eitaa logo
شعر و داستان
2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
90 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 «ارسال اشعار» «انتقادات و پیشنهادها» ارتباط بدون ذکر نام شما: https://harfeto.timefriend.net/17368038386764
مشاهده در ایتا
دانلود
روحِ من با روحِ تو جانا مضاعف می شود «من» من و «تو» تویی اما «ما» مضاعف می شود دخترِ خردادی و وَه که زبانم قاصر است! با وجودت گرمیِ دنیا مضاعف می شود حدّ هر عشقی که از اول خدایی بوده است شک نکن؛ هر روز و هر فردا مضاعف می شود زندگی با تو پر از عشق است؛ اما بی تو نه! با تو رنگ آبی دریا مضاعف می شود خوب می دانم که زیبایی تو، پس زیباییِ این غزل با نام تو «زهرا» مضاعف می شود ----------------------------------------- آخرین روزِ بهار آمد به دنیا... هر کسی روز آخر حُرمتش زیرا مضاعف می شود
من اگر ساز کنم حاضری آواز کنی ؟ غزلی خوانی وچون نغمه ی دل بازکنی بلدم ناز خریدن بلدی ناز کنی ؟ یا نشینی به ببرم شعرنو آغازکنی؟؟ بلدم راز نگهدار شوم راز بگو بلدی راز نگهداری و دمساز کنی ؟ بلدم با تو به دنیای دلت سیر کنم بلدی قفل دلِ عشقِ مرا باز كنی بلدم پر بکشم تا به نهایت به دلت بلدی عشق شوی عاشقی ابراز کنی @shearvdastan
هرچه همرنگ جماعت بشویم بازهم وصله ی ناهمگونیم @shearvdastan
‌از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی، با چون منی به غیر محبت روا نبود... [شهریار] @shearvdastan
✯ ‌ʸᵒᵘ ѕᵗᵃʸ ᶤᶰ ᵐʸ ʰᵉᵃʳᵗ ᶠᵒʳᵉᵛᵉʳ ✯ ♡ میموني تو قلبــــم تا هميشه . .♡ @shearvdastan
✹﷽✹ 🌹 🌿 دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند شعله‌ای بود که لرزید ولی جان نگرفت جز خودم هیچ کسی در غم تنهاییِ من مثل فواره سرِ گریه به دامان نگرفت دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی قصه‌‌ی عاشقیِ ما سر و سامان نگرفت هر چه در تجربه‌ی عشق سرم خورد به سنگ هیچ کس راه بر این رودِ خروشان نگرفت مثل نوری که به سوی ابدیت جاریست قصه‌ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت @shearvdastan
بهار با تو بودن هر صبح ‌اش بخیر ترین روز سال است ... @shearvdastan
بی مقدمه و ناگهانی می خواهمت مثل بارانی که آب بر آتش ماه ریخت... 🍃🍃🌸🌸🌸 @shearvdastan
گر مقصداست ❤️ خوشا لذت 😍 نظری ☺️ @shearvdastan
یه سری ⚪️⚫️ میتونن خیلی قشنگ باشن😍 مثلا ❤️ که قوی ترین نقطه ضعف منی...😇 @shearvdastan
غزلی تقدیم نگاهتون از حامد عسکری👇👇👇 گرمی لبخند از آواز بنان برداشته چشم از فیروزه‌های اصفهان برداشته حس معصوم نگاه غرق در اعجاز را از دعاهای مفاتیح الجنان برداشته بعدها هرکس بخواند نقلی از زیباییش از غزل‌های من آتش به جان برداشته عشق مدت‌هاست این روح سراسر درد را برده بر بام جنون و نردبان برداشته فکر کن گنجشک باشی و ببینی گردباد جفت معصوم تو را از آشیان برداشته بشکند دستش گلم هرکس تو را از من گرفت کیسه باروت از ستارخان برداشته 🍃🍃🌸🌸 @shearvdastan
و غزلی دیگر از این شاعر عزیز👇 مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیشتر با همه گرمیم با دل‌های تنها بیشتر درد را با جان پذیراییم و با غم‌ها خوشیم قالی کرمان که باشی می‌خوری پا بیشتر بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر هر شبِ عمرم به یادت اشک می‌ریزم ولی بعدِ حافظ خوانیِ شب‌های یلدا بیشتر رفته‌ای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ‌تر بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقم خون انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر