لبم یاد لبت افتاد دلم در سینه ام لرزید
نبودی آتش سیگار فقط حال مرا فهمید
نشستم دور هر چیزی به جزتوخط کشیدم تا
بفهمی عاشقت هستم بدون ذره ای تردید
نبودی و نبودی و نمی آیی و من هستم
همیشه زیر بارانی که بعداز رفتنت بارید
ببین باران که می آید کمی کمترهوایی شو
تصور می کنم مستی شبیه ساقه های بید
توهم میزنم بادی که در کوچه تو را بویید
برای مردم آزاری نمک بر زخم من پاشید
حسادت چیزخوبی نیست ولی ازتو چه پنهان که
دلم از نقش پروانه به روی سینه ات رنجید
محاسن را نمی خواهم کشیدم تیغ بر صورت
خودم دیدم که چشم تو به ریش عاشقت خندید
صبورم سالمم تنها سرشبها خودآزارم
لبت خندان، خیالت تخت سرم با قرص ها خوابید
#حسین_آهنی
@shearvdastan
پر از بهانه شده لبم برای شما
اگرچه میشکند دلم فدای شما
کلافه خانه و من از این سکوت بلند
نرفته از سر ما غم صدای شما
چقدر خسته شده نگاه آینهام
از او که خیره شده به من به جای شما
حواس پنجرهها به سر به زیری من
حواس عینک من، به ردپای شما
چرا کشیده شده به صورت علما
حجاب چادری بدن نمای شما
شبیه این وطنی پر از طلا و بلا
شده نصیب همه تب طلای شما
پر از پیاده روام که شب قدم بزند
خیال ثانیههای پا به پای شما
#حسین_آهنی
@shearvdastan