eitaa logo
شیعه ی حیدر🌹🍃🌾
248 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
747 ویدیو
31 فایل
حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمود :  پس به خدا قسم من بر حقّم و دوستدار شهادت هستم. شرح نهج البلاغه، ج6، ص99 و 100 ✨🌟✨ ✌ارتباط با ادمین @shia_heydari ادمین تبادلات👈 @Sead_gomnam_313 ✨🌟✨ شرایط کپی👇 کپی باذکر صلواتــ اللهم عجل لولیک الفرج 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
شیعه ی حیدر🌹🍃🌾
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #پسـرڪ_فـلافـل_فـروش #پـارت_بـیـسـت‌وهـشـتـم اهانت به رهبر
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ اسلام اصیل اززبان محمدحسین طاهری 💎مؤسسه ای درنجف بودبه نام اسلام اصیل که مشغول کارچاپ وتکثیرجزوات و کتاب بود.من بااینکه متولدقم بودم اما ساکن نجف شده ودراین مؤسسه کارمی کردم. اولین بارهادی ذوالفقاری رادراین مؤسسه دیدم.پسربسیارباادب وشوخ وخنده رویی بود. اودرمؤسسه کارمیکردوهمان جازندگی و استراحت میکرد.طلبه بودودرمدرسه کاشف الغطا درس میخواند. 💎من ماشین داشتم.یک روزپنج شنبه راهی کربلابودم که هادی گفت:داری میری کربلا؟ گفتم:آره،من هرشب جمعه باچندتااز رفیق هامیریم،راستی جاداریم،تونمی خوای بیای؟ گفت:جدی میگی؟من آرزوداشتم بتونم هرشب جمعه برم کربلا. ساعتی بعدباهم راهی شدیم.ماتوی راه با رفقامیگفتیم ومیخندیدیم،شوخی می کردیم،سربه سرهم میگذاشتیم اماهادی ساکت بود. بعداعتراض کردوگفت:ماداریم برای زیارت کربلامیریم.بسه،این قدرشوخی نکنید. اومیگفت،اماماگوش نمیکردیم.برای همین رویش راازمابرگرداندوبیرون جاده رانگاه میکرد. 💎به کربلاکه رسیدیم،ماباهم به زیارت رفتیم. اماهادی میگفت:اینجاجای زیارت دسته جمعی نیست.هرکی بایدتنهابره وتوحال خودش باشه،ماهم به اومحل نمی گذاشتیم وکارخودمان رامیکردیم! درمسیربرگشت،بازهمان روال راداشتیم. شوخی میکردیم ومیخندیدیم. هادی میگفت:من دیگرباشما نمی آیم، شماقدرزیارت امام حسین آن هم شب جمعه رانمی دانید. امادوباره هفته ی بعدکه به شب جمعه می رسیدازمن میپرسید؟کی میری کربلا؟ 💎هادی گذرنامه ی معتبرنداشت، برای همین،تنهارفتن برایش خطرناک بود.دوباره بامامی آمدوبرمی گشت. امابعدازچندهفته ی دیگربه شوخی های ماتوجهی نداشت.اوبرای خودش مشغول ذکرودعابود.توی کربلاهم ازماجدامیشد. خودش بودوآقااباعبدالله. بعدهم سرساعتی که معین میکردیم می آمدکنار ماشین.روزهای خوبی بود.هادی غیرمستقیم خیلی چیزهابه مایادداد. 💎یادم هست هادی خیلی آدم ساده و خاکی بود.درآن ایام بادوچرخه ازمحل مؤسسه به حوزه ی علمیه میرفت.برای همین ازاوایرادگرفته بودند. میگفت:برای من مهم نیست که چه میگویند.مهم درس خواندن وحضوردرکنار مولا علی است. مدتی که گذشت ازکاردرمؤسسه بیرون آمد!حسابی مشغول درس شد.عصرهاهم برای مردم مستحق به صورت رایگان کار میکرد. 💎به من گفت:میخوام لوله کشی یاد بگیرم!خیلی ازاین مردم نجف به آب لوله کشی احتیاج دارندوپول ندارند. رفت پیش یکی ازدوستان وکارلوله کشی های جدیدبادستگاه حرارتی رایادگرفت. آنچه راکه برای لوله کشی احتیاج بوداز ایران تهیه کرد.حالاشده بودیک طلبه ی لوله کش! 💎یادم هست دیگرشهریه ی طلبگی نمی گرفت.اوزندگی زاهدانه ای راآغازکرده بود. یک بارازاوپرسیدم:توکه شهریه نمی گیری،برای کارهم مزدنمی گیری،پس برای غذاچه میکنی؟ گفت:بیشترروزهای خودم راباچای و بیسکویت میگذرانم! بااین حال،روز به روزحالات معنوی او بهترمیشد.از آن طلبه هایی بودکه به فکرتهذیب نفس وعمل به دستورات دین هستند. 🚫 @sheeay_heydar