#اربعین_حسینی
هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست
جای من هم در میان هیئت جامانده هاست
دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم
" از حرم جا مانده ای " هم صحبت جامانده هاست
یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین
گوشه ی صحن و سرایت ؛ حسرت جامانده هاست
کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود
آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده هاست
در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده ام
عشق بازی با تو کار خلوت جامانده هاست
شهر خالی میشد از عشاق تو یادش بخیر
ازدحام شهرمان از کثرت جامانده هاست
گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد
مثل شمعی سوختیم این عادت جامانده هاست
من یقین دارم به او اجر زیارت می دهند
هرکسی روز جزا در کسوت جامانده هاست
بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس
نوبتی هم باشد اقا نوبت جامانده هاست
دست مان از پنجره فولاد هم کوتاه شد
این هم آقای غریب از غربت جامانده هاست
تکیه ها را شعبه ای از کربلا خواهیم کرد
تکیه ها چشم انتظار همت جامانده هاست
مادرت حتما به هر جامانده ای سر می زند
این تمام دلخوشی و لذت جامانده هاست
حال و روزم را رقیه خوب می فهمد حسین
حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده هاست
" صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری "
خواندن از طفل سه ساله سنت جامانده هاست
طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند
از حرم جامانده ای را بی هوا سیلی زدند
🔸شاعر: #علیرضا_خاکساری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اربعین_حسینی
باز اشکم به دیده میآید
«بوى گلهاى چیده میآید»
باز از دور، بانگ قافلهاى
که به مقصد رسیده میآید
اربعین آمد و ز شام بلا
زینبِ داغدیده میآید
زائرى بر زیارت قبرى
خار در پا خَلیده میآید
بر مزارِ پدر، پریشانحال
پسری غم رسیده میآید
دخترى کز شکنجهها رَسته
چون غزال رَمیده میآید
مادرى بر کنار قبرِ پسر
رنگش از رخ پریده میآید
خواهرت یا حسین! از ره دور
با هزاران پدیده میآید
با سرت هم سفر، قدم به قدم
صحنه ها آفریده میآید
نخل بارآور قیام تو را
به بیان پروریده میآید
تار و پود ستم به تیغ زبان
آنکه از هم دریده میآید
سربلند است از شکستِ یزید
گر چه قامت خمیده میآید
بود قصدش کمالِ نهضت تو
نِک به مقصد رسیده میآید
با زبان قلم "موید" گفت:
باز اشکم به دیده میآید
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اربعین_حسینی
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
من باغبانِ باغ به آتش کشیده ام
اینک به باغ سوخته ی خود رسیده ام
تفسیرِ آیه های کبیر شهادتم
تصویرِ لاله های به خون در تپیده ام
من زینبم، کفیل اسیرانِ دشتِ خون
من زینبم که رنجِ اسارت کشیده ام
ای سرپرستِ قافله ی عشق، ای حسین!
برخیز ای شهیدِ به خاک آرمیده ام
رفتم به سوی شامِ بلا و در این سفر
در هر کجا حماسه ی نور آفریده ام
حسّ وظیفه زنده نگه داشته مرا
ورنه هزار بار، دل از جان بریده ام
با آن که در زیارت قبرت به اربعین
چندین فضلیت از لب جدم شنیده ام
هرگز گمانِ دیدنِ قبرت نداشتم
دیدم کنون و کاش نمی دید دیده ام
دیدم نوشته قبر حسین است این مزار
شستم چو خاکِ قبر تو با اشک دیده ام
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیهالسلام
#اربعین_حسینی
#غزل🔸اَلرَّحیل🔸
تا ماه سر زد از شب حیرت رها شدیم
راهی شدیم، راهی این جادهها شدیم
حسی غریب در دلمان شعله میکشید
تا اینکه با غریبی او آشنا شدیم
با اَلرَّحیلِ قافله از خود برآمدیم
از هر چه داشت رنگ تعلق جدا شدیم
دیدیم کعبه سر به بیابان گذاشته
دیگر نپرس تشنۀ رفتن چرا شدیم؟
از مسجدالحرام گذشتیم و در طواف
با جان تشنه راهی خاک منا شدیم
باران گرفت و خاک پر از بوی سیب شد
باران گرفت و تشنهتر از کربلا شدیم
باران تیر بود و عطش ناگزیر بود
در آن میانه تشنۀ یا لیتنا شدیم
دیدیم ماه، تشنه گذشت از کنار آب
در منزل نخست شهید وفا شدیم
خورشید، غرق خون وسط آسمان رسید
محو قنوت روشن خون خدا شدیم
وحی از فراز منبر نی میوزید و ما
آیه به آیه شیعۀ آن چشمها شدیم
بعد از هزار سال پر از عطر و بوی توست
با جادههای تشنه اگر همنوا شدیم
حب الحسین یجمعنا، رود رود رود
دریا شدیم و غرق طواف شما شدیم
✍🏻 #یوسف_رحیمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اربعین_حسینی
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
ندارم از غم، آن حالت که گویم حالت خود را
پریشانتر شوم چون یاد آرم حسرت خود را
تو سرّاللّهی و آگاهی از حالم؛ ولی خواهم
بیان سازم ز سوز دل، حدیث محنت خود را
به کویت از پیِ تجدیدِ دیدار آمدم اینک
پذیرا شو، برادر! زائرین تربت خود را
حسین! ای میزبانِ خلق، ما هستیم مهمانت
دریغ از ما مفرما رحمتِ بی منّت خود را
به عنوان اسارت رفته و آزاد میآیم
به دست آوردم آخر، عجز دشمن، عزّت خود را
به شام و کوفه رفتم، خطبه خواندم، بازگشتم من
به نیکی دادهام انجام، مأموریّت خود را
به هر منزل تو با ما هم قدم بودی ولی آخر
چرا در خانهی خولی نبردی عترت خود را؟
نبینی تا به رخسارم نشان درد و حرمان را
بپوشم در نقاب اشک خونین، صورت خود را
اگر پرسی ز من حال رقیه دخترِ زارت
به آهی جان گداز ابراز دارم خجلت خود را
غمِ مرگِ رقیه دخترت، یک باره پیرم کرد
از این ماتم، هلالی کردهام من قامت خود را
نیاوردم به کف در این سفر من دُرّ پیروزی
ندادم تا ز کف آن گوهر پُر قیمت خود را
"موید" گاه گاهی بر غم من اشک میریزد
به جان من مگیر از او نگاه رحمت خود را
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اربعین_حسینی
🚩به خاک پای آقای جهان
قسم به سرخترین واژهٔ مسلمانی
"حسین" این جریان عروج انسانی
به رستخیز عظیم عراق آن سوی مرز
به مهربانی آن مرزبان مهرانی
به صاحبان گذرنامههای جامانده
ستارههای اسیر شب پریشانی
به وزن آه محبی که شاعر تو شده است
به بغض واشده در لحظهٔ غزلخوانی
به انقلاب درونم، مقابل حرمت
به رازهای مگویم همان که میدانی
هوای کوی تو را کردهام، عزیز دلم!
هوای هروله در آن طریق حیرانی
منی که باز شکستم، منی که جاماندم
که مستحق فراقم به کنج ویرانی
خدا نکرده نمیخواهیام؟ نمیدانم!
چه شد دوباره که جاماندهام؟نمیدانی؟
کجا دخیل ببندم؟ کجا گلایه کنم؟
کجا مهار شود این درونِ طوفانی؟
جوان نوکر تو از فراق پیر شده است
ببین چقدر شبیهم به پیر کنعانی
برای سینهٔ تفتیده از تب دوری
دلم خوش است به این بیتهای بارانی
به چشم رو زده قلبم، مگر افاقه کند
مگر دوا شود این غم به اشکدرمانی
لباس مشکی داغت لباس احرام است
مشرفیم چهل شب به حج روحانی
خدا کند که ببینی مرا به چشم کرم
خدا کند که قبولم کنی به آسانی
خوشا رهایی و رفتن به راه مشایه
چه سخت میگذرد لحظههای زندانی
آهای قاصدکان شناسنامه به دست
مسافرانِ عزیزِ بلندپیشانی
دل شکستهٔ ما را به کربلا ببرید
به ماندگارترین خاک عالم فانی
فراق قسمت ما شد، عراق قسمتتان
و میروید ستون تا ستون به مهمانی
سلام اولتان را به یاد ما باشید
دم وصال، کنار عمود پایانی
#ناهید_خلفیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اربعین_حسینی
اى مونسِ دل! بیا و جانم باش
مانند گذشته همزبانم باش
برخیز و بگیر دست خواهر را
اى پیکرِ پاره پاره! جانم باش
باز آمده کاروان پیروزت
برخیز و امیر کاروانم باش
از گریه سفید گشته چشمانم
برخیز و فروغ دیدگانم باش
این چند شبى که بر تو مهمانم
برخیز و دوباره میزبانم باش
در ظلمت شب، چراغ بزمافروز
در گرمى روز، سایبانم باش
تنها به مدینه میروم، آرى
برخیز و دوباره همعنانم باش
از آتش شرم شعلهور گردم
چون سوى مدینه بى تو برگردم
من روى به شام کرده، برگشتم
تکمیل قیام کرده، برگشتم
من روز ستمگران شامى را
تاریک چو شام کرده، برگشتم
بیدادگرانِ جام در کف را
من زهر به کام کرده، برگشتم
من نهضت سرخ کربلایت را
با فتح، تمام کرده، برگشتم
آن جا که کسى امام را نشناخت
یارى ز امام کرده، برگشتم
بر شیعه سلام گفتى از مقتل
ابلاغ سلام کرده، برگشتم
گفتى به جهان دهم پیامت را
اجراى پیام کرده، برگشتم
برگشتم و جان به فدیه آوردم
بازوى کبود هدیه آوردم
جانهاى به لب رسیده آوردم
دلهاى به خون تپیده آوردم
یک سلسله از سلالهی زهرا
یک قافله داغدیده آوردم
در ساحل دجله تشنهکامان را
یک بادیه اشک دیده آوردم
هرگز نه شنیدن است چون دیدن
غمهاى شنیده، دیده آوردم
با موى سپید آمدم از شام
یعنى که ز شب، سپیده آوردم
اى رهرو راست قامتان برخیز
پیش تو قدى خمیده آوردم
پیغمبر نهضت حسینم من
پیغام سر بریده آوردم
اینجا به طواف پیکرت بودم
آنجا به زیارت سرت بودم
از هر ستمى نشانه دارم من
گلْزخم به دست و شانه دارم من
پر سوخته مرغِ آتشم ز آن رو
جانسوزترین ترانه دارم من
از خاطرههاى روز عاشورا
دل سوختنِ شبانه دارم من
چون شمعِ ز پاى تا به سر، سوزان
در آتش و آب، خانه دارم من
اى کعبهی عشق! بر سر قبرت
راز دل محرمانه دارم من
هر موى من ار زبان نمیگردد
از آتش دل زبانه دارم من
از بهر گریستن به هجرانت
بیش از همه کس بهانه دارم من
اى روشنى دو دیدهام! برخیز
از شام بلا رسیدهام، برخیز
چون صیحه به روى ما عسس میزد
فریاد به حالمان جرس میزد
بر پاى برهنهام چهل منزل
میرفتم و بوسه خار و خس میزد
در راه چو حالِ کودکى دیدم
در بندِ جفا نفس نفس میزد
دستیش به ناسزا به بر میخوانْد
پاییش به تازیانه پس میزد
بیداد نگر که دست بیدادى
زنجیر به پاى دادرس میزد
دیدم من و کاش تا نمیدیدم!
بر لعلِ تو چوب بوالهوس میزد
بر جان و دل بتول میزد چوب
بر بوسه گه رسول میزد چوب
آتش ز سحاب ریخت، دیدم من
در شام خراب ریخت، دیدم من
بر شامى و شامیان حقنشناس
آیات عذاب ریخت، دیدم من
در بزم یزید بر سر ما غم
مانند شهاب ریخت، دیدم من
گلْبرگِ عذارِ عترتِ یاسین
از شرم، گلاب ریخت، دیدم من
داغى که به سینه داشت، حس کردم
اشکى که رباب ریخت، دیدم من
با زخمِ زبان، عدو نمک ما را
بر قلب کباب ریخت، دیدم من
در تشت طلا به لعل خونینت
او دُرد شراب ریخت، دیدم من
میدیدم و دلشکسته بودم من
افسوس که دستبسته بودم من
جانى ز فراق، شعلهور دارم
قلبى ز ملال، پُرشرر دارم
ترسم شررش مدینه را سوزد
این داغ که از تو بر جگر دارم
تا آخر عمر، هر کجا باشم
نقشى ز رخ تو در نظر دارم
جانسوز تر از تمامى غمها
من داغ رقیّه بر جگر دارم
صد پاره دلى چو جسم صد چاکت
سوغات برایت از سفر دارم
تا مطبخ و دیْر رفت و تا ویران
چندان که من از سرت خبر دارم
شرمندهام از لبان عطشانت
آبى اگر از فرات بردارم
هر قطرهی آب را که مینوشم
با یاد لبت چو دجله میجوشم
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم
#اربعین_حسینی
باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو
باور نمیکنم من و خاکِ دیارِ تو
یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو
یک اربعین اسیرِ بلایَم اسیرِ عشق
یک اربعین دچارِ فراقم دچار تو
یک اربعین دویدهام و زخم دیدهام
دنبالِ نالههای یتیمانِ زارِ تو
یک اربعین بجای همه سنگ خوردهام
یک اربعین شده بدنم داغدارِ تو
یک اربعین به گریهی من خنده کردهاند
لبهای قاتلانِ تو و نیزه دارِ تو
مثلِ رُباب مثلِ همه تار تر شده
چشمان خستهی منِ چشم انتظارِ تو
روز تولدم که زدم خنده بر لبت
باور نداشتم که شوم سوگوار تو
با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند
با سنگ و تازیانه مرا داغدارِ تو
یادم نمیرود به لبت آب آب بود
یادم نمیرود بدنِ نیزه زار تو
مانده صدای حرمله در گوشِ من هنوز
وقتی که نیزه زد به سرِ شیرخوار تو
حالا سرت کجاست که بالای سر روم؟
گریَم برایِ زخمِ تنِ بی شمار تو
من نذر کردهام که بخوانم در علقمه
صد فاتحه برای یَلِ تکسوار تو
یک مُشت خاک رویِ تو و من دعا کنان
شاید شوم نشانِ تو – سنگ مزار تو
(حسن لطفی)
#یاشبیر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اربعین_حسینی
#دوبیتی_پیوسته_عامیانه
از راه دور داره میاد ، صدای زنگ قافله
داره میاد یه کاروون ، خسته و پای آبله
قافله ای که اومده ، از سفر کوفه و شام
کبود تازیونه و ، سیلی و سنگ لب بام
از حال اهل قافله ، فقط خدا خبر داره
خلاصه یک جمله بگم ، عاشقی دردسر داره
به جرم عاشقی باید ، بار جسارت بکشی
داغ ببینی بعد از اون ، رنج اسارت بکشی
کنار قبرای غریب ، گریه کنون نشستن و
سفره دل وا کردن و ، بغضشونو شکستن و
از ماجرای تلخ راه ، دادن خبر یکی یکی
جدا جدا می گفتن آه ، شرح سفر یکی یکی
ریاب با دلی بی تاب ، از غارت گهواره گفت
یه دختری از سیلی و ، گوش پاره گوشواره گفت
یه مادری زمزمه داشت ، کنار قبر پسرش
یه خواهری افتاده بود ، رو تربت برادرش
دوباره کربلا پر از ، گریه و آه و ناله بود
میون زائرا فقط ، خالی جای سه ساله بود
زینب دل خسته نشست ، کنار تربت حسین
می گفت الهی بمیرم ، برای غربت حسین
#کمیل_کاشانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیهالسلام
#اربعین_حسینی
ای به قربان تو و صحن و سرایت یا حسین
دم به دم این جان ناقابل فدایت یا حسین
احترام بارگاهت همچو کعبه واجب است
ای به قربان تو و سعی و صفایت یا حسین
با تو بودن لذتی دارد فراتر از بهشت
پادشاهی کرد هر کس شد گدایت یا حسین
راه جنت چیست جز راه نجف تا کربلا
ای چراغ راه و کشتی هدایت یا حسین
ما همه شاگردهای درس ایثار توییم
شد کلاس عاشقی بزم عزایت یا حسین
درس عزت دادهای تاریخ را با خون خود
گشته دلهای شهیدان مبتلایت یا حسین
هر کجا یاد تو باشم بیشک آنجا کربلاست
پر شده عالم ز عطر آشنایت یا حسین
ما به این دل #اربعین قول زیارت داده ایم
ای به قربان تو و مهر و وفایت یا حسین
روز محشر دل به یک گوش نگاهت بستهایم
چشم ما و برکت دارالشفایت یا حسین
دست بر سینه به سوی تو سلامی میدهم
هر شب جمعه به عشق کربلایت یا حسین
#محمود_یوسفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اربعین_حسینی
"برخیز از خاک و ببین چشم ترم را
آرام کن، آرام، حال مضطرم را
برخیز و دلجویی کن از جمع پریشان
آرام کن آرام کن اهل حرم را
بی تو چهل منزل بلا همدوش من بود
درهم شکسته ماتمت بال وپرم را
نیلوفری گشتم شبیه مادر خود
حتی نمی خواهم ببینی پیکرم را
روز دهم دیدم کنار قتلگاهت
بر سر زنان افتاده ازپا مادرم را
نگذاشت دشمن تا بجویم از دل دشت
در عصر ماتم لاله های پرپرم را
آتش به جان خیمه ها افتاد و با اشک
خاموش کردم چادر شعله ورم را
وقتی سرت را بر فراز نیزه دیدم
ازغم زدم بر چوبه ی محمل سرم را
با جان خریدم ضربه های تازیانه
اما ندادم دست دشمن معجرم را
جز کودکی جا مانده در ویرانه ی شام
همراه خود آورده ام اهل حرم را
#محسن_درویش
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زمان:
حجم:
230.1K
#نوحه
#اربعین_حسینی
قدم ها شده کربلایی
نفس ها شده نینوایی
دو عاشق کنار همند و
به پایان رسیده جدایی
سلام ای برادر – سلام ای حسینم
ببین زینب آمد – ز شام ای حسینم
■حسین یا حسین یاثارالله (2)
شده اربعین غم تو
دلم خسته از ماتم تو
ز کرببلا تا به شام بود
روی دوش من پرچم تو
با دستای بسته – به پای تو موندم
پیامت رو هرجا - به مردم رسوندم
■حسین یا حسین یاثارالله (2)
ببین پیر شده خواهر تو
شکسته ز غم همسر تو
همه اومدن جز رقیه
که مونده تو شام دختر تو
سرت رو بغل کرد – به عمه نشون داد
برات روضه خوند و – نفس زد تا جون داد
■حسین یا حسین یاثارالله (2)
#کمیل_کاشانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7