eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
22.8هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
19.3هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
كسي را به زندگيمان راه دهيم كه براي بودن كنارش مجبور نباشيم دست به چارچوب ها و اندازه هامون بزنيم و از تمام خواسته ها و علايقمون بگذريم ؛ كسي كه با بيل و كلنگ به سراغ افكارمون نيومده كه آنهارا خراب كنه و بعدش اونجور كه دلش مي خواد افكار جديد برامون بسازه ؛ كسي كه به خاطر كسب رضايتش مجبورنباشيم طرز صحبت كردنمون را عوض كنيم و مدل ديگه اي راه بريم ؛ كسي كه الان ما را دوست نداره و عاشق بالقوه هاي ماست كه هنوز به دست نياورديم؛ يا كسي كه الان ما و خودمون رو دوست نداره بلكه عاشق آدم خود ساخته ي خودشه ؛ به درد ما نمي خوره ؛ اينطوري وقتي از خودمون فاصله مي گيريم و اون آدم جديده ميشيم بعد از مدتي خودمون را نمي شناسيم ؛ اونوقته كه گيج و مبهوت و مثل يك مجسمه فقط تحت كنترليم ؛ درستش را بخوايم اينه كه كسي را به زندگيمون بياريم كه ما رو همينطور كه هستيم با تمام نقاط ضعف و قوتمون ببينه و بخواد ولي ما حاضر باشيم براي رضايت بيشتر او خودمون را با عشق تغيير بديم. . ❣💐 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
🔻 مادر و پدرم منو نمیخواستن. از ۷ سالگی مجبورم بودم کار کنم، یه بار سر اینکه با اسباب بازی خواهرم بازی کرده بودم، بابام با شیلنگ سیاه و کبودم کرد. اول دبیرستان بودم، از رو شیطنت بچه گونه چندتا تار ابروهامو برداشتم. مادرم دید و به پدرم گفت.. یادمه پدرم اومد تو اتاق بهم لگد زد، بعدم دوتایی بهم حمله کردن و کتکم زدن. یهو بابام ولم کرد رفت بیرون. وقتی برگشت دیدم یه طناب دستشه. طناب رو به قلاب پنکه سقفی بست و انداخت گردنم که اعدامم کنه.... وقتی طناب و انداخت گردنم و از اونور کشید بالا دیدم که یهو مادرم .... 🔞❌ https://eitaa.com/joinchat/2947940371Ce7f0ec817a