eitaa logo
شعر و داستان
1.4هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
30 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
حال مرا نپرس که هنجارها مرا مجبور می‌کنند بگویم که بهترم @shearvdastan
حال مرا نپرس که هنجارها مرا مجبور می‌کنند بگویم که بهترم @shearvdastan
دیدمت چشم تو جا در چشم های من گرفت آتشی یک لحظه آمد در دلم دامن گرفت آنقدر بی اختیار این اتفاق افتاد که این گناه تازه ی من را خدا گردن گرفت در دلم چیزی فرو می ریزد آیا عشق نیست این که در اندام من امروز باریدن گرفت؟ من که هستم؟ او که نامش را نمی دانست و بعد- رفت زیر سایه ی یک "مرد" و نام "زن" گرفت روزهای تیره و تاری که با خود داشتم با تو اکنون معنی آینده ای روشن گرفت زنده ام تا در تنم هرم نفس های تو هست مرگ می داند: فقط باید تو را از من گرفت... @shearvdastan
... و ای بهانه‌ی شیرین‌تر از شکرقندم به عشق پاک کسی جز تو دل نمی‌بندم به دین این همه پیغمبر احتیاجی نیست همین بس است که اینک تویی خداوندم همین بس است که هر لحظه‌ای که می‌گذرد گسستنی نشود با دل تو پیوندم مرا کمک کن از این پس که گام‌های زمین نمی‌برند و به مقصد نمی‌رسانندم همیشه شعر سرودم برای مردم شهر ولی نه! هیچ کدامش نشد خوشایندم تویی بهانه‌ی این شعر خوب باور کن که در سرودن این شعرها هنرمندم @shearvdastan
⁣⁣ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ِ ﺩﯾﺪﻥ ِ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺷﻮﺭ ِ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻻﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺸﻮﺭﻩ ﻫﺎ ، ﺁﺷﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ ﺻﺒﺮ ﻣﻦ ﺳﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﻟﺐ ، ﺍﻣﺎ ﺑﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺻﺒﻮﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ، ﺍﯾﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ ﺍﺷﮏ ﺯﺍﻧﻮ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﻐﺾ ﺳﻨﮕﯿﻦ ِ ﻣﻦ ِ ﻣﻐﻠﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ، ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩ ِ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻡ ﻋﺸﻖ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﺺ ﻭ ﻣﺮﻏﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺩﻭ ﭼﺸﻤﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﻮﺳﻒ ﮔﻤﮕﺸﺘﻪ ﯼ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ @shearvdastan
خود را اگر چه سخت نگه‌ داری از گناه گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه هر لحظه ممکن است که با برق یک نگاه بر دوش تو نهاده شود باری از گناه گفتم: گناه کردم اگر عاشقت شدم… گفتی تو هم چه ذهنیتی داری از گناه! سخت است این‌که دل بکنم از تو، از خودم از این نفس کشیدن اجباری، از گناه بالا گرفته‌ام سر خود را اگر چه عشق یک عمر ریخت بر سرم آواری از گناه دارند پیله‌های دلم درد می‌کشند باید دوباره زاده شوم -عاری از گناه- @shearvdastan
کی عید می‌رسد که تکانی دهم به خویش؟! هر گوشه از اتاقِ دلم تار بسته است! @shearvdastan
دوباره گمشده بودم در ازدحامِ خودم غزل برای تو گفتم ولی به نام خودم چقدر خسته گذشتی چرا نفهمیدی؟ چقدر هست که افتاده‌ام به دام خودم نماز ثانیه را بی‌تو نیز می‌خوانم خودم برای خودم می‌شوم امامِ خودم چه سرنوشت عجیبی‌ست، تازه فهمیدم که دور بوده ز من نیمی از تمام خودم کسی دوباره از آن سوی شعر می‌آید بلند می‌شوم از جا، به احترام خودم از این به بعد بدون تو نیستم تنها من آشنا شده‌ام با کسی به نام "خودم" @shearvdastan
حال مرا نپرس که هنجارها مرا مجبور می‌کنند بگویم که بهترم @shearvdastan
گریه کردم گریه هم این‌بار آرامم نکرد هرچه کردم هر چه آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار آرامم نکرد خواستم دیگر فراموشت کنم اما نشد خواستم اما نشد، این کار آرامم نکرد سوختم آن‌گونه در تب، آه از مادر بپرس دستمال تب‌بر نم‌دار آرامم نکرد ذوق شعرم را کجا بردی؟ که بعد از رفتنت عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد @shearvdastan
تو نیستی و این در و دیوار هیچوقت… غیر از تو من به هیچکس انگار هیچوقت… اینجا دلم برای تو هِی شور میزند از خود مواظبت کن و نگذار هیچوقت… اخبار گفت شهر شما امن و راحت است من باورم نمیشود، اخبار هیچوقت… حیفند روزهای جوانی، نمیشوند این روزها دو مرتبه تکرار هیچوقت من نیستم بیا و فراموش کن مرا کی بوده ام برات سزاوار؟… هیچوقت! بگذار من شکسته شوم تو صبور باش جوری بمان همیشه که انگار هیچوقت… @shearvdastan