eitaa logo
شعر و داستان🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
125 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر کانال: @rEzA1996 ناشناس: https://abzarek.ir/service-p/msg/2222838
مشاهده در ایتا
دانلود
غزلم دره‌ای از نسترن و شب‌بوهاست مرتع درمنه‌ها، دهکده‌ی آهوهاست این طرف کوچه‌ ی بن‌بستِ نگاه آبی‌ها آن طرف کوچه‌ ی پیوندِ کمان ابروهاست این خیابان بلندی که به پایین رفته مال گیسوی به هم ریخته‌ی هندوهاست غزلم گردش کاشی‌ست در اسلیمی‌ها غزلم تابش خورشید بر اسکیموهاست باد می‌آید و انجیر مقدس مست از روسری‌های به رقص آمده در هوهو هاست هرچه که بر سر من رفته از این قافیه‌ها از به رقص آمدن باد، میان موهاست تلخ مردن وسط هاله‌ای از ابر و عسل سرنوشت همه‌ی هسته‌ی زردآلوهاست کار سختی است ببخشید - ولی می‌گویم ... اینکه... بوسیدنتان، دغدغه‌ی کم روهاست @shearvdastan
مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست هفت قرن است درین مصر فراوانی نیست به زلیخا بنویسید نیاید بازار این سفر یوسف این قافله کنعانی نیست حال این ماهی افتاده به این برکه‌ی خشک حال حبسیه‌نویسی‌ست که زندانی نیست چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش بشنوید از من بی‌چشم که کرمانی نیست با لبی تشنه و بی‌بسمل و چاقویی کُند ما که رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست عشق رازی‌ست به اندازه‌ی آغوش خدا عشق آن گونه که می‌دانم و می‌دانی نیست @shearvdastan
نبودی در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی! دو پلکم زخمی از شلاق باران شد، چه بارانی! @shearvdastan
مرگ بعضی وقتها از درد دوری بهتر است بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است توی قرآن خوانده ام... یعقوب یادم داده است: دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است نامه هایم چشمهایت را اذیت می کند درد دل کردن برای تو حضوری بهتر است چای دم کن... خسته ام از تلخی نسکافه ها چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است من سرم بر شانه ات؟... یا تو سرت بر شانه ام؟ فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است من به دنبال کس‍ی بودم که دلسوزی کند همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است خانه ی بیچاره ای که سرنوشتش زلزله است از همان روز نخست آوار باشد ... @shearvdastan
مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست هفت قرن است در این مصر فراوانی نیست به زلیخا بنویسید نیاید بازار این سفر، یوسف این قافله کنعانی نیست حال این ماهیِ افتاده به این برکه خشک حال حبسیه‌نویسی است که زندانی نیست چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش بشنوید از من بی‌چشم که کرمانی نیست با لبی تشنه و بی‌بسمل و چاقویی کُند ما که رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست عشق رازی‌ست به اندازه‌ی آغوش خدا عشق آن گونه که می‌دانم و می‌دانی نیست @shearvdastan