من نگران آبرو و اعتبار او بودم ...
او اهل صدق وصفا بود
زحمتکش و پرتلاش بود و روز و شب نمی شناخت
اهل گلایه و شکایت نبود
و دوست و دشمن بر این اوصاف او شهادت میدهند
ولی درختانی که او کاشته بود هنوز همگی به ثمر ننشسته بودند
برگ و بار داشتند ولی هنوز همه ی میوه هایش نرسیده بودند
و فرصت رو به اتمام بود
پیش خود میگفتم این مرد خیلی زحمت کشید ولی میوه هایی که وعده اش را به مردم داده بود خیلی هاشان هنوز نرسیده
حق او نیست که در یاد مردم در زمره ی کسانی بماند که وعده های سر خرمن انتخاباتی میدهند و بعد همه را فراموش میکنند
آخر او از چیزی فروگذار نکرده
من نگران میوه ها نبودم ، که بالاخره روزی میرسیدند و مردم از آنها بهره مند میشدند
نگران اعتبار او و اعتماد مردمی بودم که صدق و صفا را در او دیده بودند و دل به وعده هایش سپرده بودند
آری حق این سیدِ زلالِ زحمتکشِ مظلوم ، بی اعتمادی و بی اعتباری نبود ...
تا اینکه خدا صحنه را به هم ریخت
کاری با او کرد که با بهترینِ اولیاء خودش میکرد و او نیز آرزویش را داشت
شهادت ...
و همگان را از خبر شهادت او با نمایشی کم نظیر مطلع کرد
او مردم را ذره ذره از شهادت او باخبر کرد و روضه ی او را وقتی خواند که مجلس آماده بود
ابتدا دلها را نگران کرد و همه را دعا گوی او
و خواب را برای او از چشمان مردم گرفت و بیم و امید را نسبت به سرنوشت او در دلها ریخت
و در نهایت همه را از شهادت او باخبر کرد و دلها را در سوگ او سوزاند...
من خودم دیدم که مراسم تشییع او مانند دریای غمی بود که پیکرهای او و همراهانش مانند موج اشک و هق هقی در آن به راه افتاده بود و از کنار هرکه رد میشد او را هم به خود ملحق میکرد
آری من دیدم که اگر بنده نتواند از حق خودش دفاع کند خدای او عاجز نیست
دیدم خدا چطور آبرویش را خرید و اعتباری به او داد که به هیچ باغبانی که باغش به ثمر نشسته بود هم نداده بود
و خدا باز به من فهماند که اگر کسی در راه او جهاد کند و نا امید نباشد اگر همه هم بخواهند او را زمین بزنند خودش دست او را میگیرد
او نگذاشت آبرو و اعتبارش خدشه دار شود بلکه به او آبرویی داد که آبرو داران عالم آرزویش را دارند
چه عاقبت خوبی داشت زندگی مجاهدانه ی او...
✍محمد امین زاده
#عاقبت_به_خیر
#سید_شهدای_خدمت
@sheari