eitaa logo
شعر و داستان
1.7هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
79 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
*پـچ پـچِ بیـن و از «» خبـر می دهـد...! ❤🍃❤🍃❤🍃❤️🍃 @shearvdastan
*حیفم آید که تو را جای کنم در دل تنگ یوسفی چون سزاوار چنین زندان نیست..* @shearvdastan
🍃🍃🌸🌸 غزل غزل بهاری لبی ، تبی، قراری جوانه ای به باغم طنین یاری 🍃🍃🌸🌸 @shearvdastan
شیشهٕ عمر منی نکند بشکنی....!! 🌸🌸🍃🍃 @shearvdastan
*گفتم بدوم تا تو همه را تا زودتر از واقعه گویم گله‌ها را چون آینه پیش نشستم که ببینی  در من اثر سخت‌ترین زلزله‌ها را پر نقش‌تر از فرش بافته‌ای نیست از بس که گره زد به گره حوصله‌ها را ما تلخی گفتنمان را که چشیدیم وقت است بنوشیم از این پس ها را بگذار ببینیم بر این جغد نشسته یک بار دگر پر زدن چلچله‌ها را یک بار هم ای من از عقل میندیش بگذار که حل بکند مسئله‌ها را* 🍃🍃🌸🌸 @shearvdastan
به تحریکِ ، فتنه‌یِ منی! من به نظر، تماشایِ توام…😍😍 🌱🌱 @shearvdastan
گر بگویم که در خون منی بهتان نیست ❤️ @shearvdastan
که ساعت نمی شناسد! ♥اصلا مگر «»♥️ ♥ در می گنجی؟ ♥تمام ثانیه های «تـــو» ... @shearvdastan
برایم " " داشتی .. هر چه بود با ""ُ به سرم آمد ... @shearvdastan
با چــراغـے همہ جا گشتـم و گشتــم!در شهـــر... هیچ کس هیچ کس! اینجــا... بہ ❤ ماننــد نشـد.. @shearvdastan
آدم یک را کنار خودش داشته باشد و چای بنوشد.. @shearvdastan
نیستی و من به تنهایی از پس عشق برنمی‌آیم @shearvdastan
دیگر هوسی ما را جز وصل در سر نیست رحمی ڪن و یادی ڪن این بےسر و سامان را ❤️ @shearvdastan
🌱🌱🌸🌸 ‌ پاییز نزدیک است... دلم یک می خواهد که دوستت دارم هایم را با برگهای نارنجی این شهر به موهایت سنجاق کنم تا ما باشد... @shearvdastan
من دلتنگ توام شعر می‌نویسم و واژه‌هایم را کنار می‌زنم که را ببینم.. @shearvdastan
من دلتنگ توام شعر می‌نویسم و واژه‌هایم را کنار می‌زنم که را ببینم.. @shearvdastan
را داشتن می تواند بهشتی باشد در این ... @shearvdstan
‌ ای بـوی پیچیده مـرا در رگ و ریشه..! @shearvdastan
آدم یک را کنار خودش داشته باشد و چای بنوشد.. @shearvdastan
من از این در به دری غمگینم شعر می‌بافم و در شعر را می‌بینم.. @shearvdastan
چه بهشتی شد با این اردیبهشت..
خمیده پیکرم از انتظار و جان به لب آمد قدح به یاد کج کرده‌ام بیا که نریزد @shearvdastan
اگر از در مورد من پرسیدند بگو اندکی شعر را دوست داشت و بسیار مرا‌