eitaa logo
کافه شعروسمـــــــــــاع
134 دنبال‌کننده
552 عکس
244 ویدیو
5 فایل
شعر پرنده‌ای معصوم است که در قلبِ شاعران متولد میشود🕊️ ارتباط بامدیر کانال @elahehfarahi
مشاهده در ایتا
دانلود
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست گلگشت چمن با دل آسوده توان کرد آزرده دلان را سر گلگشت چمن نیست از آتش سودای تو و خار جفایت آن کیست که با داغ نو و ، ریش کهن نیست بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست در حشر چو بینند بدانند که وحشیست آنرا که تنی غرقه به خون هست و کفن نیست @shearhayeziba
نگاه اول عید «حول حالنا»است که واجب است بفهمیم عید، شوقی است که پدرم را به مزرعه میخواند عید، تن‌پوش کهنه باباست که آن را مادر به قد من کوک میکند و‌ من آنقدر بزرگ میشوم که در پیراهن می‌گنجم عید، تقاضای سبز شدن است یا مقلب‌القوب نگاه دوم عید، سوپر مارکتی است که انواع خوردنی‌ها در آن است عید، بوتیکی است که انواع پوشیدنی ها در آن هست عید ملودی مبارک باد است که من با پیانو مینوازم شب به خیر دوست من! @shearhayeziba
گرمی آتش خورشید فسرد مهرگان زد به جهان رنگ دگر پنجهٔ خسته این چنگی پیر ره دیگر زد و آهنگ دگر زندگی مرده به بیراه زمان کرده افسانهٔ هستی کوتاه جز به افسوس نمی‌ خندد مهر جز به اندوه نمی‌ تابد ماه باز در دیدهٔ غمگین سحر روح بیمار طبیعت پیداست باز در سردی لبخند غروب رازها خفته ز ناکامی هاست شاخه‌ها مضطرب از جنبش باد در هم آویخته می‌ پرهیزند برگ‌ها سوخته از بوسهٔ مرگ تک‌تک از شاخه فرو می‌ریزند می‌کند باد خزانی خاموش شعلهٔ سرکش تابستان را دست مرگ است و ز پا ننشیند تا به یغما نبرد بُستان را دلم از نام خزان می‌ لرزد زان ‌که من زادهٔ تابستانم شعر من آتش پنهان من است روز و شب شعله کشد در جانم می ‌رسد سردی پاییز حیات تاب این سیل بلاخیزم نیست غنچه‌ام نشکفته به کام طاقت سیلی پاییزم نیست @shearhayeziba
در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم که دلم می‌خواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه دورها آوایی است که مرا می‌خواند @shearhayeziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط همچو وحشی رفت جانم درهوایش حیف ، حیف خو گرفتم با جفای او غلط کردم ، غلط @shearhayeziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به گرد گریه من ابر درفشان نرسد به آه حسرت من برق خوش عنان نرسد مجردان چو مسیح از علایق آزادند کمند رشته مریم به آسمان نرسد مرا ز خرمن گردون چه چشمداشت بود؟ که برگ کاه به چشمم ز کهکشان نرسد به زهد خشک به معراج قرب نتوان رفت که کس به عالم بالا به نردبان نرسد ز سطحیان مطلب غور نکته های دقیق هما به چاشنی مغز استخوان نرسد گشایش از دم پیران بود جوانان را به خاکبوس هدف تیر بی کمان نرسد به خواری وطن از عیش غربتم قانع که هیچ گل به خس و خار آشیان نرسد کمند آه ستمدیدگان عنان تاب است نمی شود به سر چاه، کاروان نرسد حضور همنفسان مغتنم شمر صائب که لذتی به ملاقات دوستان نرسد @shearhayeziba
ترک یاران کرده ای ای بیوفا، یار این کند؟ دل زپیمان برگرفتی، هیچ دلدار این کند؟ ترک ما کردی و کردی دشمنی با دوستان شرم بادت زین عملها، یار با یار این کند؟ جور تو با عاشق سرگشته امروزینه نیست آزمودم عشق را صدبار، هر بار این کند طالب عشق رخ خوب تو بودم سالها خود ندانستم که با من آخر کار این کند نرگست در عین بیماری کند قصد دلم کس ندانم در جهان با هیچ بیمار این کند @shearhayeziba
کافه شعروسمـــــــــــاع
🔘 علم عروض... عروض علمی است که به ‌وسیله آن به اوزان شعر و تغییرات آن پی می‌بریم. در عروض، مصراع‌ها
🔘 اوزان عروضی 🔹طبقه بندي اوزان : تعداد اوزان شعر فارسي بسيار زياد است و اوزاني که از نظر نظم ميان هجاهاي کوتاه و بلند يکسان هستند يک گروه را تشکيل مي دهند اوزان شعر فارسی از 4 رکني (مثمن )، 3 رکني ( مسدس ) و 2 رکني ( مربع ) ساخته مي شوند. 🔹نام اوزان : نام اوزان حاصل از تکرار ارکان چنين است: مفاعيلن --> هَزَج مستفعلن --> رَجَز فاعلاتن --> رَمَل فعولن --> متقارب 🔹پر کاربرد ترين اوزان : پر کاربردترين اوزان شعر فارسي 29 تاست. اين اوزان را بر مبناي نظم ميان هجاهاي کوتاه و بلند آن مي توان به 9 گروه که هر کدام شامل 2 يا 3 وزن هستند و 5 تک وزن مرتب کرد. برای آشنایی بیشتر با اوزان شعری به سایت زیر مراجعه کنید 👇🏼👇🏼 http://tarannomsokoot.blogfa.com/post/15 @shearhayeziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را خواه آتش گوی و خواهی قرب، معنی واحد است قرب شمع است آنکه خاکستر کند پروانه را هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق کاینهمه گفتند و آخر نیست این افسانه را گرد ننشیند به طرف دامن آزادگان گر براندازد فلک بنیاد این ویرانه را می ز رطل عشق خوردن کار هر بی ظرف نیست وحشیی باید که بر لب گیرد این پیمانه را @shearhayeziba