eitaa logo
شعر و داستان🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
125 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر کانال: @rEzA1996 ناشناس: https://abzarek.ir/service-p/msg/2222838
مشاهده در ایتا
دانلود
☃️ مومن شوی و دور و برت غار نباشد از درد بمیری و عزادار نباشد دعوا کنی و پشت سرت اشک بریزد ویران شده برگردی و اینبار نباشد مستاصل و بی حوصله در خانه بچرخی از این همه سهمت بجز آوار نباشد در خاطره دنبال کمی شانه بگردی سخت است که جز شانه دیوار نباشد... با گریه دو خط نامه آخر بنویسی که درد سرت رفت... ولی دار نباشد وقتی که غم خاطره هایش خفه ات کرد در پاکت نفرین شده سیگار نباشد @shearvdastan
مرا جا می گذاری می روی دلدار یعنی این کماکان عاشقت می مانم و ناچار یعنی این شبیه کندن زخمی که دائم تازه می ماند مرورت می کنم جان می کنم، بیمار یعنی این برای دیدنت این روزها معطل نمی مانم تو‌ هر شب در خیالم حاضری دیدار یعنی این خجالت می کشم بعد از تو حتی از نفسهایم  تو رفتی همچنان من زنده ام ، دشوار یعنی این خیالت امد و باران به چشمم هدیه داد امشب چه جانانه شبم را ساختی معمار یعنی این همه گفتند باور کن که مدتهاست او رفته نمی بینند دائم با منی انکار یعنی این تو را در آرزوی دیگران دیدن عذابم بود و بعد از این کنار دیگری... آوار یعنی این @shearvdastan
برکه بودم در خیالم شوق ماندن داشتم بر تنم تصویر ماهش را نگه می داشتم رفت و بی او مرگ هم جویای حال ما نشد زنده بودن را چنین مشکل نمی پنداشتم گفت بعد از من به دنبال کسی دیگر بگرد کاش بعد از رفتن او پای گشتن داشتم با تمام شهر اگر ناسازگاری کرده ام جای او را در دلم خالی نگه می داشتم دوست ها را حذف کردم تک تک از تنهایی ام جا برای هیچ کس جز یاد او نگذاشتم وصل او را از خدا می خواستم تا قبل از این! کودکش را دیدم و دست از دعا برداشتم @shearvdastsn
این وجه اشتراک برایم غنیمت است این وجه مشترک که خدایم خدای توست
شبیه شیشه عطری که باز مانده درش بجز خیال تو چیزی نشد نگه دارم..
من برای رد پاهایت خیابانم هنوز
"با لطف شما هیچ شبی خواب نداریم ای عشق بفرما... شبِ عالی متعالی...!"
‏عشق بازار بزرگی‌ست، درآمد دارد... از تو معشوقه درآورد، از این مَرد دَمار..!
جای توضیح تولد بنویسید که ما غیر آغوش نداریم ولادت گاهی...
زنی با چشم های قهوه ای جا مانده در جانم خیالش با من است اما حواسش را نمی‌دانم... @shearvdastan
درد یعنی بزنی دست به انکار خودت عاشقش باشی و افسوس گرفتار خودت به خدا درد کمی نیست که با پای خودت بدنت را بکشانی به سر دار خودت کاروان رد بشود، قصه به آخر برسد بشوی گوشه ای از چاه خریدار خودت درد یعنی لحظاتی به دلت پشت کنی بشوی شاعر و یک عمر بدهکار خودت درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد بگذاری برود! آه... به اصرار خودت! بگذاری برود در پی خوشبختی خود و تو لذت ببری از غم و آزار خودت درد یعنی بروی ، دردسرش کم بشود بشوی -عابرِ آواره ی- افکار خودت اینکه سهم تو نشد درد کمی نیست ولی درد یعنی بزنی دست به انکار خودت... @shearvdastan
پریشان کن وجودم را پریشان و پریشان تر که فرق عشق با عادت همین میزانِ ویرانی‌ست @shearvdastan