eitaa logo
شیعه ی حیدر🌹🍃🌾
248 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
747 ویدیو
31 فایل
حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمود :  پس به خدا قسم من بر حقّم و دوستدار شهادت هستم. شرح نهج البلاغه، ج6، ص99 و 100 ✨🌟✨ ✌ارتباط با ادمین @shia_heydari ادمین تبادلات👈 @Sead_gomnam_313 ✨🌟✨ شرایط کپی👇 کپی باذکر صلواتــ اللهم عجل لولیک الفرج 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🦋🦋 🦋🦋 🦋 مادر سید: زهرا جان این خانم تو بسیج چیکاره ان؟! زهرا: خاله جان این خانم . این خانم همون کسی هستن که محمد مهدی به خاطرش دوبار رفتنش عقب افتاده بود اونکه میگفت به خاطر کامل نبودن مدارکشه . دیگه دیگه صورتم از خجالت سرخ شده بود و سرم رو پایین انداختم دوست داشتم میتونستم همون دقیقه برم بیرون ولی فضا خیلی سنگین بود . مادر سید گفت: دخترم خیلی ممنونم ازت که اومدی..پسرم از اونروز که اومده بود یک کلمه با ما حرف نزد ولی با دیدن شما حالش عوض شد معلومه شما با بقیه براش فرق داری . زهرا: خاله جون حتی با من + حتی با تو زهرا جان !؟ دخترم تو این مدت که خبر برنگشتنش رو به ما دادن یه چشمم اشک بود یه چشمم خون میگفتن حتی جنازش هم بر نمیگرده باور کرده بودم که پسرم شهید شده ولی خدا رو شکر که برگشت . -خدا رو شکر یک ماه از این ماجرا گذشت و من چندبار دیگه رفتم عیادت آقا سید و اون هم کم کم داشت به شرایط جدیدش عادت میکرد و روحیش بهتر میشد ولی همچنان میگفت که من برم پی زندگی خودم : خانم تهرانی بازم میگم اون حرفهایی که توی نامه زدم رو فراموش کنید من قبل رفتنم فقط دوتا گزینه برا خودم تصور میکردم . اینکه یا شهید میشم، یا سالم برمیگردم . اصلا این گزینه تو ذهنم نبود... شما هم دخترید و با کلی آرزو ، آرزو دارید با نامزدتون تو خیابون قدم بزنید . با هم کوه برید. با هم بدویید. ولی من.. بهتره بیشتر از این، اینجا نمونید -نه این حرفها نیست . بگید نظرتون درباره من عوض شده. بگید قبل رفتن فقط احساسی یه نامه نوشتید و هیچ حسی به من نداشتید. : نه اینجور نیست . لا اله الا الله -من میرم و شما تنها بمونید توی پیله خودتون... ولی آقای فرمانده!... این رو بدونید هیچ وقت با احساسات یه دختر جنگ نکنید و فقط با کسی از عشق حرف بزنید که واقعا حسی دارید : خواهرم شما شرایط من رو درک نمیکنین . -من حرفهام رو زدم. خداحافظ و از اتاق اومدم بیرون و به سمت خونه رفتم یک هفته بعدش صبح تازه بیدار شده بودم و رو تختم دراز کشیده بودم. نور آفتاب از لای پردهی اتاق داشت روی صورتم میزد. فکرم هزار جا میرفت. که مامان آروم در اتاق رو زد و اومد تو . : ریحانه؟؟ بیداری؟؟ - آره مامان :ریحانه تو کلاستون به جز این پسره احسان بازم کسی...؟! -چی؟! نه فک نکنم..چطور مگه؟؟ : اخه یه خانمی الان زنگ زد و اجازه خواستگاری میخواست . میگفت پسرش هم دانشگاهیتونه -چی؟! خواستگاری؟! کی بود؟ فک کنم گفت خانم علوی 🚫 ╔═~^-^~═🦋🌙ೋೋ @sheeay_heydar ೋೋ⚓️🎈═~^-^~═╝ 🌸🍃 🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 😍🌿♥️🍃
💌🍃|پاسخ در پاسخ بہ سوالات مربوط به شهید محمدرضا دهقان... 8⃣2⃣|توصیه‌ای به خانم ها نداشتن؟ ماها که نمیتونیم به جنگ بریم و شهید بشیم زندگیمون رو صرف چه کاری کنیم بهتره؟ تنها جایی که دیدم درباره خانم‌ها صحبت کرد در بحث حجاب بود.ببینید رهبرتون چه برنامه‌ای برای بانوان ترسیم کردند. ♥️🍃|