eitaa logo
کافه شعروسمـــــــــــاع
135 دنبال‌کننده
552 عکس
244 ویدیو
5 فایل
شعر پرنده‌ای معصوم است که در قلبِ شاعران متولد میشود🕊️ ارتباط بامدیر کانال @elahehfarahi
مشاهده در ایتا
دانلود
تو را دوست مى‌داشتم ‏چنان که انگار تو آخرینِ عزیزانِ من بر روی زمینی و تو رنجم دادی ‏چنان که گویی من آخرینِ دشمنانِ تو بر روی زمینم... @shearosama
بگو دوستم‌ داری تا زیباتر شوم! بگو دوستم‌داری تا انگشتانم طلا گردند و پیشانی‌ام ماه.. بگو دوستم‌ داری تا بتوانم دگرگون شوم، بدل به خوشه‌ی گندم شوم یا درخت نخل، هم‌ اکنون بگو، درنگ نکن... @shearosama
ازمن به همه نصیحت.... @shearosama
تو مرا آزردی.. که خودم کوچ کنم از شهرت.. تو خیالت راحت! میروم از قلبت.. میشوم دورترین خاطره در شبهایت تو به من میخندی! و به خود میگویی:باز می آید و میسوزد از این عشق ولی.. بر نمیگردم،نه! میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد عشق زیباست و حرمت دارد.  @shearosama 🌱
اما اگر هیچ‌ چیز نتواند ما را از مرگ برهاند، لااقل عشق از زندگی نجات‌مان خواهد داد... @shearosama
بعدِ من تنها نخواهی ماند اما بعدِ تو بر منِ تنها نمی دانی چه ها خواهد گذشت...😔 @shearosama
پاکان ستم ز جور فلک بیشتر کِشند گندم چو پاک گشت خورد زخم آسیا @shearosama
پیش بیا! پیش بیا! پیشتر! تا که بگویم غم دل بیشتر دوست ترت دارم از هر چه دوست ای تو به من، از خودِ من خویشتر دوست تر از آنکه بگویم چقدر بیشتر از بیشتر از بیشتر داغ تو را از همه داراترم درد تو را از همه درویشتر هیچ نریزد به جز از نام تو بر رگِ من، گر بزنی نیشتر فوت و فن عشق به شعرم ببخش تا نشود قافیه اندیشتر @shearosama
نه دلی ماند و نه دینی ز پیِ غارت عشق آه ازین فتنه که برخاست، امان ای ساقی @shearosama 🌿
چشم‌ وا کن، همه جا بوی عدم می‌پیچد بوی خاکستر گُل سر به قدم می‌پیچد چون که آغوش تو بر من به ستم دیوارَست شعر خاموشی من بر تن غم می‌‌پیچد @shearosama
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽شاید براتون جالب باشه اولین زن تاریخ نگارِ ایرانی را می‌شناسید؟ 🥇«مستوره اردلان» شاعر، تاریخ‌نویس، عارف و خوشنویس زمانه‌ی خود بود و تابوی جامعه مردسالارانه آن روزگار را در هم شکست و به دفاع از حقوق زنان برخاست. زنی کُرد تبار از خاندان اردلان‌ @shearosama
بیان نامرادی هاست اینهایی که من گویم همان بهتر به هر جمعی رسم کمتر سخن گویم شب و روزم به سوز و ساز عمر بی امان طی شد گهی از ساختن نالم گهی از سوختن گویم خدا را مهلتی ای باغبان تا زین قفس گاهی برون آرم سر و حالی به مرغان چمن گویم مرا در بیستون بر خاک بسپارید تا شب ها غم بی همزبانی را برای کوهکن گویم بگویم عاشقم بی همدمم دیوانه ام مستم نمی دانم کدامین حال و درد خویشتن گویم از آن گمگشته من هم نشانی آور ای قاصد که چون یعقوب نابینا سخن با پیرهن گویم تو می آیی به بالینم ولی آندم که در خاکم خوش آمد گویمت اما در آغوش کفن گویم @shearosama