همان سروی که تندیس وقار و استقامت شد
وجودش شاه تیغی با صلابت در علامت شد
علی مرتضی در باطن و زهراست در ظاهر
ظهور آیه ی نوراست و مروارید عصمت شد
صحیح ترجمان رب خدرالقدس یعنی که
غبار چادر او موجب ایجاد خلقت شد
مفاتیح لبش غرق زیارتهای مأثوره است
قنوتش جلوه کرد و قبه ای از استجابت شد
غزل ها حُرّ توّابند و منبرها به استغفار
تمامش دون شأن زینب است آنچه روایت شد
دو فرزندش دم "یا نور" و "یا قدوس" او هستند
دو تا قرص قمر تقدیم خورشید امامت شد
به سوی ماه روی نیزه قامت بست عاشورا
چه خوشحال است تقدیم امامش این دو رکعت شد
دو تا فرزند اسماء و دو تا اسماء حسنایند
دو حرف از اسم اعظم که در این مقتل تلاوت شد
یکی پهلوش شد زخمی، یکی بازوش شد زخمی
مصیبت های پشت در، میان این دو قسمت شد
دو لاله یا دو ریحانه، دو کوه شانه در شانه
به روی خاک افتادند، یعنی که قیامت شد
محمد پاسبان پیکر زخمی عونش شد
محمد تا زمین افتاد جسم عون غارت شد
ملائک تا دم خیمه، خبر بردند با گریه
به روی بالها تشییع دو خورشید طلعت شد
ولی از خیمه ی چشمش نیامد اشک یک لحظه
میان خیمه ی خود باز مشغول عبادت شد
از اینکه در میان معرکه زهرا نشد او را
از اینکه جان نداده پای او، غرق خجالت شد
خبر بردند قاصدها برای آن دو فرزندش
حضور قاصدک ها موجب ذکر مصیبت شد
کسی که پرده دار محملش بودند مریم ها
حریمش هتک حرمت شد، گرفتار اسارت شد
#محسن_حنیفی
#شب_چهارم
#طفلان_حضرت_زینب_علیهم_السلام
@shearvdastan
کفشهایم را پُر از شن کرده بودم آمدم
خاک بر فرق و محاسن کرده بودم آمدم
پیش رویِ مرکبم پایِ پیاده آمدم
غرقِ ذکرِ مادرِ این خانواده... آمدم
بی ادب بودم ولی بی ادعایم کردهای
من امیرِ لشگری بودم گدایم کردهای
من گرفتم راهِ تو یا تو گرفتی راهِ من
راهزن من بودم اما تو گرفتی راهِ من
سنگها آوردهام تا بشکنی آئینهام
حقِ من این بود دستِ رَد زنی بر سینهام
من گنهکارم به رویِ من بیاور لااقل
بد گرفتارم به رویِ من بیاور لااقل
تا که دیدی شعله دارد خِرمنم گفتی بیا
دست خود را بستهام بر گردنم گفتی بیا
راهِ تو بستم به روی خود نیاوردی چرا
بشکند دستم به روی خود نیاوردی چرا
دستِ من وا کردی و گفتی پَرَت بالا بگیر
سَربِزیرم دیدی و گفتی سَرَت بالا بگیر
مژده دادی مادرِ عالم مرا بخشیده است
باورش سخت است زینب هم مرا بخشیده است
لطفِ زهرا بود اگر مَرهونِ آن چادر شدم
صبح حُر بن یزید و حال تنها حُر شدم
حسن لطفی
#حر
#شب_چهارم
@shearvdastan
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
شبیه کشتی نوحی، نه! مهربان تر از اویی
که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود
حسین فاطمه! می گفتم اشتباه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیر بگیرم
مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی
بگو چرا نشوم آب که دست یخ زدهام را
دویدی و نرسیده به خیمه گاه گرفتی
چنان تبسم گرمی نشانده ای به لبانت
که از دل نگرانم مجال آه گرفتی
رسید زخم سَرَم تا به دستمال سفیدت
تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی
#محرم
#شب_چهارم
#حر_بن_یزید_ریاحی
سلام ای با مقام و رتبه ی زن آشنا زینب
سلام ای عفت و صبر و وفا را محتوا زینب
سلام ای خورده نان از سفره ی ایمان پیغمبر
سلام ای قبله ی ایمان کل انبیا زینب
سلام ای زینت نام علیِ عالیِ اعلا
سلام ای افتخار حضرت خیرالنسا زینب
سلام ای زینبیون را پناه روز وانفسا
سلام ای بر غمت هر پاکزادی مبتلا زینب
نباشد گر چه نامت در حدیث عشق اما تو
شدی معنای ستر و کرده ای کار کساء زینب
تمام انبیا خدمتگزاران سر کویت
که هستی بضعه ی آزاده ی آل عبا زینب
تمام حسنها را در تو دیدم اینچنین گفتم
حیا زینب وفا زینب به عالم کیمیا زینب
به فرمان خدا فرمانبرت میشد ملک وقتی
که میخواندی دعا با بارالها ، ربنا زینب
اگر دارالشفا ذکر حسین ابن علی باشد
یقین دارم تویی داروی این دارالشفا زینب
هزاران مرحبا گفتی به یاران روز عاشورا
خدا هم گفت در هر دم هزاران مرحبا زینب
از آن ساعت که غرق خون حسین افتاد در گودال
هدایت تا چهل منزل به راه افتاد با زینب
تو شیر عرصه ی حق محوری بودی نبودی تو
یقین میمرد نام کربلا در کربلا زینب
نه تنها روی دوشت پرچم حلم و حیا داری
که تو هستی سفیر مکتب خون خدا زینب
تو تفسیر تمام آیه ها بودی که از یک سر
به گوش خلق می آمد ز روی نیزه ها زینب
ز نطق آتشینت شام را شام بلا کردی
کلامت کرد کار ذوالفقار مرتضی زینب
به تیغ در زبان ویرانه کردی کاخ ظلمت را
گلستان کرده ای با مقدمت ویرانه را زینب
سنان و ساربان وجسم عریان را جدا دیدی
سه ساله طشت زر راس جدا دیدی جدا زینب
به هر جا دید زین العابدین بزم عزایی را
میان گریه بر داغ پدر میگفت یا زینب
جدا از کربلا با زخمهای شام در غربت
فقط میخواند از گودال و آخر شد فدا زینب
قیام سرخ عاشوراست با نام حسین اما
بود حسن ختام دفتر این ماجرا زینب
داریوش جعفری
#مرثیه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_چهارم
@shearvdastan
مُحرم شد مُحرم تا ابد مادام با زینب
پس از کرببلا اسلام شد اسلام با زینب
حسین است او که خوابِ دشمنان را میکند کابوس
علی آمد میان کاخهای شام با زینب
برای دین حق بوزینه بازی را زمین انداخت
که دین شد دینِ مولا پاک از اوهام با زینب
که شد تفسیرِ آیات جهاد و همت و عفت
به فتح و آلعمران، توبه و انعام با زینب
همین که اُسْكُتُوا فرمود: دنیا از تپش اُفتاد
جهان سر تا به پا شد گوش آنهنگام با زینب
همین که اُسْكُتُوا فرمود فهمیدند هیبت را
سپاهِ کفر خُشکش زد زمین شد رام با زینب
از عالَم امر خود برداشت ورنه تا قیامت هم
خلایق لال میماندند در هر گام با زینب
چه کرده در میانِ مجلس منحوسِ شامیها
که میدادند هرلحظه به خود دشنام با زینب
فقط او جامالاضداد مانند علی باشد
زنی دیگر نیامد تا شود همنام با زینب
مقامِ چادرش از پردههای کعبه بالاتر
که دارد زائرش احرام در احرام با زینب
عظیم و سهمگین پُر جذبه اُقیانوسِآرام است
که در طوفانِ غمها شد حرم آرام با زینب
شده کرببلا کربُالبُکاء وقتی حسین اُفتاد
شده دارالبُکاء هم کوفه و هم شام با زینب
حسن لطفی
#مدح_و_مناجات_با_حضرت_زینب_سلام_الله
#شب_چهارم
#محرم
@shearvdastan