eitaa logo
اشعار ناب آیینی
26.5هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
948 ویدیو
34 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا با چشمای تر می‌ری سفر روز كه هست، چرا سحر می‌ری سفر بذار ام‌البنین و بیدار کنم چرا داری بی خبر می‌ری سفر دختر سپاهت و نبر حسین صبر خیمه‌گاهت و نبر حسین به خدا حرمله رحمی نداره طفل بی‌گناهت و نبر حسین داری با عقیله‌ها کجا می‌ری این قده با عجله چرا می‌ری روضه خوندی برا اُمّ سلمه حالا داری سمت کربلا می‌ری می‌سپارم به خدا این قافله رو خدا دور کنه ز ما فاصله رو خودم از گم شدنش خبر دارم اگه می‌شه نبریم سه ساله رو این سفر برام خوش اقبال نمی‌شه خواهرت اینجوری خوشحال نمی‌شه اینجوری روضه نخون برام حسین دروغه، تن تو پامال نمی‌شه اینجوری صدا نزن مادرم و من برات مادرم و خواهرم و... نگران من نباش تو این سفر گرهِ محکم زدم معجرم و بیا تا آخر راه با هم باشیم توی این شب سیاه با هم باشیم قول بده هرچی بلا دیدیم داداش حتی توی قتلگاه با هم باشیم نمی‌خوام تو رو پریشون ببینم نمی‌خوام چشات و گریون ببینم باورم نمی‌شه که روزی بیاد تو رو بی کفن پر از خون ببینم دوس دارم بچه‌هام و فدات کنم خودم و فدای بچه‌هات کنم تا نیومده شب وداعمون دوس دارم بشینم و نگات کنم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کاش اُفتد به دلش، خواهر خود را نَبَرد یا اگر بُرد، دگر دختر خود را نبرد چند روزی نگذشته ست پسردار شده یارب ای کاش، علی اصغر خود را نبرد نبوَد نام علی، جُرم کمی درکوفه میشد ای کاش، علی اکبر خود را نبرد هست جانها به خطر، بدتر از آن جان خودش اگر عباس ز جان بهتر خود را نبرد چه عقیق یَمنی، کاش فقیری میخواست تا ببخشد شه و انگشتر خود را نبرد میرود پشت سر لشگر او، عشق ز شهر مگر او مادر سر لشگر خود را نبرد فاطمه خواسته هر جا پسرش رفت ، روَد میتوانست مگر مادر خود را نبرد ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حسين قافله ات نيّتِ سفر دارد تو ميروي و خدا از دلت خبر دارد براي بدرقه اُمّ البنين هم آمده است به جاي مادرتان دست بر كمر دارد مسيرتان،زياد است و دخترت كوچك براي دختر تو اين سفر خطر دارد براي قاسم از اينجا زره ببر آقا براي پيكر او سنگها شرر دارد ميان قافله ات جا كه هست با زينب بگو كه چادر و معجر اضافه بر دارد بيا حسين عوض كن تو ساربانت را گمان كنم كه به انگشترت نظر دارد   بيا براي خودت هم كفن بخر آقا ثواب دارد عزيزم كجا ضرر دارد ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
صدای بانگِ جرس ، کاروان مهیّا شد دلِ تمام عوالم گرفت و غوغا شد حسینِ فاطمه راهیِ کربلا شده و... دو چشمِ زینبِ کبری ، شبیهِ دریا شد مدینه شهرِ نبی بود ، شهرِ خوبی ها ولی چه عرصه ی تنگی برای آقا شد رسید جای بلندی که شهر پیدا بود نگاه کرد و دلش بی قرارِ زهرا شد وداع کرد و ، روانه به سوی وادیِ عشق عزیزِ فاطمه راهیِ کوه و صحرا شد نگاه کرد به اصغر ، به روی دخترِ خود دلش شکست و گرفتارِ کارِ دنیا شد در این میانه ، زنی پشتشان دعا میخواند نگاهِ امِّ بَنین خیره بر پسرها شد خدا کند که دوباره حسین برگردد دعای مادری اش پشتِکارِ سقّا شد خبر نداشت که گودالِ کربلا روزی ، سَرِ عبا و عمامه ، چقدر دعوا شد... ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اي علمدار سپه در دلِ شب بار ببند محمل پردگيان دوز ز اغيار ببند همه ي اهل حرم را به حرم كن احضار كودكان را به محبت دلِ شب كن بيدار اين خداحافظي آخر ما با زهراست بعد از اين وعده ي ما با همگان كرب و بلاست خواهر انگار همين جاست طواف من و تو قبر گمگشته ي زهراست مطاف من و تو مادرا ميبرم از كوچه پريشاني را ميبرم همره خود اينهمه قرباني را مشكل قافله را وابگذاريد به من گريه ي دختركم را بسپاريد به من شيرخوارم كه شده كودك هجده روزه گردنش حرز ببنديد ولي از بوسه اي سپه دار ، سپه را كمك از امشب كن با علي اكبر من همرهي ِزينب كن از همين اول راه آب بنوشان به همه زينبم جامه ي بسيار بپوشان به همه همه ي لشگر عشق است غلامت زينب زانوي اكبر ليلاست ركابت زينب بعد از اين كاش كه بي يار نگردي خواهر كاش بي قافله سالار نگردي خواهر 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بوی عطش وزیده شد از نای سوخته عطر حرم گرفته غزل های سوخته با آرزوی زائر کرببلا شدیم با پای دل روانه به صحرای سوخته کوچه به کوچه تکیه ی ماتم به پا شده با روضه ها قرین شده دنیای سوخته کم مانده تا که ساحل دلها شود خراب امواج غم رسیده ز دریای سوخته می دید در کنار فرات ایستاده است خون شد دل رباب ز رویای سوخته در قاب چشم دختر مظلومه ای نشست عکس کبود چهره ی زهرای سوخته زینب نشسته رو به روی باغ لاله اش محو نگاه گرم دو آقای سوخته آن بوی عطر سیب وجودش عجیب بود خون می چکید گر چه ز لب های سوخته لبیک یا حسین فدای رقیه ات این بود ذکر آخر سقای سوخته ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7