#تلنگر
درست رفتار کنیم 💫
❄️ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻠﻔﻦ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﺪ ﺗﻠﻔﻦ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﻦ.
❄️ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻧﮕﻮ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺍﺳﺖ. ﺧﻮﺩﺵ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ.
❄️ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎ ﻭ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ.
❄️ ﻃﻮﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺖ ﺧﻮﺑﯽ، ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﯼ ﺩﯾﺪﻧﺪ، ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺑﯿﻔﺘﻨﺪ.
❄️ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺷﻮﻧﺪ.
❄️ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺑﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﻮﺍﺩ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﻧﺮﻭ. ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺑﺮ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺧﺮﯾﺪ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ.
❄️ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ، بترس...👌
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
سه درس مهم زندگي🍃🌸👌
١. اگر ميخواهي
دروغي نشنوي، اصراري
براي شنيدن حقيقت نداشته باش.
٢. به خاطر داشته باش
هرگاه به قله رسيدي، همزمان
در کنار دره اي عميق ايستاده اى.
٣. هرگز با يک آدم
نادان مجادله نکنيد؛
تماشاگران ممکن است نتوانند
تفاوت بين شما را تشخيص دهند
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه میتوانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟
سرانجام یکی از نقاشان گفت که میتواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوقالعاده بود و همه را غافلگیر کرد. او شاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانهگیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده.
چرا ما نتوانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؛ پنهان کردن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنان!
✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی 📚✍🏻
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
سلام به دلهای گرمتون🌷
سلامی به قلب پاک و پر مهرتون🌷
آرزو میکنم امروز از شوق سر ریز باشید
و لبخندی به بلندی آسمون 🌷
رو لبهاتون نقش ببنده
صبح زیبای دوشنبہ تون بخیر😍
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
💫میگما...
خدایی قبول داری هیشکی اندازه خدا بهت اهمیت نمیده...😇
هرکی به فکر خودشه و دنبال کارای خودش...
اصن وقت نداره خیلی به تو فک کنه😒
نهایت اهمیت دادنشم کلا اینه که یا بگه متاسفم یا بگه خوشحالم!!!....😑
🍃ولشون کن اینا رو بابا
✨برو پیش آفریننده ات!
♥️همون خوشگله،همون که ی جوری آسمونو نقاشی میکنه که مبهوت میشی😍
💫از اون بخواه کمکت کنه
🌱بااون حرف بزن
♥️خدابسه برامون...خیلیم بسه♥️
🌷و من یتوکل علی الله فهو حسبه🌷
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_سخت_افسانه
#پارت_اول
#عشقم_دخترام
افسانه هستم ۳۰ ساله از استان کرمان
...از همون زمانی که تونستم خوب و بد رو از هم تشخیص بدم از زندگیم متنفر بودم با وجود یک بابای معتاد و یک مادر رنجور که تمام زحمت و هزینه زندگی برگردن خودش بود مادرم کارمند یک اداره بود و همین باعث سو استفاده پدرم شده بود و تو خونه فقط میخورد میخوابید و میکشید ،همیشه حسرت زندگی هم کلاسی هام را داشتم در صورتی که خودم چهره زیبایی داشتم(پوستم سفید ووچشم هام درشت و عسلی بود)و از نظر هوشی در سطح بالایی بودم و درسم عالی بود همیشه معلم ها ازم راضی بودن این سطح توقع مادرم رو از من خیلی بالا برده بود انگاری از شوهر خیر ندیده بود دوست داشت حداقل من زحماتش رو جبران کنم زمان می گذشت ومن به کنکور نزدیک میشدم این در حالی بود که طی این همه سال من و مادرم از تمامی مهمانی ها عروسی ها ،عید دیدنی ها محروم بودیم چون پدرم دستش کج بود و خونه رو که خالی میدید بلافاصله وسایل رومی دزدید...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
هدایت شده از تبلیغات
تازه عقد کرده بودم که گفتند مادرشوهرم افتاده و پاش شکسته...شوهرم بهم گفت باید بیای خونه ما و به مادر مریضم کمک کنی...شوهرم اکثر وقتها میرفت ماموریت کاری...توی خونه من و مادرشوهرم تنها بودیم...اونروزم صبح همسرم برای مأموریت رفته بود شمال کشور...از مادرشوهرم اجازه گرفتم یکساعتی به مادرم سربزنم و برگردم...چندتا خیابون اونطرفتر یادم اومد گوشیمو با خودم نبردم برای همین فورا برگشتم خونه مادرشوهرم..کلید رو انداختم ودر رو باز کردم... ولی توی هال با دیدن اون صحنه تا مدت زیادی نمیتونستم حرف بزنم👇
https://eitaa.com/joinchat/2908357003C2bdba93845
#برای_یک_بانو
حتی بدتدین زخم ها هم خوب میشن..
ما مجبور نیستیم
بـرای شرایط زندگیمان به کسی توضیح دهیم.
ما مجبور نیستیم برای اینکه نیاز داریم با خودمان خلوت کنیم و تنها باشیم، به کسی توضیح بدهیم.
ما مجبور نیستیم به دیگران بگوییم که با همه افکار آن ها موافق هستیم.
ما مجبور نیستیم به همه درخواست های یک نفر، پاسخ مثبت بدهیم.
ما مجبور نیستیم برای وضع ظاهریمان به کسی توضیح بدهیم.
ما مجبور نیستیم بـرای سلیقه و ذائقه خودمان به کسی توضیح بدهیم.
ما مجبور نیستیم برای ازدواج کردنمان به کسی توضیح بدهیم.
ما مجبور نیستیم بـرای ازدواج نکردنمان به کسی توضیح بدهیم.
خودت برای خودت زندگی کن،
همانطور که دوست داری
همانطور که لذت میبری
و مطمئن باش اگر خودت
به فکر خودت نباشی،
کسی در این دنیا
خوشبختی و شادی را
به تو تعارف نخواهد کرد!❤️❤️❤️
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
#ارزانترازقشم ودرگهان 😍
اگه جنس خوب میخوای حتمابیا
مدل بالا 80تومان👆
💯 قیمتهای باورنکردنی
🗯کارهای جدید رسید
واردکننده بهترین مدلهای ترک
پخش از #بانه_به_سراسرکشور
https://eitaa.com/joinchat/3814326527Cdc9d6eaf9b
کپی بنر حرام
هدایت شده از تبلیغات
🔴 کار در منزل 🔴
🛑به تعداد 1500 نفر خانم جهت #بسته بندی مانتو و #اتوکاری با حقوق 2,600,000 هزار تومان به همراه بیمه تامین اجتماعی در سراسر کشور نیازمندیم❌❌
برای ثبت نام فرم استخدامی برای هر شهر به داخل کانال مراجعه کنید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3814326527Cdc9d6eaf9b
📚دسته گل
روزی، اتوبوس خلوتی در حال حرکت بود. پیرمردی با دسته گلی زیبا روی یکی از صندلی ها نشسته بود. مقابل او دخترکی جوان قرار داشت که بینهایت شیفته زیبایی و شکوه دسته گل شده بود و لحظه ای از آن چشم برنمیداشت. زمان پیاده شدن پیرمرد فرا رسید. قبل از توقف اتوبوس در ایستگاه، پیرمرد از جا برخواست، به سوی دخترک رفت و دسته گل را به او داد و گفت: متوجه شدم که تو جذب این گل ها شدهای. آنها را برای همسرم خریده بودم و اکنون مطمئنم که او از اینکه آنها را به تو بدهم خوشحال تر خواهد شد. دخترک با خوشحالی دسته گل را پذیرفت و با چشمانش پیرمرد را که از اتوبوس پایین می رفت بدرقه کرد و با تعجب دید که پیرمرد به سوی دروازه آرامگاه خصوصی آن سوی خیابان رفت و کنار نزدیک در ورودی نشست.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#پندانه
یک امتحان ساده براى
ارزیابى خودتون…
جاى ساعت دیوارى خونتون را
عوض کنین🕝
میبینید که تا ماه ها هنوز روى دیوار
ناخوداگاه دنبالش میگردین!!!
ذهن شما براى قبول و پردازش تغییر
یک ساعت ساده و بى احساس نیاز
به چند ماه زمان داره،
پس انتظار نداشته باشید، تغییرات
بزرگتر را در زمان کوتاه و بدون
مشکل قبول کند…
هرگز .
نا امید نشیــــــــــد.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد