eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
22.9هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
19.1هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله استاد فاطمی نیا (زید عزّه) : این ایام باقی مانده از ماه شعبان را خیلی غنیمت بشمارید؛ این روزها بسیار حساس است و باید قدر بدانیم ، سعی کنیم با آمادگی کامل وارد ماه رمضان، ماه مهمانی خدا، شویم! حدیثی از امام رضا (علیه السلام) وارد شده است که بسیار پراسرار است وحساسیت ماه شعبان را نشان می دهد. کسی در ماه شعبان خدمت امام رضا علیه السلام شرفیاب شد و از حضرت تقاضای عملی را کرد که در ماه شعبان انجام دهد. حضرت به آن شخص می فرمایند : "در ماه شعبان به خدا عرضه دار و بگو : اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ یعنی : خدایا اگر در این روزهای گذشته از شعبان مرا نیامرزیده ای ، در روزهای باقیمانده از آن بیامرز" 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
عنایت امام حسین (علیه السلام) به زوّار) 🦋روزی مردِ زائر وارد یکی از قصابی های کربلا می شود و مقداری گوشت می خرد و به حرم امام حسین (علیه السلام) می رود، بعد از زیارت به خانه برگشته و گوشت را به همسرش می دهد و می گوید آبگوشتی درست کن ظهر که می شود همسرش به مرد می گوید گوشت نپخته است و مرد می گوید اشکالی ندارد صبر کن تا شب بپزد. شب که می روند سراغ گوشت می بینند گوشت اصلا نپخته است و مرد قصاب را سرزنش می کنند که گوشت بی کیفیت به آنها داده است و می گذارند تا صبح بپزد. صبح بیدار شدند دیدند گوشت هنوز نپخته است مرد با عصبانیت ظرف غذا را می برد قصابی و می گذارد روی میز و می گوید مرد حسابی ما زائر امام حسین (علیه السلام) هستیم بی انصافی است به ما گوشت بی کیفیت بدهی، از دیروز صبح که گوشت را خریدم تا امروز صبح گوشت اصلا نپخته است. قصاب لبخندی زد و به او گفت وقتی گوشت را خریدی مستقیم رفتی داخل حرم امام حسین (علیه السلام) ؟.. ادامه داستان👇👇 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر براى شما نبش قبر می ‏شد (و علت مرگ‏ ها معلوم می گرديد) هر آينه می ‏ديديد كه اكثر مُردگانِ شما، از مُرده اند. «امام صادق علیه السلام» . 🔺و همچنین رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «چشم زخم، واقعیت دارد و مرد را در قبر و شتر را در دیگ قرار می‌دهد». چشم زخم نیروی مرموزی است که در چشم برخی انسان‌ها وجود دارد که ممکن است با یک نگاه مخصوص، طرف مقابل را بیمار یا هلاک کند.(تفسیر نمونه، ج 24، ص 424) خواندن چهار قل، آیة الکرسی، وَ اِن یَکاد، راه های قرآنی و ضروری و توصیه شده روزانه برای در امان ماندن از چشم زخم می باشد، ضمن این که در زمان تعریف از کسی و یا تعریف دیگران سه بار ”الله اکبر” و ”ماشاالله لاحول و لاقوة الا بالله العلی‌ العظیم” و ”بارک الله” بگویید. جالب آنجاست که خودِ انسان هم می تواند خودش را چشم بزند. بنابر روایتی زمانی که کسی از چشمان پیامبر(ص) تعریف کرد، ایشان سردرد می گیرند و به پیامبر(ص) توصیه می شود که آیه وَ اِن یَکاد را بخوانند. روایت است هیچگاه نزد دعا نویسی نروید مگر برای «تَب و چشم زخم» 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
💠عيب پوشى و ستار العيوبى در خبر آمده است كه روزى پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم با جمعى از اصحاب خود نشسته بودند ناگه شخصى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و عرض كرد: يا رسول الله در فلان خانه مردى و زنى به فساد مشغولند. 💐پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اين خبر تو را بايد بررسى كنم و آنها را بخواهم ببينم مطلب چيست ؟ ♦️چند تن از صحابه كه آنجا بودند اجازه احضار آنها را خواستند، ليكن پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم هيچ يك از آنان را اجازه نداند تا اينكه حضرت على (عليه السلام ) خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيد آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على (عليه السلام ) فرمود: 💠يا على تو برو و ببين اين ماجرا كه مى گويند راست است يا نه اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) آمد تا رسيد به در خانه ، آنگاه چشمان خود را بر هم گذاشت و وارد خانه شد و دست بر ديوار داشت تا وقتى كه گرد خانه گرديد و بيرون آمد چون خدمت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم رسيد عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم من گرد آن خانه گشتم ولى هيچ كس را آنجا نديم . پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به نور نبوت مطلب را يافت كه على (عليه السلام ) نمى خواهد آن دو را رسوا نمايد لذا فرمود: 🌷يا على انت فتى هذه الامه يعنى : يا على تو جوانمرد اين امتى 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
❣" دعای عشق " حکایت کنند که مردی مهربان و نیکخواه پیوسته دعا می کرد خدایا هر که هر گناه می کند بار آن را بر دوش من گذار. او را گفتند: چگونه جرات این دعا را داری و اگر مستجاب شود با چنین بار سنگینی چه خواهی کرد؟ گفت: " اگر مستجاب شود روز قیامت خواهم گفت پروردگارا چون بار همه گناهان بر دوش من است هیچ بنده ای را گناهی نیست. همه را به بهشت بر. آنگاه من با تو سخنی دارم. وقتی خداوند همه بندگان را به بهشت برد و درِ بهشت بسته شد با او خواهم گفت ای خدای من، اینک بنگر من هستم و تو. خود انصاف بده که آیا می ارزد چنین دستگاه عظیم جهنم و این همه مالکان دوزخ و مامورین عذاب را برای منِ ناچیز و ضعیف به کارگیری؟ مرا نیز ببخش و جهنّم را تعطیل کن. " چنین مردمی هستند که در دلشان همه را بهشتی می خواهند اگرچه به قیمت باری باشد که بر دوش خود نهند. عارف دیگر گفته است که دوزخ را از من پر کنید که جایی برای دیگران نماند: چه بودی که دوزخ ز من پر شدی مگر دیگران را رهایی بُدی سعدی🍃🍃🍃🍃 برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم حسین الهی قمشه ای 👤دکتر الهی قمشه ای 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
💠خوشحال کردن امام(ع)باترک گناه ... 👨‍💻دانشجو بود … دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه اش مشروب هم می تونستی پیدا کنی…. از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم… . قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) هم دیدار داشته باشن. از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه… . وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…بچه ها تک تک وارد می شدن و سلام می کردن، آقای بهجت هم به همه سلامی می گفت و تعارف می کرد که وارد بشن… من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن… . اما اصلاً صورتشون رو به سمت من برنمی گردوندن… درحالی که بقیه رو خیلی تحویل می گرفتن… یه لحظه تو دلم گفتم: حمید! میگن این آقا از دل آدما هم می تونه خبر داشته باشه… تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!! تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!! خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم… تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم،تغییر کردم، مدتی گذشت، یک ماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم وایستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره می خوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن، اما به هر حال قبول کردن… . این بار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام می کنن «حمید..حمید…حاج آقا باشماست» . نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره می کنن که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتن: یک ماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی… . 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
در کتاب سرور المومنین روایت شده است که از صادق آل محمد علیهم السلام پرسیدند که حضرت موسی در هنگام مردن و جان دادن چگونه بود؟ فرمود وقتی ملک الموت برای قبض روح موسی ع آمد آن حضرت عرض کرد: از کدام عضو مرا قبض روح می کنی ملک الموت عرض کرد: از دهان، فرمود من با این دهان و زبان با ملک منان تکلم کرده ام عرض کرد از چشم، فرمود با آن نور تجلی دیده ام، گفت از دست جواب داد به آن تورات والواح را گرفته ام گفت از پا عرض کرد با این پاها به کوه طور رفته ام. هر عضوی را عذری آورد چون به اینجا رسید امام صادق علیه السلام صیحه کشید و بیخود گردید چون به هوش آمد گفتند یابن رسول الله (ص) چه چیز باعث گریستن شما شد قرنهاست که از وفات موسی می گذرد! سپس گریه امام شدیدتر شد و فرمودند بر موسی گریه نمیکنم ولکن بر جدم حسین گریه میکنم! هنگامی که بر روی زمین افتاد و شمر لعنت الله علیه آمد که او را ذبح نماید خداوند تعالی به عزراییل امر کرد که برود و روح حسین (ع) را قبض نماید هنگامیکه عزراییل شنید فرمود پروردگارا پناه میبرم به تو از اینکه مخالفت امر کنم، من بنده ضعیف ذلیل هستم و لکن به عزتت قسم میدهم که مرا از این کار معاف کنی خداوند وحی کرد برای چه؟ عزراییل گفت من توانایی قبض روح او را ندارم، از کجا روحش را قبض کنم ؟! خداوند فرمود از دهانش، عزارییل گفت به تیر ابو ایوب الغنوی مجروح است فرمود از بالای سرش، عزارییل گفت مجروح است به شمشیر شریک بن الذرعه، فرمود از بازویش عزراییل گفت مجروح است از سنان بن انس لعنت الله علیه، خداوند فرمود از ناحیه قلبش، عزراییل گفت مجروح است به تیر حرمله بن کاهل اسدی، خداوند فرمود از چشمانش، عزراییل گفت از خون سرش پر شده است ..... سپس خداوند وحی کرد ای عزراییل قصد من از این نبود مگر اینکه خواستم ملائکه را به مصیبت حسین (ع) خبر کنم و گرنه خودم به دست قدرت خودم میخواهم او را قبض روح نمایم سپس امام حسین علیه السلام را قبض روح کرد، که در این هنگام منادی از بطنان عرش ندا داد: والسلام علی من اتبع الهدی شب جمعه شب زیارتی حضرت سلامی سادو و مختصر عرضه بداریم به نیابت از مولانا اباصالح المهدی و همه عرفا شهدا و اموات 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🔴 شيطان در آخرالزمان با تمام توان خود می‌تازد... ✍آخرالزمان چون نزديك نابودی ابليس است ، تمام سعی و تلاش خود را برای تأخير در ظهور و گمراهی مردمان به كار خواهد بست . آنقدر در آخرالزمان اين مسائل رونق می‌گيرد كه وقتی ندای آسمانی به نفع امام زمان علیه‌السلام بلند می‌شود ، نعره‌ای هم از جانب شيطان شنيده می‌شود كه بعضی‌ها ، حق و باطل را اشتباه می‌كنند . حضرت امام صادق علیه‌السلام در مورد زمان ظهور حضرت و نشان آن فرمودند : منادی نام قائم «عجل الله تعالی فرجه الشریف» را ندا می‌دهد . پرسيدم : آيا اين ندا را بعضی می‌شنوند يا همه ؟ حضرت فرمودند : «همه ! هر قومی به زبان خودش می‌شنود» . پرسيدم : پس با اين حال ، ديگر چه كسی با حضرت مخالفت می‌كند ، در حالی كه نام او ندا داده شده و شكی در حقانيت او نيست ؟ حضرت فرمودند : ابليس آن‌ها را رها نمی‌كند ، تا اين‌كه در آخر شب ندای ديگری بدهد . پس مردم دچار شك می‌‌شوند . 📚كمال‌الدين و تمام النعمة ، ج 2 ، ص 650 . 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
❣درد با درد فرق میکند، آستانه تحمل درد هم... ❣یکی دندان درد تا مردن میبردش، یکی با دست و پای شکسته هم ❣خم به ابرو نمی آورد... ☘تجربه با تجربه فرق میکند، یکی دردناک ترین تجربه اش تصادف کردن با ☘ماشینی است که بی اندازه دوستش داشته، یکی دردناک ترین تجربه اش این است که دیده ☘جانش صرف نظر از هرچه بوده با دیگری میرود... ❣گریه با گریه فرق میکند، یکی اشک هایش از شوق بالاخره رسیدن است ❣به آنچه میخواسته، یکی اشک هایش از شنیدن صدای شکستن قلبش است... ☘آدمها هیچ چیزشان مثل هم نیست، حتی شیوه غصه خوردنشان، ☘برای آرام کردنشان اما میشود یک نسخه تجویز کرد: 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
سلام دوستان مجازی .امیدوارم ایام به کامتان باشه . درباره هوو یاد یه موضوعی اومدم که تو محلمون اتفاق افتاد خاستم براتون تعریف کنم . یه مرد میان سالی بود که به دور از چشم زن اولش رفت یه زن دیگه گرفته بود .وقتی زن اولش فهمید اول قهر و شوهر بیرون کردن .اونم رفته بود دوست پسر گرفت که تلافی کنه .😉 اما دید بااین کارها شوهرش برنگشت با هوو رقابت شروع کرد .هرروز لباسهایی که مناسب سنش نبود میپوشید یه روز چادری بود یه روز مانتویی . ابرو تاتو کرد تو مجالس عروسی وقتی میدید هووش داره میرقصه اونم میرفت میرقصید اصلا یه افتصاح کاری بود .همه هم میخندیدند هم براش ناراحت بودند. شوهرش هم با وقاحت هرچه تمام تر دیگه النی شده بود شبها وسط دوتا خانمش میخابید .😕 یواش یواش بعد 8 یا10 سال باوجود یه بچه از زن دوم .شوهره زن دوم رو طلاق داد و کامل برگشت پیش زن اولش . زن اوله هم انگار 10 سال جوون شد خیلی روحیه گرفت .انگار تو رقابت برنده شد . خیلی بده بعد چند سال زندگی خیانت رو تحمل کردن .بیایم قدر لحظه های خوش زندگی مون رو بدونیم .خدایی نکرده دیر نشه .ممنونم وقت گذاشتین. .┅┅🍃✿🔸❀🍃✿┅ 🙃 @Sotimoti 🙃 .┅┅🍃✿🔸❀🍃✿┅ 🙃 @Sotimoti 🙃
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❣ داستانی کوتاه و زیبا در مورد رزق ... 🌼🍃 قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا ❣ بگو هیچ چیزی به ما آسیب نمیرساند مگر آن چیزی که خداوند تقدیر فرموده اند 🌼🍃مردی در چاهی افتاد ... 😰 فریاد و داد بیدادش بلند شد چند نفر شنیدند طنابی آوردند و او را از چاه بیرون آوردند در حالیکه بسیار بی حال و خسته بود ... 🌼🍃 توانایی حرف زدن نداشت کاسه ای شیر به او دادن تا بخورد بعد از خوردن شیر کمی حالش جا آمد و علت افتادنش را در چاه از او پرسیدند : مرد به کنار چاه رفت تا توضیح دهد ناگهان پایش سر خورد و در چاه افتاد اما این بار جانش را از دست داد!! 🌼🍃 مرد عاقلی در میان آنها بود و گفت: از رزق و روزی این مرد همین کاسه ی شیر هنوز مانده بود آن را خورد و مرد ... 🌼🍃 وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَايَحْتَسِبُ ۚ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ❣ و به او از جائی که تصوّرش نمیکند روزی می‌رساند. هر کس بر خداوند توکّل کند ( و کار و بار خود را بدو واگذارد ) خدا او را بسنده است. خداوند فرمان خویش را به انجام می‌رساند و هر چه را بخواهد بدان دسترسی پیدا میکند. خدا برای هر چیزی زمان و اندازه‌ای را قرار داده است ❣ سوره طلاق آیه 3 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
💠خوشحال کردن امام(ع)باترک گناه ... 👨‍💻دانشجو بود … دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه اش مشروب هم می تونستی پیدا کنی…. از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم… . قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) هم دیدار داشته باشن. از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه… . وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…بچه ها تک تک وارد می شدن و سلام می کردن، آقای بهجت هم به همه سلامی می گفت و تعارف می کرد که وارد بشن… من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن… . اما اصلاً صورتشون رو به سمت من برنمی گردوندن… درحالی که بقیه رو خیلی تحویل می گرفتن… یه لحظه تو دلم گفتم: حمید! میگن این آقا از دل آدما هم می تونه خبر داشته باشه… تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!! تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!! خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم… تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم،تغییر کردم، مدتی گذشت، یک ماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم وایستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره می خوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن، اما به هر حال قبول کردن… . این بار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام می کنن «حمید..حمید…حاج آقا باشماست» . نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره می کنن که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتن: یک ماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی… . 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk