eitaa logo
اشعار ناب آیینی
29.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
67 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله🌹 🔅ملک دلم‌همین‌که بنامِ حسین شد 🔅عبدی گنهکار؛ غلامِ حسین شد 🔅با یک سلامِ صبح به ‌ارباب بی‌کفن 🔅روزم پُر از جوابِ سلامِ حسین شد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اگرچه نام تو تسبیح ذکر عام نباشد نمی شود که تو باشی و از تو نام نباشد تو جرم واضحِ شانی، چه قدْر ازتو نگفتند که روی قاتلت انگشت اتهام نباشد دلیل اینکه چرا کوچه نیست بعد تو این است محل قتل تو در دیده ی عوام نباشد هزار سال گذشته ست و ترسشان فقط این است که از من و تو در آن کوچه ازدحام نباشد تو محسنی، حسنی که حسین هستی، ازاین رو؛ نمی شود که نبودِ تو را پیام نباشد مگر ملاک تشیُّع به سنّ و سال ولی است که گفته ماه نشد ماه تا تمام نباشد؟! چنان حسین و حسن، محسن آه نیز نمی شد؛ که طفل فاطمه باشد ولی امام نباشد گذشت عمر حلالش، کسی که آمد و فهمید که حُرمت تو کم از مسجد الحرام نباشد خدا اراده اش این بود در نیامدن ِتو که جز خودش احدی با تو همکلام نباشد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قرار بود که مثل حسن پسر باشی عصای دست من و پیری پدر باشی تو دیدی و حسنم دید رنج مادر را خدا کند ز برادر صبورتر باشی ببخش مادر خود را که با خود آوردت بنا نبود که آن روز پشت در باشی هنوز زیر کِسا جای خالیت پیداست قرار بود و نشد آخرین نفر باشی قرار بود بمانی شتاب جایز نیست بنا نبود مسافر که رهگذر باشی نشد بیایی و مثل برادران خودت گهی به نیزه و گه گاه خون جگر باشی تمام هستی من می رود اگر بروی ولی اگر تو بمانی...ولی اگر باشی... و یا تمامی این ها فقط مقدّمه ایست که اتفاق غزل های شعله ور باشی و اولین بشوی قبل از آن که عاشورا شهید کوچک و شش ماهۀ پدر باشی نخورده شیرِ مرا، شیرها حلالت باد که میخ حادثه را خواستی سپر باشی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من محسنم کوچکترین فرزند زهرا چشمان من هرگز ندیده... اهل دنیا در عالم خود بوده ام مانوس مادر او قصه ها میگفت از بابایم حیدر میگفت بابای تو بر عالم نگین است ای جان مادر او امیر المومنین است تا انکه روزی ناگهان بی تاب گشتم از شدت گرما تو گویی آب گشتم ناگه فشار در مرا پیچید در هم از شدت ضربه شکستم آه.. کم کم من میشنیدم نعره های دومی را بهتر ندیدم اشکهای چشم بابا من میشنیدم گریه های خواهرم را میگفت بابا کشت دشمن مادرم را http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در چشم‌هایم تا که می‌شد جلوه‌گر طفلم با من سخن می‌گفت هر شب تا سحر طفلم بسکه برایش از کمالات علی گفتم خوشحال بودم می‌شود مثل پدر طفلم خیلی دلم می‌خواست قنداقش کنم، اما از من جدا افتاد با خونِ جگر طفلم زیر فشار در صدای محسنم آمد با من همان جا بود که زد بال و پر طفلم در باز شد با یک لگد، روی پرم افتاد من باخبر بودم ولیکن بی خبر... طفلم من که دو دستم را سپر کردم زمین خوردم دیگر چه آمد بر سرِ این بی‌سپر طفلم از چارچوبِ در نشد که فاصله گیرم می‌سوختم پشت در اما بیشتر طفلم اذن شهادت را خدا اول به محسن داد میخ در از سینه که رد شد خورد بر طفلم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گلی که فصل خزان بر دمید، محسن بود گلی که رنگ چمن را ندید، محسن بود گل همیشه بهار علی، که از بیداد چو غنچه جامه به پیکر درید، محسن بود کنار خانه ی زهرا، یگانه سربازی که شد به راه ولایت شهید، محسن بود یگانه طفل شهیدی که چشم مادر هم  شد از نظاره ی او نا امید، محسن بود یگانه طفل شهیدی که کس نمیداند ز بعد قتل، کجا آرمید، محسن بود یگانه ره سپر راه عشق کز منزل  جدا نگشته به منزل رسیده، محسن بود یگانه مرغ پر و بال بسته ای کآخر  ز آشیانه ی سوزان پرید، محسن بود تو خون ز دیده(موید)بریز و بازگوی گلی که رنگ چمن را ندید، محسن بود http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#محسن_بن_علی با دردسر شته شد مگر آب وگلت جان دوجهان فدای غم های دلت محسن که شهید شد صدایی برخاست ای اهل جهان «بای ذنب قُتلت» #حاج_سید_هاشم_وفایی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها درخانه ی خویش تا سکینه دارد الفت به رباب یا سکینه دارد پیش همه باعث شگفتی شده است اُنسی که حسین با سکینه دارد #حاج_سید_هاشم_وفایی http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مسیر روضه‌ام امشب به سامرا افتاد عزیز فاطمه در هجره بی‌صدا افتاد غریب بود و کسی را نداشت، وقتی که میانِ هجره‌ی تاریک خود ز پا افتاد توان نداشت بگوید که آب می‌خواهم خلاصه با لب خشکیده از نوا افتاد تلاش کرد نیفتد زمین، ولیکن حیف به روی خاکِ غریبانه، بارها افتاد وضو گرفت و، به سختی سرش به مُهر رسید و باز از شرر زهر، بی‌هوا افتاد به زحمت از جگرش داد زد بیا مهدی ببین که این پدرِ خسته بی عصا، افتاد بلند شد که کمی رو به قبله بنشیند نشست لحظه‌ای و، رو به کربلا افتاد زمینِ هجره خنک بود و شیب هم که نداشت کفن که داشت، چرا یاد بوریا افتاد؟ http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یک سامرا اندوه کنج سینۀ ماست دانی که عمری غصۀ دیرینۀ ماست از غربتت  آیین غم آیینۀ ماست بغض عدویت بغض ما و کینۀ ماست دارد غبار بی کسی کوی حریمت گرد عزا بنشسته بر روی حریمت دشمن به جرم عاشقی کشته شما را چون جلوه گاه خالقی کشته شما را چون نور  فجر صادقی کشته شما را پرپر چو یاس و رازقی کشته شما را چشم زمین و آسمان بر تو بگریند جانا تمام عاشقان بر تو بگریند زهر جفا در قتلتان  باشد بهانه جان داده اید از غصه هایی بی کرانه کوی مدینه، کربلا، این دو نشانه شام بلا و کوفه و جور زمانه اینها همه بر جانتان گردیده قاتل گر چه جهان زهر جفا را دیده قاتل نامت حسن، خلقت حسن، خویت حسن بود جمع خصال و خلق نیکویت حسن بود ذکر خوش و زیبا و دلجویت حسن بود قلبت حسینی، نقش بازویت حسن بود ذکر تو را گفتن به لب اوج سخن شد مهدی به نام اطهرت، یابن الحسن شد یابن الحسن  یعنی که مهدی زادۀ توست شمشیر مانده در غلاف آمادۀ توست نام خوشش زیبایی سجادۀ توست او  میوه ی قلب تو و دلدادۀ توست برگو بیاید دیده ها چشم انتظارند آقا بیا که یاس ها دل بی قرارند آقا بیا که  فاطمه چشم  انتظار  است با مادرت قلب همه چشم انتظار  است هستی به اشک و زمزمه چشم انتظار  است بشتاب امیر علقمه چشم انتظار  است زیبا شود گر که به رجعت آخر اِی یار آید امیر علقمه گردد علمدار   http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آتش زده این زهر تمام بدنم را انداخته در گوشه‌ای از هجره تنم را در غربتم و یار و مددکار ندارم باور نکنم این همه تنها شدنم را افتاده‌ام از پا و کسی نیست ببیند این لحظه‌ی آخر من و پرپر زدنم را در آتش هجر پسرم آه کشیدم تا آید بیند کمی از سوختنم را بال و پرم از زهر جگرسوز کبود است فریاد زنم لحظه‌ی برخواستنم را تشنه لبم و تار شده چشم پر اشکم سیراب نکرد آب گوارا دهنم را عمری‌است شده کار دلم نوحه سرایی مشکی زده‌ام سر درِ بیت‌الحزنم را تنهاییِ من علت اشک بصرم نیست تاریخ گواه است فقط این سخنم را در غربتم اما بدنم تیر نخورده از من که نبردند عقیق یمنم را غارت نشدم شکر خدا لخظه‌ی آخر دستی نکشیده‌است ز تن پیروهنم را با این همه سوز جگرم شکر خدا که دارم به تنم گرچه غریبم کفنم را روی تنم از سُمِ ستوران خبری نیست بر حنجرم از تیزیِ خنجر اثری نیست http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زهر دادند دوباره حسنی دیگر را به روی خاک کشیدند گلی پرپر را لحظه‌ی آخر عمرش چه قَدَر درد کشید به لب آورد، مصیبات غمِ مادر را سرخ شد صورتش از زهر جفا واویلا تازه آورد به یادش گلِ نیلوفر را آن گلی که به خرابه نفسش بند آمد تا به زانوش نهادند همان بی‌سر را لحظه‌ی آخرِ عمرش پسرش آمده است تا به زانوش بگیرد پدر اطهر را پسرش جرعه‌ی آبی به لبانش داد و روضه کرببلا خواند، شبِ آخر را روضه می‌خواند از آن شاه که افتاد به خاک یاد آورد همان خنجر و آن حنجر را http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7