#حضرت_عباس علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹علمدار نیامد🔹
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نمنم به خروش آیم و هِقهِق بنویسم
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است
وصف تو فراتر ز شعور کلمات است
در حسرت لبهای تو لبهای فرات است
عالم همه از این همه ایثار تو مات است
از علقمه با دیدۀ خونبار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت
دلها همه مست رجز گاه به گاهت
هر چند تو بودی و عطش بود و جراحت
دلواپس طفلان حرم بود نگاهت
سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
افتاد نگاه تو به مهتاب، دلش ریخت
وقتی به دل آب زدی آب، دلش ریخت
فرق تو شکوفا شد و ارباب، دلش ریخت
با سجدۀ خونین تو محراب، دلش ریخت
صد حیف که آن یار وفادار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
انگار که در علقمه غوغا شده آری
خونبارترین واقعه برپا شده آری
در بزم جنون نوبت سقا شده آری
دیگر پسر فاطمه تنها شده آری
این قافله را قافلهسالار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
ای علقمه از عطر تو لبریز، برادر!
ای قصۀ دست تو غمانگیز، برادر!
بعد از تو بهارم شده پاییز، برادر!
برخیز! حسین آمده برخیز! برادر!
عباسترین حیدر کرار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
📝 #حسین_علاءالدین
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#مربع_ترکیب
🔹آینهٔ مادر🔹
...و به همراه همان ابر که باران آورد
مهربانی خدا در زد و مهمان آورد
باد یک نامهٔ بیواژه به کنعان آورد
بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد
به سر شعر هوای غزلی زیبا زد
دختر حضرت موسی به دل دریا زد
چادرش دست نوازش به سر دشت کشید
دشت هم از نفس چادر او گل میچید
چه بگویم که بیابان به بیابان چه کشید
من به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید
باور این سفر از درک من و ما دور است
شاعرانه غزلی راهی «بیتالنور» است
آمد اینگونه ولی هر چه که آمد نرسید
عشق همواره به مقصود به مقصد نرسید
که اویس قرنی هم به محمد نرسید
عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید
ماند تا آینهٔ مادر دنیا باشد
حرم او حرم حضرت زهرا باشد
صبح شب میشد و شب نیز سحر، هفده روز
چشم او چشمهای از خون جگر هفده روز
بین سجاده، ولی چشم به در هفده روز
چشم در راه برادر شد اگر هفده روز
روز و شب پلک ترش روضه مرتب میخواند
شک ندارم که فقط روضهٔ زینب میخواند
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
❃﷽ ❃ #مربع_ترکیب
#مدح_میلادحضرت_زینب_س
❃࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
به نام آن خـداوندی که زینب را به خلقت داد
به نامِ نامــیِ زینب به خلقـت ، تاج عــزت داد
خدایی که علــی را با چنین ریحـانه زینت داد
به عرش و فرش با یُمنِ قدمهایش شرافت داد
ندا آمــد که مــی آید به قـــرآن کــوثری دیگر
بگیــرد ســاقی کوثـر به دستش ساغری دیگر
صــدف ، دامــان زهـرا و گُهَــر ، دردانه دردانه
شکفت از گلشن طاها گلــی ، ریحـانه ریحـانه
به گِرد شمــع رخسارش ، مَلَک ، پروانه پروانه
فلک در نظـــم آورده غـــزل ، جــانانه جـانانه
نوای عشــق می خواند برایش زمــزم باران
زلال نــور می ریــزد به پایش نـم نـم باران
خدا زهـرای دیگر را به این عالم نشان داده
زمین را با قدمهــایش شکــوه آسمــان داده
حدیث صبـــر او قلبِ جهـــانی را تکان داده
برای قهـــرمان بودن هــزاران امتحان داده
زمین درس صلابت را گرفت از مکتب زینب
زمان ، صبـر آفرینی دید در تاب و تب زینب
و زینب شد که زینت بر جمال مرتضا باشد
و یا پیغمبـری دیگـر به جای مصطفــا باشد
دلش سنگ صبوری بر سکوت مجتبــا باشد
علمـــــدار حسیــنش در قیـــام کــربلا باشد
وفـــای خـــواهــری دارد دل دریایی زینب
حــدیث عاشقـــی دارد غم شیدایی زینب
چه بانویــی که عقــل افتاده در پای کمـال او
نشان از حیدر و زهراست نیکی در خصال او
پنـــاه آورده صبــر ما به صبـــر بی مثـــال او
زبان "کیمیا" قاصــر ، چـه گـوید در قبــال او
قلـم در مدح این بانـو همیشــه واژه کم دارد
چـرا که دختــر زهـــرا مقــامی محتــرم دارد
❃࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رقیه سعیدی(ڪیمیا)
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه_علیهاالسلام
#مربع_ترکیب
🔹ما أدراکَ ما زهرا🔹
زنی از خاک، از خورشید، از دریا، قدیمیتر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیتر
زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمیتر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمیتر
که قبل از قصۀ «قالوا بلی» این زن بلی گفتهست
نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفتهست
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه
به سوی جانمازش میرود سلانه سلانه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه
نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد
زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد
زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحش
که باران نام او را میستاید در تواشیحش
جهان آرایه دارد از شگفتیهای تلمیحش
جهان این شاهمقصودی که روشن شد ز تسبیحش
ازل مبهوت فردایش، ازل حیران دیروزش
ندانمهای عالم ثبت شد در لوح محفوظش
چه بنویسم از آن بیابتدا، بیانتها، زهرا
ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم
رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم
مدام او وصله میزد، وصلۀ دیگر بر آن چادر
که جبرائیل میبندد دخیل پر بر آن چادر
ستون آسمانها میگذارد سر بر آن چادر
تیمّم میکند هر روز پیغمبر بر آن چادر
همان چادر که مأوای علی در کوچهها بودهست
کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بودهست
غمی در جان زهرا میشود تکرار در تکرار
صدای گریه میآید به گوشش از در و دیوار
تمام آسمانها میشود روی سرش آوار
که دارد در وجودش روضه میخواند کسی انگار
برایش روضه میخواند صدایی در دل باران
که یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان
خدا را ناگهان در جلوهای دیگر نشان دادند
که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند
صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند
ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند
صدای گریه آمد، مادرم میسوخت در باران
برای کودک خود پیرُهن میدوخت در باران
وصیت کرد مادر، آسمان بیوقفه میبارید
حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید!
تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید
جهان تشنهست، بالای سر او آب بگذارید
زمان رفتنش فرمود: میبخشید مادر را
کفنهایم یکی کم بود، میبخشید مادر را
بمیرم بسته میشد آن نگاه آهسته آهسته
به چشم ما جهان میشد سیاه آهسته آهسته
صدای روضه میافتد به راه آهسته آهسته
زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته
بُنَّیَ تشنهای مادر برایت آب آورده...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_عصر علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹موعود🔹
...هر کوچه و هر خانهای از عطر، چو باغیست
در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغیست
آویخته بر سر درِ هر خانه چراغیست
بر هر لبی از موعد و موعود، سراغیست
از شوق، همه رو به سوی میکده دارند
یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند
کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید
بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید
از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید
بیبال و پران را پر و بالی دگر آید
کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده
کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده...
تو در پی خود، قافله در قافله داری
در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری
با آنکه خود از منتظرانت گله داری
سوگند به آن اشک که در نافله داری
با یک نگه خود، مس ما را تو طلا کن
آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن
ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟
کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟
ما ریزهخوریم و تو ولینعمت مایی
هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی
یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد
بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد...
بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما
کس نیست در این قافله، واماندهتر از ما
ما بیخبریم از تو و تو باخبر از ما
ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما
ما شبزدهایم و تو همان صبح سپیدی
تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی
عشق ابدی و ازلی با تو بیاید
شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید
آرامش بینالمللی با تو بیاید
ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید
عمریست که در بوتهٔ عشقت بهگدازیم
هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم
هرچند که ما بهرهور از فیض حضوریم
داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم
نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم
با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم
در کوه و بیابان ز چه رو دربهدری تو؟
هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو...
📝 #علی_انسانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_خدیجه علیهاالسلام
#مربع_ترکیب
🔹مادرِ هستی🔹
ای بر تو سلام آمده از داور هستی
بگذشته در آیین نبی از سر هستی
دل داده و دل برده ز پیغمبر هستی
زیبد که بخوانند تو را مادر هستی
الحق که خدا، هستی خود را به تو داده
ام الّنجبا، فاطمه، زهرا به تو داده
اسلام ز اموال تو سرمایه گرفته
دین در کنف عزّت تو سایه گرفته
توحید ز اخلاص تو پیرایه گرفته
اخلاص ز حُسن عملت پایه گرفته
همّت سر تسلیم به دیوار تو سوده
پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده
تو در دل سختی به پیمبر گرویدی
هر بار بلا را به سر دوش کشیدی
بر یاری اسلام به هر سوی دویدی
بس زخم زبانها که ز کفّار شنیدی
ای قامت مردان جهان خم به سجودت
ای تکیهگه ختم رسل نخل وجودت
ای مکّه ز خاک قدمت خلد مخلّد
ای عصمت معبود و امید دل احمد
اسلام به پا خواست و گردید مؤید
از ثروت تو، تیغ علی، خُلق محمّد
تا حشر خلایق که خدا را بپرستند
مرهون فداکاری و ایثار تو هستند...
تنها نشدی همسر و دلدار محمّد
در سختترین روز شدی یار محمّد
در شدت غم گشتی غمخوار محمّد
پیوسته دلت بود گرفتار محمّد
در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ
باشد که کنی در ره او چهره ز خون رنگ
آنروز که افتاد خزان در چمن تو
پر زد به جنان طوطی روح از بدن تو
تا بوی گل احمدی آید ز تن تو
شد جامۀ پیغمبر اکرم کفن تو
با مرگ تو آغاز شد ای عصمت سرمد
بیمادری فاطمه، تنهایی احمد...
برخیز که بر ختم رسل فخر زمانه
خانه شده غمخانهات ای بانوی خانه
بر گیسوی زهرا که زند بعد تو شانه؟
بیتو شده از هر مژهاش سیل روانه
بی روی تو گردون به نظر تیره چو دود است
برخیز که بیمادری فاطمه زود است...
📝 #غلامرضا_سازگار
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
#مناجات
#مربع_ترکیب
گاهی مسیر عشق طولانی و باریک است
این راه، پر پیچ و خم است و غرق تشکیک است
دنیای شهر من اگرچه گاه تاریک است
احساس من این است که خورشید نزدیک است
هر چند تا خورشید راهی دور را دارم
در شهرم اما شعبه ای از نور را دارم
با اینکه از این خاک هستم اهل ایرانم
در خانه ام بر خان آل الله مهمانم
عمریست زیر دین سلطان خراسانم
در شهر تهران نیز این را خوب می دانم
روزی خور لطف حضور یک کریمم من
چون میهمان خان شاه عبدالعظیمم من
ما از شراب گندم این خطه مِی داریم
از این شراب ناب، مستی ها ز پی داریم
دیگر هوای جنت و فردوس، کی داریم؟
وقتی جنانی را نهان در خاک ری داریم
درّی ز دریای ولا را در صدف داریم
یکجا مدینه، کربلا، مشهد، نجف داریم
همسایه زیر سایه ات عمریست آرامم
از کودکی جلد تو و این دانه و دامم
با آب سقا خانه هایت تر شده کامم
شب های جمعه در حریمت گرم احرامم
شب های جمعه روضه دار اهل تهرانی
با زائران یا نور یا قدوس می خوانی
عبدالعظیمی و تو را تعظیم، مرسوم است
هر کس که منکر شد تو را از فیض محروم است
اوج مقاماتت برای شیعه معلوم است
در ذیل اوصاف تو تصدیقات معصوم است
با چار معصوم زمانت همنفس بودی
بعد از امامانت برای شیعه بس بودی
تو کیستی که از سراپایت خدا جاریست
در غربت نام تو حسّی آشنا جاریست
در گلشن جود تو عطر مجتبی جاریست
در هر سلام زائرانت کربلا جاریست
ما را به سمت کربلا چشم تو راهی کرد
باب محرم را تو بر ما باز خواهی کرد
#محمد_بیابانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شعر_آئینی
#مربع_ترکیب
#شهادت_امام_باقر_ع
دل مى طپد براى تو يا باقر العلوم
جان گشته آشناى تو يا باقر العلوم
كون و مكان گداى تو يا باقر العلوم
بر سفره عطاى تو يا باقر العلوم
ذكر لبم نواى تو يا باقر العلوم
سر چشمه جلال و تجلاى سرمدى
در علم و حلم و فضل و كرامت سرآمدى
روح مجسمى تو و عقل مجردى
آئينه كمال و جمال محمدى
رمز جنان ولاى تو يا باقر العلوم
اى هفتمين حقيقت معصوم در زمين
روشن شود ز مهر تو فانوس عقل و دين
روحالامين ز خرمن فيص تو خوشه چين
حبل المتين اهل يقين روز واپسين
يك رشته از عباى تو يا باقر العلوم
تو كعبه اى و سعى و صفا ركنى و مقام
خورشيد در طواف حريم تو صبح و شام
بهر تو اى ولى خدا پنجمين امام
آورد جابر از طرف مصطفى سلام
بوسيد خاك پاى تو يا باقر العلوم
در سينه ات حكايت مردان مرد بود
از كربلا كه قصه ايثار و درد بود
چشم تو قاب غربت روز نبرد بود
پيوسته اشك گرم تو با آه سرد بود
غم بود و لحظه هاى تو يا باقر العلوم
پائيز را به غارت گلزار ديده اى
در موج خون شهادت ايثار ديده اى
در علقمه شكوه علمدار ديده اى
در كربلا كه غربت بسيار ديده اى
پيداست ردّ پاى تو يا باقر العلوم
ديدى به باغ حادثه گلهاى چيده را
فرق شكسته ديدى و دست بريده را
خونگريه ی برادر قامت خميده را
هفتاد و دو شهيد به خون در طپيده را
بود از ازل قضاى تو يا باقر العلوم
از كربلا به كوفه و از كوفه تا به شام
دست تو بسته بود به زنجيرها مدام
زخم زبان زدند تو را جاى التيام
شد پيش منطق تو ستم لال در كلام
از خطبه رساى تو يا باقر العلوم
جور هشام بر دل تو بيشمار شد
آنسان كه تار در نظرت روزگار شد
زهرا ز داغ ماتم تو بيقرار شد
زهر جفا بهانه ديدار يار شد
اين بود ماجراى تو يا باقر العلوم
#کمیل_کاشانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
#مربع_ترکیب #عیدغدیرخم
🔹دریای کرم🔹
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
نجف اینجاست! فقط چند قدم... نزدیک است
کفر و ایمان من امروز به هم نزدیک است
در مقامت دهنم بسته بماند بهتر
عشق آهسته و پیوسته بماند بهتر
نخلها اشک تو را زیر نظر داشتهاند
رودها از جَرَیان تو خبر داشتهاند
بادها پرده ز اسرار تو بر داشتهاند
خاکها چشم به دستان پدر داشتهاند
ابرها با کرمت مایۀ رحمت شدهاند
فقرا در حرمت صاحب مکنت شدهاند
شمّهای هست ز اوصاف تو حیدر بودن
لافتایی شدن و ساقی کوثر بودن
فاتح یکتنۀ قلعۀ خیبر بودن
با پیمبر همۀ عُمر برادر بودن
نفست عطر نفسهای محمد دارد
بردن نام تو شیرینی بیحد دارد...
نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم
متفرّق شده بودیم که یکدست شدیم
عاشق هرکه به یاران تو پیوست شدیم
تا ز پیمانۀ «اَکمَلتُ لَکُم» مست شدیم
عطر «اَتمَمتُ عَلیکُم» همه جا را پر کرد
نان بدگوی بد اندیش تو را آجر کرد
اولین مرحلۀ عشق، پریشان شدن است
اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است
صاحب دائمی ملک سلیمان شدن است
زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است...
در شب قدر به آوای جلی میگوید
بعلیٍ بعلیٍ بعلی میگوید
📝 #احمد_حسینپور_علوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای حسین، ای غم تو همدم ما؛ واحد.mp3
زمان:
حجم:
817.5K
#امام_حسین_علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹کعبۀ ششگوشه🔹
ای حسین، ای غم تو همدم ما
ای تو خود شاهد اشک غم ما
ای به هر رنج و غمی مَحرَم ما
ای خجل از کَرَم تو کمِ ما
ای دل و دست تو سرچشمۀ جود
کرم از لطف تو آمد به وجود
دل ما غرق غم توست حسین
سر ما و قدم توست حسین
کمِ ما و کرم توست حسین
قبلۀ ما حرم توست حسین
به غم زینب و زهرا سوگند
به نماز شب زهرا سوگند
ای که ناز تو خریدن دارد
سرگذشت تو شنیدن دارد
گل ز گلزار تو چیدن دارد
حرم پاک تو دیدن دارد
مهر تو زادِ رَه و توشۀ ماست
حرمت کعبۀ ششگوشۀ ماست..
عالم از شور غمت پر شده است
غرق دریای تفکر شده است
آنچه اسباب تحیر شده است
طرز رفتار تو با حر شده است
عشق جز مکتب و فرهنگ تو نیست
نیست یک گل که در او رنگ تو نیست..
گرچه ره روشن و روشنتر شد
شب ما با غم یاران سر شد
دیده از خون دل ما تر شد
یک گلستان گل ما پرپر شد
به خدا مهر تو روشنگر ماست
عشق و ایمان و وفا سنگر ماست
ای حسین ای پسر خون خدا
معنی روشن مصباح هدی
ای جمال تو بهشتِ شهدا
دل جدا محو تو شد، دیده جدا
تو که جان دادن ما را دیدی
امتحان دادن ما را دیدی
شیرمردان که قد افراختهاند
همه شمشیر شرف آختهاند
به تولای تو دل باختهاند
کربلای دگری ساختهاند
به مرام تو ارادت دارند
عطش جام شهادت دارند
شیرزنها که خدا یاورشان
جدان فدایِ دل حقباورشان
سنگ اندوه شکسته پرشان
گاهِ تودیعِ علیاکبرشان
گرچه پروانۀ پر سوختهاند
درس از زینبت آموختهاند...
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_زمان_عج_مناجات
#مربع_ترکیب
یاس و آلاله در بغل دارم
آسمانْ آسمان غزل دارم
شهد وشیرینی عسل دارم
حـبِّ مولایم از اَزل دارم
عاشـق آیه های قرآنم
من از ایل وتبار سلمانم
بانگاه تو می شوم سلمان
مالک اشتر تو در میدان
باتو هستم امیر اهل جَنان
بی تو خیلی فقیرم آقاجان
من غـلام غلامتان هستم
کشته یِ این مرامتان هستم
جبروت و جلال سبحانی
ملکوت و کمال عرفانی
دردها را نگفته می دانی
بَرهوتم من و تو بارانی
برکت می چکد از انگشتت
اختـیار زمانه در مـُشتت
یاعلی ذکر لیلة المعراج
یاعلی برسر ملائک تاج
یاعلی گفتم و ندادم باج
یاعلی بهترین صراط و سراج
با وِلای علی خدایی ام
باهمین ذکر کربلایی ام
مرتضی شرح سوره ی نور است
هرکه دور از ولا شده کور است
دشمنش در امور مجبور است
تابگوید که سرِّ مستور است
عاشـق آیه های کوثری ام
اهل شور وشعور حیدری ام
شور رابا شعور میخوانم
فتنه رابا غرور می رانم
باحضور و ظهور می مانم
پای دین و ولی و ایرانم
فتنه راپشت فتنه پس زده ام
یاعلی گفتم و نفس زده ام
وارث ذوالفقار می آید
تکسوار بهار می آید
مژده یِ وصل یار می آید
بی قرارانْ قرار می آید
می زند تکیه او به بیت الله
بادم یا عـلی ولـی الله
شاعر #حسین_ایمانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به نام خدا
#مدح
#مربع_ترکیب
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
السلامُ علیکِ یابنت امیرالمومنین
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بانو ! به احتــرامِ تو، خَم شد قلم زِ دست
تعـظیـم کـرد و نــامِ تو بر دفتـرم نشست
دروصف نام وشأنِ توآنگونه ای که هست
پیــدا نکرد واژه و ، بغض قلــم شکـــست
بردم دوبـاره نـامِ تو ، بانوی قهـرمان!
تا بشکفد به پایِ تو این شعر نیمه جان
بانواگرچه وصف تومقصوداین دل است
اما قلــم زدن زِ تو ، بسیـار مشـکل است
شعرم بدون لطف تودیگر چه قابل است
باز این قلم ،به درگَهِ لطفِ تو سائل است
تا باز خـود ، مـدد کنی از بحـرِ رحمتت
تا واژه واژه صف شود از بهرِ خدمتت
ای آنکــه بــرده نــورِ تو تــأثیـــر آفتـــاب
پنهـــان نموده بَدرِ تو رخســارِ مـاهـتـــاب
ای گوهـــر نجابـت و ای مظهـــر حجــاب
ای وارثِ جلالــتِ زهـــرا و بـوتـــراب
هر زینبـــی که زینــت بــابــا نمـی شــود
هر دختـری که دختــر زهــرا نمـی شــود
پیغمبــری، پیـام تو عیــنِ رســالـت است
یک خطبـه از کلام تو تفسیـر عزت است
شـورِ خـطـابه های تو، آری قیـامت است
سنگینی و وقـار تو ، معنـای عفـّـت است
بانوی عشق و عاطفه ای نهضت آفـرین
بر اوجِ این صـلابـت و صبــر تو آفـرین!
ای یادگار حیدر و، چون مرد ، شــیر زن !
ای مظــهـر صبــوریِ بانـوی مُـمتَـحـــَن
ای غمـگســار غربـت و تنهــایــیِ حســـن
ای یار شــاه بی کفـن ! ای مـادرِ مِـحَـــن
داری نشــان زِ حیـدر و بانـوی بی نشـان
دریا شبیـه قطـره ، تو دریـای بیکــــران
آیینــه دار طلعــت رخشــان فاطـــمـه!
احیــاگـر حقـیـقـت عـرفـان فاطــــمـه!
داری کَرَم ز وسـعــت دسـتان فاطــمـه
زیبنـده گوهری تو به دامـان فاطـــمـه
بـاری اگر تو چـادر خود را تکـان دهــی
یک گوشه از کرامت مادر نشـان دهــی
ای حامـیِ شهـــادت و همســنگـر شهیــد
ای راوی ِ روایــتِ ســـرخِ ســـرِ شهیــد
وقتی که بوسه می زدی بر حنجـر شهیـد
بغضت شکست بی صدا ای خواهرشهید
(ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین من)
(وی صیددست وپازده درخون حسین من)
همنـاله با تو ، مــادرِ پهـــلو شکســته هـم
می گفت"یا بُنَــیَّ"و می ریخت دم به دم
همــراهِ گریه های تو، سیــلابِ اشک غـم
می ســوخت خیمــه گاه تو از آتش ستم
با عمقِ درد و فاجعه ، بانوی بی بدیل!
این رنجْنامه ها شده در چشم توجمیل
وقتــی که نوبــتِ دَمِ بُــرّنــدهٔ تو شـــد
دنیــا اسیــرِ خطـبــهٔ کوبـنــده تـو شـــد
حیــدر ، زبان ناطق و گوینــدهٔ تو شـــد
دشمن زِ خطبه های تو شرمندهٔ تو شـــد
می ریخت کاخ دشمنِ دون از کلام تو
آتش به قلب من زده اَلشـّامْ شــامِ تو
سجده به زیر پای تو از "کیمیا" کم است
اشکم ، کنار اشک تو در حدّ شبنـم است
درشــام ، با قیـامِ تو ، غوغای ماتم است
داریم هر چه ، از تو و مـاه محرم است
بنیــان گذارِ مکتــبِ کرب و بـلا شـــدی
تصــویر نـاب آیــهٔ "قالــوا بلــیٰ "شــدی
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رقیه سعیدی(کیمیا)
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7