eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.7هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
984 ویدیو
48 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
بیا بر قله‌ی هستی لوای عدل برپا کن بیا دین را دوباره مثل جدّ خویش احیا کن چرا از چشم خود تنهای تنها اشک می‌ریزی؟ بیا در ماتم جدّ غریبت گریه با ما کن بیا از چشم سقّا تیر دشمن را برون آور بیا زخم گلوی خشک اصغر را مداوا کن بیا اشک خجالت پاک کن از دیده‌ی سقّا بیا از خون دل بر تشنه‌کامان دیده دریا کن بیا با عمّه‌هایت جستجو کن در بیابان‌ها گلی در کربلا گم گشته زیر خار پیدا کن بیا و گریه کن بر یاس‌های نیلی زهرا بیا روی کبود عمّه‌هایت را تماشا کن بیا خونْ پاک کن با اشک از پیشانیِ جدّت بیا قرآنِ ثارالله را بر نیزه معنا کن بیا و عمّه را بیرون ببر از بین نامحرم بیا زنجیر از بازوی زین العابدین وا کن برای آنکه در محشر قبول مادرت افتد بیا و دفتر اشعار ” میثم ” را تو امضا کن ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کجاست هیبت جنت به هیبت حرمت؟ کجاست پهنه‌ی دریا به وسعت کرمت؟ خوشا به من! که از آن دم که چشم وا کردم نگاه شوق من افتاده است بر علمت ز کودکی ته صف ایستادم و شادم که بوده‌ام یکی از ساکنان شهر غمت بشارت پدرم بود آخرش یک روز به دیده‌ی تر عشاق می‌رسد قدمت به اشک روضه دعا کرده مادرم من را که یا حسین! نیفتاده نامم از قلمت نخواه خشک شود ذوق شاعرت، ارباب! شفا بده به من امشب، به حق محتشمت . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خوش آن دلی که گذر سوی کربلا بکند مس وجود از آن خاک، کیمیا بکند خوش آن نسیم که از خاک نینوا آید خوش آن غریب که منزل به کربلا بکند هوای باغ بهشت است، خاک کوی حسین وطن، خوش آن‌که در آن خاک جان‌فزا بکند اگر مَلَک به کف آرد، غبار روضۀ او به چشم خویشتن آن خاک، توتیا بکند غلام همّت آنم که در محبّت دوست تن و سر و زن و فرزند و جان، فدا بکند چو بهر ما، سر و فرزند و جانِ شیرین داد ز آب شور، دریغ از چه چشم ما بکند؟ چه کم شود ز جلال حسین؟ اگر روزی ز لطف، گوشۀ چشمی سوی «هما» بکند ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد که اوصاف علی طبع مرا این‌گونه بار آورد کلاف شعر دارم، سال‌ها کارم غزل‌بافی‌ست دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی‌ست نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی... نوشتم شمس...، دیدم گنبدش زیباتر از آن است نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی‌داند علی نادیده می‌بیند، علی ننوشته می‌خواند چه بهتر از همین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی... گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی.... ...به چشم حاجیان شور تماشا می‌رسید آن‌روز کنار برکه‌ای دریا به دریا می‌رسید آن‌روز نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت نفس‌ها حبس شد...، در سینه‌ها خوف و رجا افتاد بدون همهمه زنگ شتر‌ها از صدا افتاد زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود همه باخویش می‌گفتند: آیا حج آخر بود؟! نبی فرمود: بسم الله، ای ارض و سما بشنو! گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو دوباره صحبت از اسرار خلقت می‌کنم آری ولی این مرتبه اتمام حجّت می‌کنم آری تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟ بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟ نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم! نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم! نبی همدوش مولا آسمان‌ها را هوایی کرد خدا از شاهکار آفرینش رونمایی کرد نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد برای خاتم پیغمبران جز او نگینی نیست شهادت می‌دهم جز او امیرالمؤمنینی نیست شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟ طواف مرتضی کردید آری ((حَجُّکم مقبول)) الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضی‌ها الهی که بسوزد پنبه‌ی در گوش بعضی‌ها پیمبر گفت: آری انتظار آمد به سر دیگر ازین دنیای فانی بسته‌ام بار سفر دیگر وصیت می‌کنم هرکس که من مولای او هستم بداند این علی هارون و من موسای او هستم که عُقبی بی علی فانی و دنیا باعلی باقی غدیر خم به جوش آمد...، الا یا ایها الساقی! امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر (اَشدّاءُ علی الکفار) قَتّال العرب... یعنی... جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی... ...خدا وقت تماشایش، دلِ بی طاقتی دارد خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟ علی بی تاج و مسند نیز بر دل‌ها حکومت داشت برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است دلِ مسکین به‌دست‌آوردنش فتح الفتوحات است میان جنگ هم شمشیر او چون تیغِ جراحی‌ست اگر خون ریخت، درمان کرد، اعجازش یداللهی ست عوالم را ببین، آتش علی، دریا علی گفته که حتی دشمنش در وصف او (لولا علی) گفته... علی هرگز نمی‌بندد به روی هیچ کس دَر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا اوج، به یک اشاره برمی‌خیزم با دامنی از ستاره برمی‌خیزم صد مرتبه هم اگر بیفتم بر خاک با نام "علی" دوباره برمی‌خیزم . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علی‌ست مرغ حق و کعبه آشیانه‌ی اوست حریم عشق، پر از دلنشین ترانه‌ی اوست پس از گذشت زمان‌ها هنوز گوش بشر به نغمه‌های دل انگیز و عاشقانه‌ی اوست زلال چشمه‌ی زمزم کجا و اشک علی صفای این حرم از گریه‌ی شبانه‌ی اوست علی‌ست مَحرم اسرار ربّ بی همتا کلید‌دار عطابخش هر خزانه‌ی اوست وسیله‌ی کرم ذات حق، یدالله است خدای هر چه ببخشد، علی بهانه‌ی اوست علی به پله‌ی آخر رسید در ایمان نبی سر است و علی پای تا به شانه‌ی اوست علی‌ست فرد نمودار خلقت کامل که عقل در عجب از خالق یگانه‌ی اوست... ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دل اگر قابلتان نیست، سر آماده کنم تو بکش نیشترت را جگر آماده کنم پدر و مادر و فرزند و عیالم نوکر کم اگر هست بگو بیشتر آماده کنم جهت اینکه بچرخند به دور سر تو لایقت نیست ستاره، قمر آماده کنم پَر قنداقه‌ی تو، بال و پَر فُطرس شد مددی! نذر تو یک جفت پَر آماده کنم روز، بی نام تو گر شب نشود خوب‌تر است ذکر تسبیحِ شبم را سحر آماده کنم * * خبر بر سرِ نیزه‌شدنت باعث شد از همین اولِ ره، چشمِ تَر آماده کنم ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نام او را بر زبان آور، حلاوت را ببین خاکبوس آستانش باش، عزت را ببین در جهانِ فانیِ ما نیست خیری بی حسین نان‌خورِ شاه شهیدان باش، برکت را ببین گر چه خیلی بی وفایی دید اما باز هم دستگیری می‌کند از ما، مروت را ببین معصیت می‌گیرد و خوبی به جایش می‌دهد در ازای قطره‌ی اشکی، تجارت را ببین راه من سوی تباهی بود، سوی او نبود ناگهان چشمم به پرچم خورد، قسمت را ببین نوکر عاصیِ او گر راهی دوزخ شود زود بانگی می‌رسد: برگرد حضرت را ببین در جهانی که همه از پشت خنجر می‌زنند سِیر در سینه‌زنانش کن رفاقت را ببین اینقدر دریا و دشت و کوه را زیبا مخوان در حریم او قدم بگذار جنت را ببین حُرِّ بی او را تصور کن هلاکت را نگر حُرِّ با او را تصور کن شهادت را ببین روز محشر که بیاید روضه‌خوانِ او خداست اشک‌ریزش مادرش زهراست، هیئت را ببین تحت امرش بود باران و برای جرعه‌ای منت از دشمن کشید اوج مصیبت را ببین روی محتاجان همیشه باز بود آغوش او نیزه‌ها را هم پذیرا شد، سخاوت را ببین ساربان با اینکه دیر آمد به دیدارش ولی دستِ پُر برگشت از مقتل، کرامت را ببین آه بعد از بوسه‌ی شمشیرها بر صورتش دخترش نشناخت بابا را، جراحت را ببین ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شده‌ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی سفری کنم و سری زنم به سرات یا علی النقی به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن بنویس سر در مشق‌های سیات یا علی النقی بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت شود آب‌های جهان اگر که دوات یا علی النقی بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم که دمیده جامعه‌ای بدان جلوات یا علی النقی تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی و سروده‌ای غزل از زبان خدات یا علی النقی و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت شده‌اید رب جلی ولی به صفات یا علی النقی ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی النقی منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو که سلام می‌دهمت به شوق لقات یا علی النقی نَبُود به بودن تو غمم، به‌خدا که حر جهنمم که گرفته‌ام به ولات برگ برات یا علی النقی بگذار کعبه‌ی سامرا، قدمی طواف کنم تو را سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکمات کلمات تو مسلمانم کرد کلماتی که همه بال و پر پرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است کلماتی که پر از رایحۀ غار حراست خط به خط جامعه آیینۀ قرآن خداست عقل از درک تو لبریز تحیر شده است لب به لب کاسۀ ظرفیت من پر شده است همۀ عمر دمادم نسرودیم از تو قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم عرق شرم به پیشانی دفتر دارم شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم * * تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران من زمین‌گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست کلماتم کلماتی‌ست حقیر ای باران یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران سامرا قسمت چشمان عطش‌خیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دامن آلوده و بار گناه آورده‌ام گر چه آهی در بساطم نیست، آه آورده‌ام هر که بودم، هر که هستم، با کسی مربوط نیست بر امام مهربان خود پناه آورده‌ام هر که آرد تحفه‌ای در محضر مولای خود من دو دست خالی و کوه گناه آورده‌ام بر کبوترهای صحنت هدیه‌ی ناقابلی‌ست گندم اشکی که در این بارگاه آورده‌ام ناله‌ام در سینه، اشکم در بصر، سوزم به دل نامه‌ای چون دودِ آه خود، سیاه آورده‌ام ذرّه بودم، زائر شمس الشّموسم کرده‌اند قطره‌ای بودم به این دریا پناه آورده‌ام گر چه هستم قطره‌ای ناچیز، یک دریای اشک، هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده‌ام هر فقیری هست دستِ خالی‌اش سرمایه‌اش من فقیرم، دست خالی را گواه آورده‌ام «میثما» مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو سر به خاک زائرت از گردِ راه آورده‌ام . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر می‌رسد باطناً اما علی اکبر به نظر می‌رسد خُلقاً و خَلقاً به رسول مدنی رفته است آینه‌ی حُسن برادر به نظر می‌رسد می‌چکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور کودک شش‌ماهه پیمبر به نظر می‌رسد وقت جلوسش به سر دست امام زمان حجت حق بر روی منبر به نظر می‌رسد چشم زمین محو شکوه اسداللهی‌اش در دل قنداقه چو حیدر به نظر می‌رسد کرببلا آمد و شد یک تنه جیش الحسین یک نفر اما دو سه لشکر به نظر می‌رسد در قد و بالا نه! ولی در دل و جرأت چرا با عمو عباس برابر به نظر می‌رسد بعد علمدار، علمدار حرم می‌شود بسکه ابوالفضل دلاور به نظر می‌رسد با قدمش، با جنمش، با نفسش، با دمش محسن صدیقه‌ی اطهر به نظر می‌رسد * * مشک، عمو، آب، عطش، خیمه و اشکِ رباب روضه از این‌ها که فراتر به نظر می‌رسد حرمله گر تیر سه پر را نزند هم، علی با لب خشکش گل پرپر به نظر می‌رسد . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
(فرازی از یک غزل) چه کسی این همه احسان به گدایان دارد که جگرگوشهٔ سلطان خراسان دارد هر چه حرف است بگویید که گوش شنواست هر چه درد است بیارید که درمان دارد به گدایی درش اهل کرم می‌آیند خانه‌اش سائل از این دست فراوان دارد چه پدر را به پسر؛ یا چه پسر را به پدر این دو سوگند، فیوضات دوچندان دارد ای ولیعهد! مرا هم ز عنایت بپذیر رعیتی را که امان نامه ز سلطان دارد مشهد و باب جوادش به همه ثابت کرد که اجابت فقط از سمت تو امکان دارد مطمئناً به کرمخانهٔ تو رو نزده‌ست هر که در خانهٔ خود سفرهٔ بی‌نان دارد هر زمانی که خدایی خدا پایان یافت یا جواد بن رضا جود تو پایان دارد... . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شبیه مادر دلسوز طفلِ سر به هواست چراغ راه برای تمام آدم هاست در این زمانه ی آشوب و غرق کج فهمی هرآنکه درس ادب می دهد حبیب خداست! هنوز نام تو از لب نرفته مظهر عشق "خیال روی تو در هر طریق همره ماست" برای آنکه شبیه ات شوم ترنم مهر تلاش کرده ام اما نشد...، زمانه نخواست به روی تخته نوشتی الف و بعدش ب... چراغ خانه نوشتیم مادر و باباست شبیه قند فریمانِ حل شده درچای چقدر یاد تو شیرین، دعا بقای شماست سرت همیشه سلامت به قله های ادب همیشه پرچم آموزگارها بالاست . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
صدایت مرا به تماشای کودکیم می‌برد مرا با آب ، با بابا مرا با مردِ در باران مرا با درسِ شیرینِ توت مرا با صد دانه یاقوت ؛ می‌نشاند پای مشقِ عشق مرا به دشتِ پُر از گله می‌برد به مهمانی چوپان _ چوپانی که هرگز دروغ نگفت_ مرا به تحسین دهقان فداکار در خطوطِ ممتدِ عریان. تو از حساب و هندسه می‌گویی و من هراسان، تمامِ ساعت پیِ کودکیم می‌گردم. معلمِ عزیزم! تو راست می‌گفتی ولی کاش یادم می‌دادی که؛ همیشه دو دو تا ، چهار تا نمی‌شود من هنوز در ضرب و جمع آن مانده‌ام بیا این شاگردِ حیرانت را دریاب من هنوز انگشتم برای سوال بالاست هنوز! باور کن... . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بی من خوشی، وگرنه از آنِ تو می‌شدم جان می‌سپردم آخر و جانِ تو می‌شدم ‌ گفتم که مُردَم از غم و گفتی به حرف نیست! ای کاش من حریف زبان تو می‌شدم... ‌ معشوق روزگار غزل‌های ناب! کاش هم‌عصر شاعران زمانِ تو می‌شدم ‌ ای عمر چندروزه‌ی دنیا! بدون عشق تا کی اسیر سود و زیانِ تو می‌شدم؟ ‌ پا بر سرم گذاشتی اکنون که آمدی ای مرگ داشتم نگرانِ تو می‌شدم ‌ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حسین گفتم و دل باز در کمند شماست که بند بندِ وجودم به بند بندِ شماست پدر به تربت تو باز کرده کامِ مرا دلم زِ بدوِ تولد، علاقه‌مند شماست دو چشمِ هر چه گرفتار بعدِ هر روضه پیِ شفا و تبرک، به چای و قند شماست کسی که مادرتان فاطمه پسندش کرد به صبحگاه جزا موردِ پسند شماست به اهل روضه بگویید روز رستاخیز به زیر سایه‌ای از پرچمِ بلند شماست همیشه معتقدم وقت مرگ می‌آیی مبر زِ یاد، کسی را که مستمند شماست . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
برخیز که بی اجازه آمد خورشید با یک دلِ پرگدازه آمد خورشید شب رفت و دوبـــاره روزِ نو آورده با صبح بخیر تازه آمد خورشید! . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بر شانه‌ی باد به رسم تکرار نوشتم رهگذر در گذرگاه عشق کلاهت پس معرکه است . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
می زند لبخند تا شاید بخنداند مرا خوب میدانم تکیده قامتش این روزها خسته و افسرده می آید پر از شرمندگی باز هم آزرده دل،دولا کمر،بابای ما چند ماهی می شود در جستجوی کار نو می رود با خنده صبح وشام می گیرد عزا روی سرخ وسیلی واین آبروی لعنتی کم کَمک دارد پشیمان میکند ما را حیا آشنایان هم غریبه،دوستان هم کور وکر از لب بابا نمی افتد توکل برخدا روزهای خوب می آیند! می دانم ولی... خرد شد بابا از این درد و غم بی انتها . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
درمکتب تــو درس چـه آموختنی است آنقدر که چشمم به لبت دوختنی است شاگـرد تـــو بودن افتخاری است مـرا هرنکته ی تو گوهری اندوختنی است . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به جرم عشق تو گر می‌زنند بر دارم گمان مبر که ز عشق تو دست بردارم مگو که جان مرا با تو آشنایی نیست که با وجود تو از هر که هست بیزارم از آن سبب که زبان راز دل نمی‌داند حدیث عشق ترا بر زبان نمی‌آرم مرا دلیل بس این در گشاد و بست جهان که رخ گشودی و بستی زبان گفتارم صمدپرست نخواهد صنم من آن شمنم که پیش چون تو صنم‌ صورتی گرفتارم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
افسوس من مرده‌ام و شب هنوز هم گویی ادامه‌ی همان شب بیهوده‌ست! آیا شما که صورتتان را در سایه‌ی نقاب غم انگیز زندگی مخفی نموده‌اید، گاهی به این حقیقت یأس‌آور اندیشه می‌کنید که زنده‌های امروزی چیزی به جز تفاله‌ی یک زنده نیستند؟ گویی که کودکی در اولین تبسّم خود پیر گشته است... 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یا امام هادی (ع) می سُرایم غزل و چشم ولی گریان است در عزای دهمین نور دلم طوفان است ز غریبی تو آخر چه بگویم هیهات شعر در دفتر من مرثیهٔ باران است واژه ها در سَر من رقص کنان می گردند به عزایت قلم آغازگر جولان است از کجا باز کنم روضهٔ خود را امشب روضه خوان نیز در این جام بلا حیران است بشکند دست کسی که بسته دستان تو را خود سوار و تو پیاده،مقصدش زندان است این چه سِرّیست که در سلسلهٔ کوی شما سخن از بزم شراب و جگر سوزان است زهر بر جان تو بنشسته چنین افتادی جسم تو گشته نحیف و بدنت بی جان است شده هنگام عروج و حَسَنت بیتاب است همچو ارباب به خاک و لب تو عطشان است شعر من باز گریزی زده تا کربُبلا ارباً اربا شده ای که روی خاک عریان است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گدای سامره گدای سامره ام لطف کن نگاهی کن و به قناعتِ ما از کرم ، عطایی کن من آن کبوتریم که به شوقتان پر زد به پاس اینکه شمایی شهید ، پرپر زد تو زاده ای ز تبار رئوف ها هستی ز بهرِ خلقِ زمانِ خودت رضا هستی و کسانی که به ظاهر محبّ تو بودند هزار حیف بهای تو را نفهمیدند برای لطمه زدن ، عزمشان فراوان شد و ناگهان رخ راستینشان نمایان شد به زهر ، کینه ی خود را به دل نشان دادند و نظیر حَسَن به خانه ی حزن جان دادند خوشا به حال شما دفنتان ابهّت داشت نه مثل مادرتان که به شب کفایت داشت گزیده دم بزنم نوکرم ، وفایی کن گدای سامره ام لطف کن نگاهی کن 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7