May 11
@majidikadkani ملکا ذکر تو گویم.m4a
2.59M
۱_ "ملکا"
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
احد بی زن و جفتی ملک کامروایی
نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی
نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی
احد لیس کمثله صمد لیس له ضد
لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
سنایی، شاعر بزرگ قرن۶ هجری. ق
@sheardarmani
4_5861662763037754532.m4a
3.46M
@sheardarmani
۲_ مثنوی در نعت پیامبر اکرم(ص) از بوستان سعدی👇👇👇
☝️☝️☝️
"السلام علیک یا رسول الله!"
مثنوی زیبایی از دیباچهٔ بوستان سعدی در نعت پیامبر خاتم:
کریمُ السَّجایا جمیلُ الشِّیَم
نبیُّ البَرایا شفیعُ الاُمَم
امام رسل، پیشوای سبیل
امین خدا، مَهبَطِ جبرئیل
شفیعُ الوَری، خواجهٔ بعث و نشر
امام الهُدی، صدر دیوان حشر
کلیمی که چرخ فلک طور اوست
همه نورها پرتو نور اوست
یتیمی که ناکرده قرآن درست
کتب خانهٔ چند ملت بشست
چو عزمش برآهِخت شمشیر بیم
به معجز میان قمر زد دو نیم
چو صِیتَش در اَفواهِ دنیا فتاد
تزلزل در ایوان کسری فتاد
به لا، قامت لات، بشکست خرد
به اعزاز دین آب عُزّی ببرد
نه از لات و عزّی برآورد گرد
که تورات و انجیل منسوخ کرد
شبی بر نشست از فلک برگذشت
به تمکین و جاه از ملَک برگذشت
چنان گرم در تیه قربت براند
که در سَدره جبریل از او بازماند
بدو گفت سالار بیتالحرام
که اِی حامل وحی، برتر خَرام
چو در دوستی مخلصم یافتی
عنانم ز صحبت چرا تافتی؟
بگفتا فراتر مجالم نماند
بماندم که نیروی بالم نماند
اگر یک سر مو فراتر پرم
فروغ تجلی بسوزد پرم
نماند به عصیان کسی در گرو
که دارد چنین سیدی پیشرو
چه نعت پسندیده گویم تورا؟
علیک السلام ای نبی الوری
درود ملَک بر روان تو باد!
بر اصحاب و بر پیروان تو باد!
. . .
خدایا به حق بنی فاطمه
که بر قول ایمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنی ور قبول
من و دست و دامان آل رسول
چه کم گردد ای صدر فرخنده پی
ز قدر رفیعت به درگاه حی
که باشند مشتی گدایان خیل
به مهمان دارالسلامت طفیل
خدایت ثنا گفت و تبجیل کرد
زمین بوس قدر تو جبریل کرد
بلند آسمان، پیش قدرت خجل
تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل
تو اصل وجود آمدی از نخست
دگر هرچه موجود شد فرع تست
ندانم کدامین سخن گویمت؟
که والاتری زانچه من گویمت
تو را عز لولاک تمکین بس است
ثنای تو "طه و یاسین" بس است
چه وصفت کند سعدی ناتمام؟
علیک الصلوة ای نبی السلام
سعدی
@sheardarmani
@majidikadkani ...شیر و گرگ و.m4a
5.57M
@sheardarmani
۳_ حکایت شیر و گرگ و روباه از مثنوی معنوی
👇👇👇
☝️☝️☝️
⬆️"حکایت شیر و گرگ و روباه"⬆️
۱_شیر و گرگ و روبهی بهر شکار
رفته بودند از طلب در کوهسار
۲- تا به پشت همدگر بر صیدها
سخت بر بندند بند و قیدها
۳_هر سه با هم اندر آن صحرای ژرف
صیدها گیرند بسیار و شگرف
۴_گرچه زیشان شیر نر را ننگ بود
لیک کرد اکرام و همراهی نمود
۵_چونک رفتند این جماعت سوی کوه
در رکاب شیر با فر و شکوه
۶_گاو کوهی و بز و خرگوش زفت
یافتند و کار ایشان پیش رفت
۷_هر که باشد در پی شیر حراب
کم نیاید روز و شب او را کباب
۸_چون ز که در بیشه آوردندشان
کشته و مجروح و اندر خون کشان
۹_گرگ و روبه را طمع بود اندر آن
که رود قسمت به عدل خسروان
۱۰_گفت شیر: ای گرگ این را بخش کن
معدلت را نو کن ای گرگ کهن
۱۱_نایب من باش در قسمتگری
تا پدید آید که تو چه گوهری
۱۲_گفت ای شه گاو وحشی بخش تست
آن بزرگ و تو بزرگ و زفت و چست
۱۳_بز مرا که بز میانهست و وسط
روبها خرگوش بستان بی غلط
۱۴_شیر گفت ای گرگ چون گفتی؟ بگو
چونک من باشم تو گویی ما و تو
۱۵_گرگ خود چه سگ بود کو خویش دید
پیش چون من شیر بی مثل و ندید
۱۶_گفت پیش آ ای خری کو خود بدید
پیشش آمد پنجه زد او را درید
۱۷_چون ندیدش مغز تدبیر رشید
در سیاست پوستش از سر کشید
۱۸_ گرگ را بر کند سر آن سرفراز
تا نماند دوسری و امتیاز
۱۹_فانتقمنا منهم است ای گرگ پیر
چون نبودی مرده در پیش امیر
۲۰_بعد از آن رو شیر با روباه کرد
گفت این را بخش کن از بهر خورد
۲۱_سجده کرد و گفت کین گاو سمین
چاشتخوردت باشد ای شاه گزین
۲۲_وان بز از بهر میان روز را
یخنیی باشد شه پیروز را
۲۳_و آن دگر خرگوش بهر شام هم
شبچرهٔ این شاه با لطف و کرم
۲۴_گفت: ای روبه، تو عدل افروختی
این چنین قسمت ز کی آموختی؟
۲۵_از کجا آموختی این، ای بزرگ؟
گفت: ای شاه جهان، از حال گرگ
۲۶_گفت: چون در عشق ما گشتی گرو
هر سه را بر گیر و بستان و برو
۲۷_روبها چون جملگی ما را شدی
چونت آزاریم؟ چون تو ما شدی
۲۸_ما تو را و جمله اشکاران تو را
پای بر گردون هفتم نه بر آ
۲۹_چون گرفتی عبرت از گرگ دنی
پس تو روبه نیستی شیر منی
۳۰_عاقل آن باشد که عبرت گیرد از
مرگ یاران در بلای محترز
۳۱_روبه آن دم بر زبان صد شکر راند
که مرا شیر از پی آن گرگ خواند
۳۲_گر مرا اول بفرمودی که تو
بخش کن این را که بردی جان ازو
۳۳_پس سپاس او را که ما را در جهان
کرد پیدا از پس پیشینیان
۳۴_تا شنیدیم آن سیاستهای حق
بر قرون ماضیه اندر سبق
۳۵_تا که ما از حال آن گرگان پیش
همچو روبه پاس خود داریم بیش
۳۶_امت مرحومه زین رو خواندمان
آن رسول حق و صادق در بیان
۳۷_استخوان و پشم آن گرگان عیان
بنگرید و پند گیرید ای مهان
۳۸_عاقل از سر بنهد این هستی و باد
چون شنید انجام فرعونان و عاد
۳۹_ور بننهد دیگران از حال او
عبرتی گیرند از اضلال او
مثنوی معنوی مولوی، دفتر اول
@majidikadkani
@majidikadkani پشت این در.m4a
1.9M
۴_ شعری نیمایی با عنوان پشت این در از زنده یاد فریدون مشیری
👇👇👇
"پشت این در"
صحن دكان غرق در خون بود و دكاندار، پی در پی؛
از در تنگ قفس،
چنگ خون آلوده ی خود را درون می برد؛
پنجه بر جان یكی زان جمع می افكند و
او را با همه فریاد جانسوزش برون می برد.
مرغكان را یك به یك می كشت و
در سطلی پر از خون سرنگون می كرد؛
صحن دكان را سراسر غرق خون می كرد.
*
بسته بالان قفس،
بی خیال،
بر سر یك "دانه" با هم جنگ و غوغا داشتند؛
تا برون آرند چشم یكدگر را
بر سر هم خیز بر می داشتند.
*
گفتم: ای بیچاره انسان!
حال اینان حال توست!
چنگ بیداد اجل، در پشت در،
دنبال توست.
پشت این در، داس خونین، دست اوست.
تا گریبان تو را آرد به چنگ؛
دست خون آلود او در جست و جوست.
بر سر یك لقمه
یا یك نكته، آن هم هیچ و پوچ،
این چنین، دشمن چرایی؟
می توانی بود دوست.
زنده یاد فریدون مشیری، معاصر
@majidikadkani تلگرام
@sheardarmani
آه صاحب درد majidikadkani1@.m4a
2.58M
۵
آه صاحب درد
چون زلیخا حشمت و اعزاز داشت
رفت یوسف را به زندان بازداشت
با غلامی گفت: بنشان این دمش
پس بزن پنجاه چوب محکمش
بر تن یوسف چنان بازو گشای
کاین دم آهش بشنوم از دور جای
آن غلام آمد بسی کارش نداد
روی یوسف دید دل بارش نداد
پوستینی دید مرد نیک بخت
دست خود بر پوستین بگشاد سخت
مرد هر چوبی که میزد استوار
نالهای میکرد یوسف زار زار
چون زلیخا بانگ بشنودی ز دور
گفتی آخر سختتر زن ای صبور
مرد گفت ای یوسف خورشید فر
گر زلیخا بر تو اندازد نظر
چون نبیند بر تو زخم چوب هیچ
بی شک اندازد مرا در پیچ پیچ
برهنه کن دوش، دل برجای دار
بعد از آن چوبی قوی را پای دار
گرچه این ضربت زیانی باشدت
چون ترا بیند نشانی باشدت
تن برهنه کرد یوسف آن زمان
غلغلی افتاد در هفت آسمان
مرد حالی کرد دست خود بلند
سخت چوبی زد که در خاکش فکند
چون زلیخا زو شنود آن بار آه
گفت بس، کاین آه بود از جایگاه
پیش ازین آن آه ها ناچیزبود
آه آن باد این ز جایی نیز بود
گر بُود در ماتمی صد نوحهگر
آه صاحب درد آید کارگر
گر بوَد در حلقهای صد غم زده
حلقه را باشد نگین ماتم زده
تا نگردی مرد صاحب درد تو
در صف مردان نباشی مرد تو
هر که درد عشق دارد، سوز هم
شب کجا یابد قرار و روز هم؟!
"عطّار کدکنی نیشابوری"
@sheardarmani
@majidikadkani گل آفتابگردان.m4a
1.76M
۶
غزل برای گل آفتابگردان
نفست شکفته بادا و
ترانه ات شنیدم
گل آفتابگردان!
نگهت خجسته بادا و
شکفتن تو دیدم
گل آفتابگردان!
به سحر که خفته در باغ، صنوبر و ستاره،
تو به آب ها سپاری همه صبر و خواب خود را
و رصد کنی ز هر سو، ره آفتاب خود را.
نه بنفشه داند این راز، نه بید و رازیانه
دم همتی شگرف است تو را درین میانه.
تو همه در این تکاپو
که حضور زندگی نیست
به غیر آرزوها
و به راه آرزوها،
همه عمر،
جست و جو ها.
من و بویه ی رهایی،
وگرم به نوبت عمر،
رهیدنی نباشد
تو و جست و جو
وگر چند، رسیدنی نباشد.
چه دعات گویم ای گل!
تویی آن دعای خورشید که مستجاب گشتی
شده اتحاد معشوق به عاشق از تو، رمزی
نگهی به خویشتن کن که خود آفتاب گشتی!
استاد شفیعی کدکنی
@sheardarmani
May 11
4_5809650215161954319.m4a
4.51M
@sheardarmani
۷
چارپاره ی عزت آزادگی از زنده یاد اخوان ثالث
👇👇👇
☝️☝️☝️☝️
چارپاره ی "عزت آزادگی" از زنده یاد اخوان ثالث مشهدی، تقدیم به خوبان:
هوا سرد است و برف آهسته بارد
ز ابري ساكت و خاكستري رنگ
زمين را بارش مثقال، مثقال
فرستد پوشش فرسنگ، فرسنگ
سرود كلبه ي بي روزن شب
سرود برف و باران است امشب
ولي از زوزه هاي باد پيداست
كه شب مهمان توفان است امشب
دوان، بر پرده هاي برفها، باد
روان، بر بالهاي باد ، باران
درون كلبه ي بي روزن شب
شب توفاني سرد زمستان
آواز سگها:
زمين سرد است و برف آلوده و تر
هواتاريك و توفان خشمناك است
كشد -مانند گرگان- باد، زوزه
ولي ما نيكبختان را چه باك است؟
كنار مطبخ ارباب، آنجا
بر آن خاك اره هاي نرم خفتن
چه لذت بخش و مطبوع است، و آنگاه
عزيزم گفتم و جانم شنفتن
وز آن ته مانده هاي سفره خوردن
و گر آن هم نباشد استخواني
چه عمر راحتي دنياي خوبي
چه ارباب عزيز و مهرباني
ولي شلاق! اين ديگر بلايي ست
بلي ، اما تحمل كرد بايد
درست است اينكه الحق دردناك است
ولي ارباب آخر رحمش آيد
گذارد چون فروكش كرد خشمش
كه سر بر كفش و بر پايش گذاريم
شمارد زخمهامان را و ما اين
محبت را غنيمت مي شماريم
خروشد باد و بارد همچنان برف
ز سقف كلبه ي بي روزن شب
شب توفاني سرد زمستان
زمستان سياه مرگ مركب
آواز گرگها:
زمين سرد است و برف آلوده و تر
هوا تاريك و توفان خشمگين است
كشد - مانند سگها - باد، زوزه
زمين و آسمان با ما به كين است
شب و كولاكِ رعب انگيز و وحشی
شب و صحرایِ وحشتناك و سرما
بلایِ نيستی، سرمایِ پر سوز
حكومت می كند بر دشت و بر ما
نه ما را گوشه ی گرم كنامی
شكاف كوهساری سر پناهی
نه حتی جنگلی كوچك، كه بتوان
در آن آسود بی تشويش، گاهي
دو دشمن در كمين ماست دايم
دو دشمن مي دهد ما را شكنجه
برون: سرما، درون: اين آتش جوع
كه بر اركان ما افكنده پنجه
وَ اينك، سومين دشمن كه ناگاه
برون جَست از كمين و حمله ور گشت
سلاح آتشين، بي رحم ... بي رحم
نه پاي رفتن و ني جاي برگشت
بنوش اي برف! گلگون شو، برافروز
كه اين خون، خون ما بي خانمانهاست
كه اين خون، خون گرگان گرسنه ست
كه اين خون، خون فرزندان صحراست
درين سرما ، گرسنه، زخم خورده
دَویم آسيمه سر بر برف چون باد
وليكن عزت آزادگي را
نگهبانیم، آزادیم . . . آزاد
☺️🌺🌿🌷
@sheardarmani