eitaa logo
کافه شعروسمـــــــــــاع
135 دنبال‌کننده
551 عکس
244 ویدیو
5 فایل
شعر پرنده‌ای معصوم است که در قلبِ شاعران متولد میشود🕊️ ارتباط بامدیر کانال @elahehfarahi
مشاهده در ایتا
دانلود
بر روی برگ‌های پاییزی قدم می‌زنم می‌شکنم برگ‌ها را زیر پایم و آن‌ها مرا می‌شکنند رنگ‌های درختان به رنگ آتش و طلا می‌ماند برگ‌های زرد، قرمز و مسی به سطرهای کتاب سوخته می‌ماند @shearhayeziba 🖋نزار توفیق قبانی ( متوفای ۱۹۹۸ ) دیپلمات، شاعر، نویسنده و ناشر سوری بود.او در جهان عرب با شعرهای عاشقانه‌اش شهرتی بی همتا دارد.
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد! ..... دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب ..... که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد بخوان دعای فرج را و ناامید مباش ..... بهشت پاک اجابت هزار در دارد بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است ..... خدای را، شب یلدای غم سحر دارد بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال ..... مسافر دل ما، نیت سفر دارد بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا ..... ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا ..... حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد. @shearhayeziba
اما برای سپاس از تو آمده‌ام به خاطر غمی که در درونم کاشتی از تو یاد گرفتم گل‌های سیاه را دوست بدارم و آن‌ها را بخرم و در گوشه و کنار اتاقم پخش کنم @shearhayeziba
ياد آن شب كه صبا در ره ما گل ميريخت بر سر ما ز در و بام و هوا گل ميريخت سر بدامان منت بود وَ ز شاخ گل سرخ بر رخ چون گلت ، آهسته صبا گل ميريخت خاطرت هست كه آنشب همه شب تادم صبح گل جدا ،شاخه جدا، باد جدا، گل ميريخت نسترن خم شده لعل تو نوازش میداد خضر ، گوئي به لب آب بقا گل ميريخت زلف تو غرقه به گل بود و هر آنگاه كه من ميزدم دست بدان زلف دو تا گل ميريخت تو به مه خيره چو خوبان بهشتي و صبا چون عروس چمنت بر سر و پا گل ميريخت گيتي آنشب اگر از شادي ما شاد نبود راستي تا سحر از شاخه چرا گل ميريخت؟ شادي عشرت ما باغ گل افشان شده بود كه بپاي من و تو از همه جا گل ميريخت @shearhayeziba 🖋محمدابراهیم باستانی پاریزی (۳ دی ۱۳۰۴ پاریز کرمان – ۵ فروردین ۱۳۹۳ تهران) تاریخ‌دان، نویسنده، پژوهشگر، شاعر، موسیقی‌پژوه، استاد دانشگاه تهران بود.
با خبر کرد نسيمي همه ي دنيا را مطلاطم شده ديدند دل دريا را گل سرخي که مي از قطره ي شبنم مي زد مست مي کرد ز بوي نفسش صحرا را چه صفايي چه هوايي چه دلي داشت زمين شور مي داد ز حال خوش خود بالا را چشمهايي به روي چشم دگر وا شد و بعد دل مجنون کسي برد دل ليلا را بين آغوش برادر چقدر آرام است چقدر ناز ربودست دل بابا را گوييا بار دگر حضرت پيغمبر ديد عکسي از ماه رخ کودکي زهرا را زينت خانه ي مهتاب به دنيا آمد زينب حضرت ارباب به دنيا آمد @shearhayeziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشان یوسف گم گشته پیدا از تو می گردد چراغ دیده یعقوب بینا از تو می گردد تو چون در جلوه آیی از که می آید عنانداری؟ که کوه طور در دامان صحرا از تو می گردد فریبنده است چندان شیوه های چشم مخمورت که بی تکلیف، زاهد باده پیما از تو می گردد دل صد پاره ما را به داغ عشق روشن کن که ذرات جهان خورشید سیما از تو می گردد ترا هر کس که دارد از غم دنیا چه غم دارد؟ که چون می تلخی عالم گوارا از تو می گردد به خورشید جهانتاب است چشم ذره ها روشن نبیند روز خوش هر کس که تنها از تو می گردد ترحم کن به حال بلبلان از گلستان مگذر که گلهای چمن یکدست رعنا از تو می گردد جدایی نیست چون تسبیح از هم خاکساران را دل ما را به دست آور که دلها از تو می گردد مزن مهر خموشی بر لب حرف آفرین صائب که هر جا عندلیبی هست گویا از تو می گردد @shearhayeziba
هزار نکته ز اسرارِ عشق می‌گفتیم نبسته بود اگر غم زبانِ لال مرا! خیالِ طرّه‌ی آشفته‌ی تو تا دلِ شب هزار بار پریشان کُنَد خیالِ مرا! به صد امید نشاندم نهالِ آزادی خدا کُنَد، نَکَنَد باغبان، نهالِ مرا! @shearhayeziba
دریا از ماهی‌ها توقعی ندارد آسمان نیز از پرنده‌‌ی معصوم ... با الهام از دریا و آسمان محبت میکُنم وَ از توقع دل می‌بُرَم @shearhayeziba
تو روشنی را جاری کن تو با درختان ، غمخوار و مهربان می باش تو رودها را جرأت ده که دل به گرمی خورشید ، بسپرند تو کوچه ها را همت ده که از سیاهی بن بست بگذرند تو قلب ها را چندان بزرگواری بخش که تا چراغ حقیقت را دوباره در شب ناباوری برافروزند تو ، ای نسیم ، نسیم ای نسیم بخشایش به ما بوَز که گنهکاریم به ما بوَز که گرفتاریم @shearhayeziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اي عشق بزن اسم مرا خط زِ كتابت من بار گران بودم و او بار سفر بست @shearhayeziba