فکر کن! حبس ابد باشی و یکبار فقط
به مشامت نَمی از بوی خیابان برسد
سال نفرین شده در قرن مصیبت یعنی
هی زمستان برود، "باز زمستان برسد"!
#پویا_جمشیدی
@shearvdastan
جمعه يعني دلم از غصه بگيرد امّا
به همين بودنت از دور...
قناعت بكنم
#پویا_جمشیدی
@shearvdastan
بلدم تكیه كنم باز به دیوار خودم
یا حصاری بکشم دور و بر غار خودم
بلدم آهبهآه از تو بگویم هر بار
تا بسازم قفس از غصه ی بسیار خودم
پیش پایت دو، سه خط شعر نوشتم، حالا
متنفر شدم از تكتك اشعار خودم
شاعری خیره سرم من که خودم میدانم
میزنم آخر سر دست به انکار خودم
بیتو بیتابی ِ هر خاطرهات یادم داد
تك و تنها بشوم شانه و غمخوار خودم
لعنتی داغ ندیدی كه بفهمی یک عمر
میروم سرزده گهگاه به دیدار خودم
فصل تنهایی من سبز كه شد فهمیدم
آنقدر مرگ عزیز است كه یكبار خودم...
#پویا_جمشیدی
@shearvdastan
🍂
هر وقت دلم هوای باران دارد
بغض به گلو نشسته میدان دارد
ایکاش که این فاصلهها کم میشد
با او که نشان شب آبان دارد
بانوی تمام آرزوهای محال
بیتو غزلم مصرع گریان دارد
وقتی قلمم همیشه درماندهی توست
اِیکاش و اگر چگونه پایان دارد؟
شب کورهی بیتابی و دل دشت بلا
من هر نفسم شام غریبان دارد
این سینه چنان سوخته است از غم تو
دیگر چه کم از نَبی کنعان دارد؟
من عاشق و دیوانهی تو تا به ابد
با تو سرِ این شبزده سامان دارد
افسوس نشد تا به تو ابراز کنم
قلبم به تو تا همیشه ایمان دارد
حسرت به دلم ماند بگویم بانو!
با من بِنشین...
اگر که امکان دارد
#پویا_جمشیدی
@shearvdastan