
#_شوادون_خاطرات
@shavadon
https://eitaa.com/joinchat/2732851499Cab6458eedb
شهید غلامرضا عارفیان را پدر معنوی جلسات قرائت قرآن شهرستان دزفول میدانند کسی که تمام دغدغهی او اجرای کارهای تربیتی و کادرسازی در کارخانه ی انسان سازی مساجد است. به گونهای که در وصیتش مینویسد : «تنها ارث و وارثم جلسه کودکان و نوجوانان مسجد است که از دوستان و برادران همفکر میخواهم حتماً جلسه را دایر و به عنوان یک کار اساسی و پایهای برایش کمر همت ببندند.»
#شهید_غلامرضا_عارفیان
#_شوادون_خاطرات
@shavadon
https://eitaa.com/joinchat/2732851499Cab6458eedb
هدایت شده از همهینوکرها
enc_16759573710900739313175.mp3
3.28M
چقدر میتونه توی روضـه ها گره وا شه ؛
چقدر قشنگه زندگیم ، وقفِ تو آقـا شه . . .
صوت شب جمعه، بیاد همه شهدا
شهید حسین ولایتی، شهید علیرضاحاجیوند
@shahidvelayati
@shavadon
دلشکسته از فراق رفقای شهیدش، رو کرد به آسمان و با گریه گفت: «خدایا! دیگر روی این را ندارم که چشم در چشم مادران شهدا بیندازم! خدایا! چرا من بارها و بارها میروم جبهه و برمیگردم، اما دست تقدیر برایم شهادت را رقم نمی زند؟! خدایا! چرا قبولم نمیکنی؟ هرچند خودم خوب می دانم که لیاقت دیدار ندارم! خدایا! اگر لیاقت دیدارت را پیدا کردم، کاری کن که پیکرم به شهر باز نگردد. آرزویم این است که گمنام بمانم! » و این زمزمه را مادر شنیده بود. مادری که ۳۵ سال انتظار آمدن یوسفش را کشید.
#شهید_غلامحسین_دیمی
#_شوادون_خاطرات
@shavadon
https://eitaa.com/joinchat/2732851499Cab6458eedb
هدایت شده از الف دزفول
🌷قتلگاه سیزده نوجوان بسیجی مسجد نجفیه دزفول🌷
در اثر اصابت موشک به مسجد نجفیه دزفول در مورخ ۱۹اسفندماه سال ۱۳۵۹، سیزده تن از نوجوانان بسیجی مسجد که عمدتاً سیزده ساله بودند ، به شهادت رسیدند
جهت آشنایی بیشتر با حادثه لینک زیر را ببینید👇🏼
🌐 https://alefdezful.com/0515
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
با سر و صورت و لباسهای خاکی دیدمش که دارد از شهید آباد برمیگردد. صدایش کردم. ایستاد و سلام کرد. گفتم: «خبری شده ؟! چرا این همه سر و وضعت خاکیه؟» با دستهایش لباسهایش را تکاند و گفت: «چیزی نیست! خواهرم و شوهرش و بچهاش با موشک شهید شدن! همین الان دفنشون کردیم و دارم برمیگردم منطقه!»
#شهید_رضا_پورعابد
#_شوادون_خاطرات
@shavadon
https://eitaa.com/joinchat/2732851499Cab6458eedb
آنهایی که توی محله معروف بودند به گرایش چپ داشتن، بهش میگفتند صفر خمینی. فرقی نمیکرد با لباس بسیجی از جبهه برگشته باشد یا با لباسهای سادهاش از مسجد به سمت خانه برود. او را که میدیدند میگفتند صفر خمینی آمد. اگرچه همه حرفهایشان دروغ بود ولی این حرفشان راست بود. صفر همه زندگی و هستی خود را از امام میدانست. گفته بود اگر شهید شدم و میخواستید برایم زندگینامه بنویسید تاریخ تولدم را ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب بنویسید. چون من با انقلاب متولد شدهام و از امام خمینی روح گرفتهام.
#شهید_صفر_صفری_حلاوی
#_شوادون_خاطرات
@shavadon
https://eitaa.com/joinchat/2732851499Cab6458eedb
وقتی که تصمیم به ازدواج گرفته بود، هرجا که برای خواستگاری میرفت دو مطلب را متذکر میشد؛ اول اینکه صرع دارد، بعد آنکه تا جنگ هست او هم به جبهه میرود. به همین خاطر بود که چندین خانواده به او جواب منفی دادند اما او باز هم صادقانه حرف خود را میزد.
#شهید_محمدحسین_کرم_عنایت
#_شوادون_خاطرات
@shavadon
https://eitaa.com/joinchat/2732851499Cab6458eedb
گفت دوست دارم این بار، آخرین باری باشد که به جبهه میروم. وقتی شهید شدم هم، بدنم آسیب زیادی نبیند تا مادرم با دیدنم زیاد ناراحت نشود. توی عملیات والفجر 8 به آرزویش رسید. وقتی پیکرش را دیدم مشاهده کردم که هیچگونه آسیبی به او وارد نشده. فقط ترکش کوچکی به پشت سرش اصابت کرده و او را به شهدای کربلا پیوند داده است.
#شهید_مسعود_شاه_حیدر
#_شوادون_خاطرات
@shavadon
https://eitaa.com/joinchat/2732851499Cab6458eedb
روز تدفین شهید حمیدکیانی و شهید علیرضا چوبتراش خیلی ناراحت بود. کنار هم نشسته بودیم. روی خاکهای کنار قبر شهید کیانی. با انگشت یک ضربدر کشید روی خاکها و گفت: «خوش به سعادت کسی که هفته آینده همینجا خاکش کنند» و دقیقاً یک هفته بعد همانجا که علامت زد، برایش خانه ابدی ساختیم.
#شهید_حمید_بهرامی
#_شوادون_خاطرات
@shavadon
https://eitaa.com/joinchat/2732851499Cab6458eedb
در اوج روزهای انقلاب بود که یک روز در حالی که کل سر و صورت و بدنش کبود شده بود، آمد خانه. هر چه گفتیم چه شده، حرفی نزد. بعدها فهمیدیم که وقتی برای پخش اعلامیه و کارهای مبارزاتی رفته است سردشت، از مامورین شاه کتک مفصلی خورده است. بعد هم جسم نیمه جانش را انداخته اند کنار جاده و رفته اند . . .
#شهید_محمدهادی_موجودی
#_شوادون_خاطرات
@shavadon
https://eitaa.com/joinchat/2732851499Cab6458eedb