eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
62 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
کرد رحلت سوی جنت چو رسول قرشی تنگ شد وسعت یثرب به بلال حبشی کافری را به سر مسند دین والی دید ز نبی مسجد و محراب نبی خالی دید طاقتش طاق شد از گردش دور ایام کرد هجرت ز مدینه به سوی کشور شام بود در شام شبی خفته دل از غصه کباب گفت با وی نبی امی مکی در خواب کای وفاپیشه بدینسان ز چه مهجور شدی که جفا کرده که از مرقد من دور شدی کرد از شام به فرمان رسول مختار باز رو سوی مدینه دل بی‌صبر و قرار گفت روزی به علی فاطمه با درد و ملال که فتاده بسر من هوس صوت بلال غم هجران نبی ساخته پرخون جگرم خواهم از او شنوم نام نکوی پدرم ز علی کرد بلال از پی تسکین بتول آخر از کثرت اصرار به ناچار قبول شد چو آواز بلال از پی تکبیر بلند بانک تکبیر دل فاطمه از جای بکند صوت تهلیل چو برداشت به توحید اله روز شد در نظر فاطمه چون شام سیاه بعد توحید خدا چون پی تکمیل اذان برد با گریه بلال اسم محمد به زبان یاد ایام پدر کرد و برآورد خروش رفت طاقت ز دل فاطمه و شد مدهوش گشت دامان وی از خون جگر مالامال از اذان گفتن خود شد ز محن لال بلال ای دریغا که مرا شد جگر از غصه کباب یادم آمد ز سکینه به ره شام خراب که بُد آن غمزده را هر قدمی مد نظر به سر نیزه خولی سر پر خون پدر فرصت گریه نمی‌داد بر آن طفل صغیر سیلی شمر ستم پیشه‌ی مردود شریر بلکه می‌برد اگر نام حسین را به زبان آمدی بر سر او از همه سو کعبِ سنان زد شرر بر جگر او یکی از بی‌ادبی خارجی گفت به اولاد رسول عربی گشت در شام چو آرامگه آل رسول در گذرگاه یهودان بنمودند نزول یکی از لشگر بی‌دین یزید مردود اینچنین کرد ندا سوی زن و مرد یهود کاین اسیران که چون شیرند به قید زنجیر همه هستند ز نسل علی خیبر گیر آنکه بنمود زن و مرد شما را به جهان قتل و غارت همگی را به طریق عدوان ز پی کینه دیرینه این بد عملی حالیا وقت تلافی شده از آل علی جمع گشتند یهودان سیه‌دل به تمام پی آزار حریم نبوی از سر بام آن یکی سنگ زد آن سوختگان را بر سر دیگری خاک بیفشاند و دگر خاکستر آن یکی آتش بیداد بنی بر می‌زد به سر عترت مظلوم پیمبر می‌زد داد از آن لحظه که با روی بسان خورشید کرد جا زینب دلخون شده در بزم یزید هر طرف کرد نظر حوصله شد بر او تنگ ز تماشایی انبوه نصارای فرنگ برد بی‌طاقتی وی ز کفش صبر و عنان به میان اسراء کرد رخ از شرم نهان آن زمان قلب و دل دختر زهرا بطپید که شد آشنا به لب لعل حسین چوب یزید شد سراسیمه و مانند سپند از جا جست باز از خوف نظرکردن حضار نشست (صامتا) حشر از اشعار تو کرده است قیام بهتر آنست که یک بار کنی ختم کلام 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
. ✍ بس کن جان پیمبر اذان نگو از حال رفت فاطمه دیگر اذان نگو بس کن بلال مادرم از دست میرود نام پدر دوباره اگر از تو بشنود بس کن بلال خاک عزا بر سرم مکن پایین بیا زماذنه بی‌مادرم مکن ترسم که جان رود زتن مادرم بلال زود است خانه دار شود خواهرم بلال حیدر حریف گریه زهرا نمی‌شود اینها برای فاطمه بابا نمی‌شود حالا که روی ماذنه هستی ،بیا بلال بهر شفای مادرما کن دعا بلال دست دعا بگیر سوی آسمان بلال امن‌یجیب بهر شفایش بخوان بلال شاید خدا دعای تو را مستجاب کرد رحمی به حال ما و دل بوتراب کرد بس کن بلال مادر ما داغدیده است روز خوشی زبعد پیمبر ندیده است جدم که بود مادر ما احترام داشت این خانه نیز حرمت بیت‌الحرام داشت یادش به خیر اذان تو را تا که می‌شنید قبل از نماز بر در این خانه می‌رسید جدم که رفت فاطمه بی‌احترام شد در پشت درب‌خانه او ازدحام شد وقتی شرار کین زسرایش بلند شد زهرا صدای یاابتایش بلند شد بابا ببین که شعله به کاشانه ام زدند بابا ببین لگد به در خانه ام زدند بابا ببین که پهلوی زهرای تو شکست ضرب غلاف بازوی زهرای تو شکست بابا ببین به گفته تو پشت پا زدند سیلی به روی فاطمه‌ات بی‌هوا زدند دختر دلش زنام پدر زیر‌ و رو شود ای وای اگر که با سر او رو به رو شود زهرا شنید نام پدر را زتاب رفت کی باسر بریده به بزم شراب رفت زهرا غم اسیری و رنج سفر ندید طشت طلا و رأس جدای پدر ندید زهرا ندید راس پدر در برابرش چوب جفا خورد به لب‌های اطهرش 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7