مرا به جز تو نباشد غمی؛ خدا را شکر
چه بود سهم من از روزگار؟ تنها شکر
دلم گرفت که دشمن به وقت بوسهی تو...
هزار واژه برآورد بر لب الا شکر
من انتظار مداوا ندارم از تو عزیز...
همین که درد به لطف تو شد مهیا شکر
به روی عشق نظر بستم و نفهمیدم
که من تجلی کفران نعمتام یا شکر؟
چو اشکهای مرا دید، با خودش خندید
اگرچه جز به تمسخر نبود اما شکر
#مصطفی_پاکدل
@shearvdastan