eitaa logo
شعر و داستان
2.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
92 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 «ارسال اشعار» «انتقادات و پیشنهادها» ارتباط بدون ذکر نام شما: https://harfeto.timefriend.net/17368038386764
مشاهده در ایتا
دانلود
برف و باران است و سرما، انجمادِ برکه‌ها جز زمستان، فصلِ زیبایی ندارد سال من @shearvdastan
چه شود ماه بیاید به زمین سر بزند امشبی سر زده بر خانه‌ی ما در بزند @shearvdastan
آخر کجایی یار من، از لحظه‌ای که رفته‌ای گویی که کوهی از غمت، افتاده بر هر شانه‌ام @shearvdastan
خسته از غوغای شهرم، می‌روم تنها شوم پیله‌ای در خود بسازم، فارغ از دنیا شوم در درونم نعره‌هایی خفته اما ساکتم کس ندارد طاقتش هم صحبت صحرا شوم می‌روم از کوچه‌ها با خاطراتی آشنا در افق گم می‌شوم شاید شبی پیدا شوم ابر دلگیرم ولی رویای باران در سرم از خدا خواهم که روزی برکه‌ای زیبا شوم نه! نباید برکه‌ای باشم بخشکم عاقبت آن قَدَر باید ببارم تا خودم دریا شوم @shearvdastan
دل از من برده‌ای و باز هم از من طلب‌کاری تو را باید ببوسم تا بپردازم حسابم را @shearvdastan
با تبسّم‌ کردنت، دنیا چه زیبا می‌‌شود چون بخندی، غنچه با خندیدنت وا می‌شود با حضورت عطر نابی در گلستان می‌دمد بوته‌ هم قد میکشد‌ چون سرو رعنا‌ می‌شود برکه با جادوی دستانت به جوشش می‌رسد چشمه با اعجاز چشمت شکلِ دریا می‌شود هر زمان مویت پریشان می‌کنی شب می‌شود بین موها کهکشانی تازه پیدا می‌شود وسعتِ عشقم به تو مانند دریا بی‌کران مانده‌ام دریا چگونه در دلم جا می‌شود راز یک عاشق نمی‌ماند نهان در سینه‌اش چون ببیند یار خود در لحظه رسوا می‌شود خسته از هجران و خواهم سر نَهَم بر شانه‌ات زخم دوری با بغل کردن مداوا می‌شود هر چه می‌خواهی بگو اما نگو از رفتنت گرچه کوهم، پشتم از این ماجرا تا می‌شود در سرم هر شب بساطی ویژه بر پا می‌کنم بزم ِ پُر شوری که با یادت مهیا می‌شود @shearvdastan
ببار ای ابر بارانی شبیهِ چشمِ خونبارم که من هم مثل تو اینجا بدست غم گرفتارم به سر شد عمر ما با اضطراب و رنجِ پی در پی من از دنیا دمی آسوده بودن را طلب‌کارم @shearvdastan
شبیهِ ارگ بم بودم، قوی، زیبا و مستحکم ولی امروز ویران و ز هم پاشیده دیوارم...
تو با این چهره‌ی معصوم، سلطانی ستمکاری زمین از خونِ عاشق‌ها شده رنگین به دستورت نقاب از چهره بردار و جهانی را تصرف کن سلاحِ عشق داری و به هر کس می‌رسد زورت @shearvdastan
خشکیده تنم، ابر بشو، بوسه بباران تا اینکه شود دشتِ پُر از یاس کویرم بگذشت جوانی و اجل صبر ندارد نگذار که با حسرتِ دیدار بمیرم @shearvdastan