eitaa logo
اشعار ناب آیینی
26.8هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
976 ویدیو
43 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
لحظهء پر زدن ما به نظر نزدیک است راه عرش از دل صحرا چقَدَر نزدیک است در دل خیمهء بیایید همه جمع شوید همه را سیر ببینم که سفر نزدیک است مادرم زودتر از ما زده خیمه اینجا چقَدَر بوی گل یاس پدر نزدیک است تا سری هست به سجده بگذارید امروز لحظهء بال درآوردن سر نزدیک است تا توانید به ششماههء من بوسه زنید بوسه های لب یک تیر سه پر نزدیک است گریه ای کرد و غریبانه به زینب فرمود: دخترم پیش تو باشد که خطر نزدیک است گفت آسوده بخوابید همین شبها را وقت بیداری شب تا به سحر نزدیک است گریه کرد و به علمدار اشاره فرمود: که فدای تو شوم درد کمر نزدیک است بر سر و روی یتیمان حسن دست کشید گفت قاسم که: عمو مرگ مگر نزدیک است قد و بالای جوانش جگرش را سوزاند ای خدا صبر بده داغ پسر نزدیک است http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با احتیاط لاله ی ما را پیاده کن عباس جان، سه ساله ی ما را پیاده کن با احتیاط بار حرم را زمین گذار زانو بزن وقار حرم را زمین گذار با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای می ترسم آن که گیر کند گوشواره ای چشم مخدرات به سمت نگاه تو دوشیزگان محترمه در پناه تو با حوریان رفته به زیر نقاب ها یک لحظه روبرو نشدند آفتاب ها این حوریان عزیز خدایند و بس، همین این دختران کنیز خدایند و بس، همین این دختر علی ست که بالش شکستنی ست ناموس اعظم است و وقارش شکستنی ست از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش عباس جان مراقب این با حجاب باش این دختران من که بیابان ندیده اند در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند یک لحظه هم ز خیمه ی طفلان جدا نشو جان رباب از دم گهواره پا نشو تو هستی و اهالی این خیمه راحتند در زیر سایه ات همه در استراحتند تو هستی و به روز حرم شب نمی رسد چشم کسی به قامت زینب نمی رسد یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند احساس می کنم همه دلواپس هم اند احساس می کنم که جوابم نمی دهند با آب آب گفتنم آبم نمی دهند راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست از سنگ ها شکستن دندانم آرزوست من راضیم به پای خدا دست و پا زنم با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا این جام را الست گرفتیم ما دو تا می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم با احتیاط لاله ی ما را سوار کن زینب بیا سه ساله ی ما را سوار کن با احتیاط خسته شدند این ستاره ها این گوش پاره ها سر گوشواره ها http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟ این سرزمین غم‌زده در چشمم آشناست... این خاک بوی تشنگی و گریه می‌دهد گفتند: غاضریه و گفتند نینواست دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست طوفان وزید از وسط دشت، ناگهان افتاد پرده، دید سرش روی نیزه‌هاست یحیای اهل‌بیت در آن روشنای خون بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست طوفان وزید، قافله را بُرد با خودش شمشیر بود و حنجره و دید در مناست باران تیر بود که می‌آمد از کمان بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست افتاد پرده، دید به تاراج آمده‌ست مردی كه فكر غارت انگشتر و عباست برگشت اسب، از لب گودال قتلگاه افتاد پرده، دید که در آسمان عزاست http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کربلا وقتی نسیم می وزد این بوی سیب چیست؟ این سرزمین تیره و گرم و حبیب چیست؟ بی اختیار باز دلم شور می زند با من بگو گواه دل بی شکیب چیست؟ شاید رباب بشنود آرامتر بگو آن تیرهای چله نشین عجیب چیست؟ حالا که تیغ خنجرشان برق می زند فهمیده ام که معنی شیب الخضیب چیست مادر مرا سپرده به تو جان مادرم آوارگی و یا که اسارت نصیب چیست؟ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گفت؛ ای گروه هر که ندارد هوای ما سر گیرد و برون رود از کربلای ما ناداده تن به خواری و ناکرده ترک سر نتوان نهاد پای به خلوت­سرای ما تا دست و رو نشست به خون می نیافت کس راه طواف بر حرم کبریای ما این عرصه نیست جلوه گه روبه و گراز شیرافکن است بادیه ی ابتلای ما هم­راز بزم ما نبوَد طالبان جاه بیگانه باید از دو جهان آشنای ما برگردد آن­که با هوس کشور آمده سر ناورد به افسر شاهی گدای ما ما را هوای سلطنت مُلک دیگر است کاین عرصه نیست در خور فرّ همای ما یزدان ذوالجلال به خلوت سرای قدس آراسته ست بزم ضیافت برای ما برگشت هر که طاقت تیر و سنان نداشت چون شاه تشنه کار به شمر و سَنان نداشت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در راه دوست کشته شدن آرزوى ماست دشمن اگر چه تشنه به خون گلوى ماست گردیم دور یار چو پروانه گرد شمع چون سوختن در آتش عشق آرزوى ماست از جان گذشته ایم و به جانان رسیده ایم در راه وصل این تن خاکى عدوى ماست خاموش گشته ایم و فراموش کى شویم پس این قدر که در همه جا گفت و گوى ماست ما را طواف کعبه به جز دور یار نیست کز هر طرف رویم خدا رو به روى ماست هر جا که هست روى زمین ارغوان سرخ آبش ز خون ما گلش از خاک کوى ماست گر بسته اند مردم ظالم زبان خلق غم نیست چون که غالب دلها به کوى ماست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن عباس جان، سه ساله ي ما را پیاده کن با احتیاط بار حرم را زمین گذار زانو بزن وقار حرم را زمین گذار با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای چشم مخدرات به سمت نگاه تو دوشیزگان محترمه در پناه تو باحوریان رفته به زیر نقابها یک لحظه روبرو نشدند آفتابها این حوریان عزیز خدایند و بس، همین این دختران کنیز خدایند و بس، همین این دختر علی ست که بالش شکستنی است ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش عباس جان مراقب این با حجاب باش این دختران من که بیابان ندیده اند در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند یک لحظه هم ز خیمه ي طفلان جدا نشو جان رباب از دم گهواره پا نشو توهستی و اهالی این خیمه راحتند در زیر سایه ات همه در استراحتند توهستی و به روز حرم شب نمی رسد چشم کسی به قامت زینب نمی رسد یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند احساس می کنم همه دلواپس هم اند احساس می کنم که جوابم نمی دهند با آب آب گفتنم آبم نمی دهند اول مرا به نیزه ای از حال می برند بعدا کشان کشان لب گودال می برند اینجا مکان نیزه به پهلو کشیدن است از خیمه ها دویدن و گیسو کشیدن است راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست از سنگها شکستن دندانم آرزوست من راضیم به پای خدا دست و پا زنم با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم باید به روي نی سر ِمن نیز رو شود تا که مقام خواهر من نیز رو شود جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا این جام را الست گرفتیم ما دو تا می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم از آن همه به خواهر من ماتمش رسید وارد شدن به مجلس نامحرمش رسید با احتیاط لاله ي ما را سوار کن زینب بیا سه ساله ي ما را سوار کن با احتیاط خسته شدند این ستاره ها این گوش پاره ها سر گوشواره ها http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دلشوره هایم دست این دل نیست ارباب این حس در دل خفته باطل نیست ارباب حس غریبی در دل من پا گرفته طوفان زده آرامش دریا گرفته در خواب دیدم آتش افتاده به جانم بر نیزه هاشان می برند روح و روانم من خواب دیدم که همه گرگان صحرا افتاده اند بر جان تو‌ ای جان زهرا می‌بینم اینجا شمر و خولی و سنان را شمشیر و خود و نیزه و تیر و کمان را من خواب دیدم همسرت قلبش کباب است بر روی لب هایش صدای آب آب است ترسم برای تشنگی کودکان است از حنجر طفل تو از تیر و کمان است می‌شد که برگردی مدینه کاش‌ ای کاش حالا که خیمه میزنی نزدیک شطّ باش 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا که فرمود رسیدیم عَلَم را کوبید یک علمدار بر این خاک قدم را کوبید بر رویِ سینه ی خود تیِغ دودَم را کوبید بینِ این دشت ستونهایِ حرم را کوبید بیرق افراشته شد،باد تکانش می داد کیست این مرد که یک دشت نشانش می داد زانویش خم شده و هست مُهَیا خانوم با ادب گفت علمدار بفرما : خانوم آمد از محملِ خود حضرت زهرا،خانوم دست بگذاشت رویِ شانه یِ سقا خانوم گِرد او پنج برادر همه می چرخیدند پنج تن دورِ سرِ فاطمه می چرخیدند چو بزرگیش قسم در همه ی عالم نیست پرده ی محملش از پرده ی کعبه کم نیست گرچه در سایه ی عباس نشان از غم نیست شُکر مَحرم پُر و یک دیده ی نامحرم نیست گرچه مانند عمو دور و بَرِ زینب بود هرچه غم بود فقط بر جگرِ زینب بود مادرش آه امان از دلِ زینب می گفت همه ی راه امان از دلِ زینب می گفت گاه و بی گاه امان از دلِ زینب می گفت سخت جانکاه امان از دلِ زینب می گفت رفت در پیشِ برادر که برادر چه کنم جگرم سوخته،با ناله یِ مادر چه کنم می زند شور دلم تاب ندارد اینجا دل پریشانی ام آداب ندارد اینجا جانِ من جان رباب آب ندارد اینجا بچه بیدار شده خواب ندارد اینجا به لبش پیشِ تو لبخند نمی آید وای گریه ی اصغرمان بند نمی آید وای حرفِ این دخترکان است از اینجا برویم ساربان تا که نرفته است بگو تا برویم کوچه ی مادرمان خانه ی زهرا برویم باشد آقا همه اش حرف تو اما برویم دست ما نیست عطش بین حرم اُفتاده مُردم از غم چه کنم بد به دلم اُفتاده همه ی فکر و حواسم به تو باشد برگرد قبل از آنکه به سَرَت شمر بیاید برگرد به عروسِ تو قسم حرمله آمد برگرد کاش بر تیر خودش زهر نمی زد برگرد کاش دوریِ شما قسمت خواهر نشود زینبت کاش که بی پنج برادر نشود عزم کردی نروی کاش خزان برگردد لااقل گو که از آن جمع سنان برگردد زودتر از همه آن تیر و کمان برگردد چشمِ آن جمعیت از سمتِ زنان برگرد سایه ی روی سرم از سرِ اطفال مَرو تا که من زنده ام آقا لبِ گودال مَرو 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کاروان سلاله هاي خدا کاروان امام عاشورا کاروان بهشتيان زمين کاروان فرشتگان سما يکي از نوکرانشان جبريل يکي از چاکرانشان حوا گوشه­اي از صدايشان داوود نفسي از دعايشان عيسي نوجوانانشان چو اسماعيل پيرمردانشان خليل آسا زائر اشکهايشان باران تشنه مشک­هايشان دريا همه آيات سوره مريم همه چون کاف و ها و يا و الي... يوسفان عشيره حيدر مريمان قبيله زهرا کعبه مي بيند و طواف ملک چشم تا کار مي­کند اينجا کشتگان حوادث امروز صاحبان شفاعت فردا تا به حالا نديده هيچ کسي اين همه آفتاب در يکجا هردلي با دلي گره خورده است همه مجنون صفت، همه ليلا دارد اين کاروان صحرائي دختراني عفيفه و نوپا همه با احترام و با معجر همه در پرده­هاي حجب و حيا پرده را از مقابل محمل باد حتي نمي­برد بالا ‏دور تا دور شان بني هاشم تحت فرمان حضرت سقا پاي عليا مخدره زينب روي زانوي اكبر ليلا از غروب مدينه مي آيند در زميني به نام كرب وبلا مي رسيدند و ياد مي كردند از سر و طشت و حضرت يحيي حق نگهدار اين همه مجنون حق نگهدار اين همه ليلا 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ﺯﯾﻨﺒﺎ! ﺭﻭﺯ ﺟﺪﺍﯾﯽ، ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﺟﺎﯼ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﻣﮋﻩ ﺍﺕ، ﺧﻮﻥ ﻧﭽﮑﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻥ ﻗَﺪَﺭ ﻣﻮﯾﻪ ﻣﮑﻦ، ﺁﻩ ﻣﮑﺶ، ﺍﺷﮏ ﻣﺮﯾﺰ ﺭﻭﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻭ ﻓﻐﺎﻧﺖ، ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﮔﺮ ﭼﻪ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺟﻮﺍﻥ، ﯾﺎﻭﺭ ﻭ ﯾﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﺗﻮ ﺭﺍ ﮐﺲ ﺯ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ، ﻧﺘﭙﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻮﯾﺖ ﺍﺯ ﻣﺤﻨﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ، ﻧﮕﺮﺩﯾﺪﻩ ﺳﭙﯿﺪ ﻗﺪﺕ ﺍﺯ ﺑﺎﺭ ﻣﺼﯿﺒﺖ، ﻧﺨﻤﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﻗﺪ ﻋﺒّﺎﺱ ﺭﺷﯿﺪ ﺗﻮ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩﻩ ﺯ ﭘﺎ ﺗﯿﻎ ﺍﺷﺮﺍﺭ، ﺩﻭ ﺩﺳﺘﺶ، ﻧﺒﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮز ﻗﺎﺳﻤﺖ ﺯﯾﺮ ﺳﻢ ﺍﺳﺐ، ﻧﮕﺸﺘﻪ ﭘﺎﻣﺎﻝ ﺍﮐﺒﺮﺕ ﺷﻬﺪ ﺷﻬﺪﺕ، ﻧﭽﺸﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮﺯ «ﺍﻟﻌﻄﺶ ﺍﻟﻌﻄﺶ» ﺍﺯ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺒﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﺷﺖ ﺍﺯ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺣرم، ﮐﺲ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺻﻐﺮ ﺁﻥ ﻏﻨﭽﻪ ﯼ ﻧﺸﮑﻔﺘﻪ ﭘﺮ ﮔﻠﺸﻦ ﺟﺎﻥ ﺣﻨﺠﺮﺵ ﺑﺎ نُک ﭘﯿﮑﺎﻥ، ﻧﺪﺭﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﻧﺸﺪﻩ ﻗﻄﻊ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﺯ ﻣَﻨَﺖ، ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻣﻨﺎﻝ ﺗﯿﻎ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺣﺴﯿﻦ، ﮐﺲ ﻧﮑﺸﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﺧﯿﻤﻪ ﮔﺎﻫﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﻃﻌﻤﻪ ﯼ ﺁﺗﺶ ﺯ ﺟﻔﺎ ﺑﻬﺮ ﻏﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺣﺮﻡ ﮐﺲ ﻧﺪﻭﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﯼ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻧﮕﺮﺩﯾﺪﻩ ﺯ ﺳﯿﻠﯽ، ﻧﯿﻠﯽ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﺭ پسِ ﺧﺎﺭﯼ، ﻧﺨﺰﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻨﯽ ﺍﺯ ﮐﻌﺐ ﻧﯽ ﺧﺼﻢ، ﻧﮕﺮﺩﯾﺪﻩ ﮐﺒﻮﺩ ﺧﺎﺭﯼ ﺍﻧﺪﺭ ﮐﻒ ﭘﺎﯾﯽ، ﻧﺨﻠﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮﺯ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﺣﺴﯿﻨﺖ، «ﺭﻧﺠﯽ»! ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﻃﺎﯾﺮ ﺟﺎﻧﺖ، ﻧﭙﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻨﻮﺯ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یک کاروان دل، همره دلبر رسیده زینب بیا که منزل آخر رسیده یاران فرود آئید این وادی طور است وعده ز سوی حضرت داور رسیده اینجا زیارت‌خانه‌ی پیغمبران است هر مُرسلی اینجا مقرّب‌تر رسیده قبل از تمام کاروان هاشمی‌ها کرب و بلا شاهد بُود مادر رسیده اینجا فرات از چهار جانب موج دارد از چه جواب العطش خنجر رسیده کودک که می‌گرید جوابش کعب‌نی نیست اینجا تمام حوصله‌ها سر رسیده هرکس که عقده داشت از صفین و خیبر بر قطعه قطعه کردنِ اکبر رسیده آهنگران شهر را آرام سازید تازه به خواب ناز علی اصغر رسیده زن‌های کوفه خود مگر پوشش ندارند که بانوان را غصه‌ی معجر رسیده هرکس به اهلش وعده‌ی سوغات داده اینجا برای بردن زیور رسیده از این همه خلخال و زیور که مهیّاست یک ساربان چشمش به انگشتر رسیده آرام باش آّب فرات؛ ای مهر زهرا با فاطمیّون مردِ آب‌آور رسیده 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بی تو زمین زمینۀ خرّم شدن نداشت نسل بشر لـیاقت آدم شدن نداشت ای عشق کُل، که کل جهان جزء کُلِّ توست بی تو جهان شهامت عالم شدن نداشت ای حُرمت قبیلۀ قبله، بدون تو... بیت الحرام، قدر معظّم شدن نداشت هاجر سلام بر لب شش ماهۀ تو داد زمزم وگرنه جوشش زمزم شدن نداشت بی گریه بر غمت به جمال جمیل حق چشم کسی اجازۀ مَحرم شدن نداشت این جوش خون توست وگرنه کسی دلِ_ _آمادۀ عزای محرّم شدن نداشت حرف شفاعت تو اگر در میان نبود صف های روز حشر منظّم شدن نداشت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بهتر که این دل دست تو دلبر بیفتد ای کاش دل در دام تو با سر بیفتد این دل بمیرد بهتر از آنکه مبادا در بند دام دلبری دیگر بیفتد هر کس ادب کرده به تو تاج سر ماست هر کس به پایت پا نشد، بهتر بیفتد در کار ما اصلا گره بنداز، شاید دست تو روزی کار این نوکر بیفتد فردا تمام حشر دنبال تو هستند ای کاش راه ما به تو، محشر بیفتد ای کاش که پرونده ی اعمال من هم آن روز دست حضرت مادر بیفتد این بیت های آخرم را روضه بِنْویس تا اشک از این چشم های تر بیفتد ...... اینجا همان جایی است که فرمود حیدر: روی زمین هفتاد و دو سرور بیفتد برگرد آقا قبل از آنکه چشم شومی بر قد و بالای علی اکبر بیفتد برگرد قبل از آن که راه تیرهاشان با حنجر پاک علی اصغر بیفتد برگرد آقای غریبم قبل از آنکه این ساربان در فکر انگشتر بیفتد برگرد آقا قبل از آنکه شمر دون با خنجر به جان گودی حنجر بیفتد برگرد قبل از آنکه جسمت روی سینه در گودی گودالشان بی سر بیفتد طاقت ندارد خواهرت زینب ببیند در چنگ های گرگ این پیکر بیفتد ای وای اگر بی دست از مرکب، سواری ... ای وای اگر از ناقه ای دختر بیفتد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن عباس جان، سه ساله ي ما را پیاده کن با احتیاط بار حرم را زمین گذار زانو بزن وقار حرم را زمین گذار با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای چشم مخدرات به سمت نگاه تو دوشیزگان محترمه در پناه تو باحوریان رفته به زیر نقابها یک لحظه روبرو نشدند آفتابها این حوریان عزیز خدایند و بس، همین این دختران کنیز خدایند و بس، همین این دختر علی ست که بالش شکستنی است ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش عباس جان مراقب این با حجاب باش این دختران من که بیابان ندیده اند در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند یک لحظه هم ز خیمه ي طفلان جدا نشو جان رباب از دم گهواره پا نشو توهستی و اهالی این خیمه راحتند در زیر سایه ات همه در استراحتند توهستی و به روز حرم شب نمی رسد چشم کسی به قامت زینب نمی رسد یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند احساس می کنم همه دلواپس هم اند احساس می کنم که جوابم نمی دهند با آب آب گفتنم آبم نمی دهند اول مرا به نیزه ای از حال می برند بعدا کشان کشان لب گودال میبرند اینجا مکان نیزه به پهلو کشیدن است از خیمه ها دویدن و گیسو کشیدن است راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست از سنگها شکستن دندانم آرزوست من راضیم به پای خدا دست و پا زنم با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم باید به روي نی سر ِمن نیز رو شود تا که مقام خواهر من نیز رو شود جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا این جام را الست گرفتیم ما دو تا می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم از آن همه به خواهر من ماتمش رسید وارد شدن به مجلس نامحرمش رسید با احتیاط لاله ي ما را سوار کن زینب بیا سه ساله ي ما را سوار کن 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من به پای دوست در این سرزمین سر می دهم در ره یار آن چه دارم خشک یا تر می دهم همره من سالخورد و شیرخوارست و جوان پاکبازم در وفا هستی سراسر می دهم من طَلایه دارم و از بهر اِحیای قیام پرچم تبلیغ را تحویل خواهر می دهم گر که رنگین شد رُخم با خون سر از سنگ ها در عوض بر چهره ی دین رنگ دیگر می دهم گر تنم را دست باطل پاره پاره کرد باز بانگ حق را از سر نی با سرم سر می دهم گر ز مهمان و پذیرایی کسی گیرد خبر من پیام خویش بر دختر ز حنجر می دهم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قرار سینه خواهر بیا و برگردیم حسین جان برادر بیا و برگردیم برای ما نگران است جد ما اکنون دوباره نزد پیمبر بیا و برگردیم غم جدایی تو در دل من افتاده بخاطر دل خواهر بیا و برگردیم خراب خانه عمرم شود مزن خیمه سفر بس است برادر بیا و برگردیم غم بدون تو برگشتن ای حسین جانم زند به سینه ام آذر بیا و برگردیم ببین به قامت اکبر نگاه لیلا را ببین دلش شده مضطر بیا و برگردیم حسین ترسم از آنکه رباب تو بیند به روی نی سر اصغر بیا و برگردیم حسین ترسم از آنکه ببینمت بی سر به زیر نیزه و خنجر بیا و برگردیم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هنوز زينب كبری كنار دلبر هست هنوز عمه ی سادات با برادر هست هنوز رَخْتِ اسيری به تن ندارد كس هنوز ناله ندارد عمو به دادم رَس هنوز قاسم و اكبر هنوز عبدالله هنوز ساقیِ تشنه كنار ثارالله هنوز خيمه ی ارباب غرق احساس است هنوز دور ِحرم رَدِّ پای عباس است هنوز آنچه زياد است در حرم آب است كجا ز سوز عطش شيرخواره بی تاب است؟ هنوز صيد نگشته ست بچه آهويی و تازيانه نخورده ست هيچ بانويی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اینجا کجاست این همه غربت دیار کیست این خاک، این غبار پر از غم مزار کیست آن تل، تل خاکی و گودی پشت آن جانم به لب رسانده مگر سوگوار کیست با من بگو که آن همه نیزه برای چیست یا آن سپاه دشنه به فکر شکارِ کیست وای از رباب حرمله اینجا چه می کند وای از رباب حرمله در انتظار کیست آن نیزه های مرد کش سهمگین او سهم گلوی مثل گل شیر خوار کیست برگرد تا به گریه نگویم کنار تو این زخم های بیشتر از بیشمار کیست برگرد تا که نشنوی از کوفیان که این ناموس بی برادر و محمل سوار کیست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فرود آیید یاران وعده گاه داور است اینجا بهارستان سرخ لاله های پرپر است اینجا چه غم گر از منا و وادی مشعر سفر کردی خدا داند که بهتر از منا و مشعر است اینجا زیارتگاه کل انبیاء تا با من محشر مزار قتلگاه عاشقان بی سر است اینجا فرود آیید ای یاران در این صحرا که می بینم ز بانگ العطش غوغای روز محشر است اینجا فرات از چار جانب موج زن اما خدا داند جواب العطش شمشیر و تیر و خنجر است اینجا رباب از اشک و خون دل دو چشم خویش دریا کن که آب تیر زهر آلوده شیر اصغر است اینجا به گل باران چه حاجت دشت و صحرا را که می بینم زمینش لاله گون از خون سرخ اکبر است اینجا مبادا نام آب آرید ای طفلان معصومم که سقّای حرم خود از شما تشنه تر است اینجا عَلَم افتاده، من تنها و اطرافم پر از دشمن سر و دست علمدارم جدا از پیکر است اینجا برادر با تن عریان به موج خون و می بینم که کعب نیزه عرض تسلیت بر خواهر است اینجا سزد که دعوت کنم در کربلا پیوسته میثم را که او را شور و حال و اشک و سوز دیگر است اینجا 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
و این پایان راه ماست بگشایید بار اینجا که دارم وعده از آغاز با پروردگار اینجا هر آنکس را هوای عشق بازی نیست برگردد که حتی از برادر هم ندارم انتظار اینجا بیابان است آری خشک و بایر خالی خالی ولی خواهد شد از خون شهیدان لاله زار اینجا همین صحراست ای مردم منای آل پیغمبر به روی خاک خواهد ریخت خون این تبار اینجا عطش اینجاست اشک اینجاست خون اینجاست این یعنی بلا اینجاست کرب اینجاست داغ بی شمار اینجا همان ساعت که چون برگ خزان از اسب می‌افتیم دو چشم فاطمیات است چون ابر بهار اینجا نگه هرگز نخواهد داشت دشمن حرمت ما را که می‌خندند این مردم به اشک داغدار اینجا به دختر بچه هاشان قول سوغات از طلا دادند نمی‌ماند به گوش دخترانم گوشوار اینجا نوامیس علی را چند روز بعد نامحرم به چشم خویش خواهد دید بر مرکب سوار اینجا 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به دلهای غمین صوتی حزین است زبان حالِ زهرا اینچنین است حسینم در مسیر کربلا بود میان راه طوفانی بپا بود بسویش قاصدی آمد شتابان به آهِ دل صدا میزد: حسین جان چو طوفان از دل صحرا گذر کرد صدای ناله ای جلبِ نظر کرد نوای خواهرت از محمل او شنیده میشد از سوز دل او دمادم با نوای نینوایی صدا میزد برادر جان کجایی چرا دیگر نمیبینم جمالت چرا محرومم اینک از وصالت عجیب از این خبر دلها بهم ریخت دلِ دلداه ی زهرا بهم ریخت شتابان در کنار محمل آمد فرود از اسب، در آن منزل آمد به امر حضرتش، طوفان شد آرام به بانو گفت با تکریم و ا‌ِکرام چه شد خواهر که اینسان بیقراری؟ چرا اشکِ تو شد اینگونه جاری در آغوش‌ِ برادر جا گرفت و... زبانِ شِکوه اَش، بالا گرفت و... صدا زد: یاحسین ای نور دیده فقط خواهر دمی رویت ندیده از این طوفان دلم در تاب و تب شد همه عالم به پیشِ دیده شب شد ندیدم ساعتی ماهِ تمامم بخود گفتم که شد کشته امامم خدا را شکر در این دشت و صحرا ترا دیدم دوباره، ماهِ زهرا مشو دور از حرم، ای سرورِ من نگردد سایه اَت کم، از سرِ من □ □ □ ولی دست قضا، غم را رقم زد گلِ زهرا به یک صحرا علَم زد غبارِ غم به صحرا در گرفت و... عدو از ماهِ زهرا، سر گرفت و... زمین گلگون شد از خونِ خدایی غبارِ غم شد و روزِ جدایی زمین و آسمان یکجا بهم ریخت دوباره زینب کبرا بهم ریخت دگر خواهر، برادر را نمیدید عزیزِ جانِ مادر را نمیدید سپاهی بِینشان حائل شد ای وای که روی سینه اَش، قاتل شد ای وای به صدرِ او رسیده پای چکمه نباشد سینه ی او جای چکمه ز خیمه دختِ زهرا میدوید و... به مقتل، خصم خنجر میکشید و... محاسن بود در دستِ حرامی جدا شد از قفا، رَاسِ امامی صدای مادرش پیچید هر سو حسینِ من سرت کو، پیکرت کو "اگر کشتند چرا آبت ندادند چرا زان دُرّ نایابت ندادند" "اگر کشتند چرا خاکت نکردند کفن بر جسمِ صد چاکت نکردند" 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
رسید بالاخره قافله کنار فرات.. سلامتی حسین و قبیله اش صلوات! رباب امده با اصغرش خوش امده است رقیه امده با اکبرش خوش امده است چقدر خوب که جمع بزرگ ها جمع است تمام قافله پروانه عمه هم شمع است به بنده ها برسان جلوه ی رب آمده است خبر کنید زنان را که زینب امده است چه با شکوه میاید ز محملش پایین سر تمامی مردان مقابلش پایین حجاب دختر حیدر هزار پرده ی نور ز قد و قامت این زن نگاه عالم دور رکاب دار ابالفضل و پرده دار حسین شکوه این زن ابالفضل و اقتدار حسین چرا کسی نمیاید سلامشان بکند سلامشان بکند احترامشان بکند بزرگ بانوی این قافله پریشان است خدا بخیر کند خیره بر بیابان است گمان کنم خبر سر براش اوردند خبر ز غارت معجر براش اوردند رسانده اند خبر را که ای صبور حرم شکسته میشود این سمت ها غرور حرم اگر چه امده ای با دوصدجلال اینجا به عصر روز دهم میروی ز حال اینجا همان زمان که حسینت میان گودال است همان زمان که تنش زیر چکمه پامال است همان زمان که همه درمیان آشوبند به بوسه گاه نبی نیزه نیزه میکوبند لباس کهنه او از تنش جدا شده است بروی جسم شریفش برو بیا شده است کبود میشود از تازیانه پیکر تو سری به نیزه بلند است در برابر تو 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گرچه می دانم جدایی هست تقدیرم حسین فکر هجران تو کرد از زندگی سیرم حسین کربلا گفتی دلم آتش گرفت و سوختم کربلا گفتی و بغضی شد گلو گیرم حسین من به عبدالله جعفر گفته ام روز نخست زندگانی بی برادر می کند پیرم حسین خسته بودم ، روی ناقه خواب چشمم را گرفت خوابِ دیدم از گلویت بوسه می گیرم حسین خواب دیدم تو میان قتلگاه افتاده ای ای برادر، ظاهرا اینجاست تعبیرم حسین خواب دیدم روی تل دارم خودم را می زنم شمر دارد می کند پیش تو تحقیرم حسین چادرم را در تمام عمر نامحرم ندید وای اگر نامحرمی بندد به زنجیرم حسین التماست می کنم من کربلا را ترک کن جان زینب جان زینب ، بی تو می میرم حسین 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بغضِ تو برادرم صدایی دارد چون اشک دلت حس رهایی دارد گفتند بوی فرات آید اما این خاک فقط بوی جدایی دارد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7