eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
23.1هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
18.9هزار ویدیو
38 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
👼❤️برای کوچولوی خوشگلت دنبال لباسی و پیدا نمی کنی❓☹️ لباس شیک و خوشگل و قیمت مناسب میخوای⁉️🧐 همه چیز هایی که میخوای اینجاست😍 ✅تضمین کیفیت ✅تضمین قیمت💸 از همه مهمتر😃 ✅تولید ملی🇮🇷 پس زودتر لینک زیر👇👇 لمس کن https://eitaa.com/joinchat/872480893C1d62a8e2ec ❇️ ما مفتخریم که لباس های ما تولید ملی و وطنی ایست 🇮🇷🇮🇷
شب🌌 همسرم زندگی مرا نجات داد... دوماه از ازدواج💞 من و همسرم نگذشته بود که اختلافات ما شروع شد، کم کم فهمیدیم که سلایق ما با هم خیلی تفاوت دارد، زندگی ما روز به روز بدتر و بدتر می شد تا جائیکه دیگر در هیچ جا با هم نبودیم، با هم برای یک جای مشترک تفاهم نداشتیم،👎 من دیگر از زندگی با او دلزده شده بودم، مدتی گذشت و همسرم حامله شد، 💓حاملگی او تأثیری در روابطمان نداشت حتی زمانیکه بچه بدنیا آمد ..👶. کم کم بچه دوم نیز به دنیا آمد و ما هنوز همان بودیم که بودیم ... دیگر اصلا هر چیزی که او می گفت من چیز دیگری می گفتم با هم همیشه دعواهای بی حساب داشتیم فقط همدیگر را به خاطر بچه ها تحمل می کردیم، از میان همه کارهایش تنها نماز خواندنش بود که به آن ایراد نمی گرفتم .. به همین شیوه زندگی نامطلوب خود را ادامه دادیم تا پانزده سال از زندگیمان گذشت . دوستی در محل کارم داشتم که از روابط من و همسرم با خبر بود و دختری را به من پیشنهاد داد واز من خواست با او حرف بزنم، و من نیز مدتی بود با او تلفنی📞 حرف می زدم، منتظر هر چیزی بودم که زنم را طلاق دهم و با او ازدواج کنم ... دعواهایمان🗣 شدید تر شد روزگار را به کامش تلخ کرده بودم😩 و حتی بچه ها را کتک می زدم ...👊 تا اینکه چند شبی بود که برای نماز شب🌌 بیدار می شد و نماز می خواند .. یک شب صدای او را شنیدم که بعد از نمازش برای اصلاح من و زندگیمان دعا می کرد و می گریست ...😭 یک لحظه به خود آمدم وخیلی متأثر شدم که من با خودم و زندگی ام و همسرم چه کرده ام، از خودم خجالت😓 کشیدم، متوجه شدم که در طول این چند سال هرگز حتی یک بار جایی را که او بخواهد نرفته ام و هیچ چیزی را مطابق میل او انجام نداده ام. نشستم، چشمانم😢 پر از اشک شد، چقدر با او بد بودم ...😔 سپس از جایم برخاستم و کنارش رفتم پیشانی او را بوسیدم 😚و از او معذرت خواهی کردم ...💐 از آن موقع به بعد زندگی 😍خوب ما شروع شد، هر جا که می گفت می رفتم و او هم همینطور، از هیچ یک ازحرفهای او سر باز نمی زدم و او نیز برای من چنین بود. او دیگر فرشته🌹 زندگی من شد و بچه هایم بعد از چندها سال لذت آرامش 👌در کنار پدر و مادر را درک کردند و همه اینها را مدیون نماز شب🌌 همسرم هستم. پس هر مشکلی که پیش میاید با دو رکعت نماز حاجت مشکلات تانرا به الله ج بسپارید😊😊 ✎Join∞🌹∞↷ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk .
☆▪دیا~گرافی▪☆ میدونید دیاگرافی چیه؟🤨🤔 دورهمی باحال دخترا😍 پر از عکس نوشته های ناب💀 پروفایل های دخترونه و پسرونه😍 استوری های باحال و خنده دار😂 عکسای تیکه دار 😏 اینم لینکش بدو بیا🏃‍♀🏃‍♂😍👇 https://eitaa.com/joinchat/894894204C086ef21d14 هر کس آنلاینه یه دقیقه بره کانالو ببینه😂👆
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
بزن روی اول‌ اسم خودت ببین چی میاد😍👇 🧡 آ 🧡 🧡ب🧡 🧡ث🧡 🧡ت🧡 🧡پ🧡 🧡خ✨ح✨✨ل✨چ✨ج🧡 🧡ذ✨ض✨ط✨ظ✨ع🧡 🧡ز✨ف✨ق✨ک✨ر🧡 🧡ج✨گ✨م✨ن🧡 🧡🧡ش🧡🧡 🧡🧡 هر کس آنلاینه 1 دقیقه بره اینجا رو ببینه🤩👆❤️ 💯👌
🌸زن و شوهر داخل تاکسی شدند ، پس از دقایقی راننده ی تاکسي به مرد گفت : 💄به خانم تان بگوئید رنگ آرایش خود را عوض کند ، من از این رنگ خوشم نمی آید... 😡مرد عصبانی شد چندین فحش نثار راننده کرد ،!گفت چرا به ناموس مردم نگاه میکنی،خودت ناموس نداری رنگ آرایش خانم من به تو چی ربطی دارد ...! 🌸راننده لبخند زد و گفت ! اگر به من ربطی نداره پس برای کی آرایش کرده ، اگر برای شما می بود خوب ، در خانه آرایش میکرد .. مرد خشم اش را فرو برود و نقصان خود را پذیرفت... ✅دقیقا زینت و زیبایی یک زن فقط برای شوهرش است نه دیگران. ! وبسلامتی آن عده از مردان باغیرت ک ناموس شونو وقف دیدن نگاهایی نامحرم نمیکنن❤️ 👍 نشر دهید... ✎Join∞🌹∞↷ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk .
هدایت شده از گسترده امید
✅✅ 🎯رسول اکرم ص ✅ راوی میگوید: روزی رسول اکرم عیادت بیماری رفت که از فرط چاقی زمین گیر بود سپس به او گیاهی داد قبل غذا مصرف کند بیمار گوید بعد دوماه وقتی همسرم از سفر برگشت مرا نشناخت وبخاطر درمان بدن فربه ای که داشتم .... 🎽داستان کامل را در لینک زیر بخوانید☺️👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3966566400C3bd9420715 📢📣📢افراط در مصرف گیاه باعث میشود اشتها بقدری کم شود که با 7عدد خرما دیگر میلی به غذانباشد❌
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
دلش نداری نخون😡♨️ سلام خانومای گل من nهستم 20ساله از تهران. من وقتی سنم کمتر بود 15ساله بودم خیلی از طرف خانوادم بهم سخت میگرفتن جایی نرو گوشی دستت نگیر ارایش نکن و.... جوری که افسرده شده بوده بودم همش مادرم میگفت همسن های تو ازدواج کردن تو ترشیدی 😔😭..... ادامه👇🛑 https://eitaa.com/joinchat/1736179827C55acb25fcd ببینین دختره چه بلایی سر خودش میاره😭
کوتاه ❓یک جوان از عالمی پرسید: من جوان هستم و نمی توانم نگاه خود را از نامحرم منع کنم... چاره ام چیست؟⁉️ 😳عالم نیز کوزه ای پر از شیر به او داد و به او توصیه کرد که کوزه را سالم به جایی ببرد و هیچ چیز از کوزه بیرون نریزد و از شخصی درخواست کرداو را همراهی کند و اگر شیر را ریخت؛ جلوی همه مردم او را کتک بزند! 😌جوان کوزه راسالم به مقصد رساند و چیزی بیرون نریخت... ❓عالم از او پرسید: چند دختر سر راه خود دیدی؟؟ 😌جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکرآن بودم که شیر را نریزم و مبادا جلوی مردم کتک بخورم وخار و خفیف بشوم... 👈عالم گفت: این حکایت مومنی است که همیشه خدارا ناظر بر کارهایش می بیند... و از روز قیامت و حساب و کتابش که مبادا در نظر مردم خار و خفیف شود بیم دارد ✎Join∞🌹∞↷ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk .
کوتاه روزی حضرت سلیمان(ع) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچه‌ای افتاد که دانه‌ گندمی را با خود به طرف دریا حمل می‌کرد. سلیمان(ع) همچنان به او نگاه می‌کرد که در همان لحظه قورباغه‌ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت. سلیمان(ع) مدتی به فکر فرو رفت و شگفت‌زده شد، ناگاه دید قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود، آن مورچه از دهان او بیرون آمد ولی دانه گندم را همراه نداشت. سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید، و سرگذاشت او را پرسید. مورچه گفت: «ای پیامبرخدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می‌کند که نمی‌تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می‌کنم و خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا نزد آن کرم ببرد. قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می‌برد، و دهانش را به درگاه آن سوراخ می‌گذارد، من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه‌ گندم را نزد او می‌گذارم و سپس باز می‌گردم به دهان قورباغه، سپس در آب شنا کرده و مرا به بیرون از آب دریا می‌آورد و دهانش را باز می‌کند و من از دهان او خارج می شوم.» سلیمان(ع) به مورچه گفت: وقتی که دانه گندم را برای آن کرم می‌بری، آیا سخنی از او شنیده‌ای؟ مورچه گفت: آری او می‌گوید «یا من لا ینسانی فی جوف هذه الصخره تحت هذه اللجه برزقک، لا تنس عبادک المومنین برحمتک» ای خدایی که رزق و روزی مرا در درون این سنگ در قعر دریا فراموش نمی‌کنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن. ✎Join∞🌹∞↷ 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk .
هدایت شده از « تبلیغات گسترده صداقت »
جذاب🥰از راه رسید ❌ ✅این ست هارو☝️☝️ میدم 100 تومن😱 🔵 های عقیق مردونه وزنونه 😻 🔴 و گلگلی زنونه ودخترونه 😯 ✅😍 🔴همه ی اجناس به امر رهبری 📛♨️ هم دارن بدوووووجا نموووؤووونییید🏃‍♂🏃‍♂👇😉 https://eitaa.com/joinchat/938278963C65d6cb9e42
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
📢📢پیشنهاد 📢📢 یه کانال آوردم # پر از محصولات رنگارنگ از تنوع هر چی بگم کم گفتم😳😳😳 پر از کارای یلدایی🍉🍉🍉🍉🍉 مدل هاشم همه شیک وخوشگلن هرروز کارای جدید و 😳 سریع عضو شین تا پاک نکردم 👇 https://eitaa.com/joinchat/935002147Cf3e4261d3b