eitaa logo
عجیب و پر ابهام🥶
22.8هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
19.4هزار ویدیو
39 فایل
﷽حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ تعرفه تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/1634205710Cfca0499cd4
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃 این یک داستان واقعی است داستان و یکروز بازیگری از کارگردانی نقشی خواست کارگردان از سادگی او خوشش آمد نقش پررنگی در فیلمش را به او داد اما بازیگر که باور کرده بود سوپر استاراست خودش را روی دست برد و دست کارگردان را در پوست گردو گذاشت در انتها هم حرفهایی زد که گویی کارگردان به او محتاج است کارگردان دلش شکست اما بدون حرف رفت. سالیان درازی گذشت بازیگر سراغ کارگردان آمد مدام خودش را معرفی و یادآوری کرد اما واکنشی ندید تااینکه کارگردان سکوتش را شکست و گفت یکبار تو را شناختم ، مکرر خودت را معرفی نکن بگذار خیالت را راحت کنم تو نقشی در فیلم من نداری اما یک دیالوگ ماندگار دارد که برایت میخوانم جای حرف بر دل میماند چه آن حرف خوب باشد ، چه بد حالا برو نویسنده: 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🍃🍃🍃 این یک داستان واقعی است داستان و یکروز بازیگری از کارگردانی نقشی خواست کارگردان از سادگی او خوشش آمد نقش پررنگی در فیلمش را به او داد اما بازیگر که باور کرده بود سوپر استاراست خودش را روی دست برد و دست کارگردان را در پوست گردو گذاشت در انتها هم حرفهایی زد که گویی کارگردان به او محتاج است کارگردان دلش شکست اما بدون حرف رفت. سالیان درازی گذشت بازیگر سراغ کارگردان آمد مدام خودش را معرفی و یادآوری کرد اما واکنشی ندید تااینکه کارگردان سکوتش را شکست و گفت یکبار تو را شناختم ، مکرر خودت را معرفی نکن بگذار خیالت را راحت کنم تو نقشی در فیلم من نداری اما یک دیالوگ ماندگار دارد که برایت میخوانم جای حرف بر دل میماند چه آن حرف خوب باشد ، چه بد حالا برو نویسنده: 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🍃🍃🍃 این یک داستان واقعی است داستان و یکروز بازیگری از کارگردانی نقشی خواست کارگردان از سادگی او خوشش آمد نقش پررنگی در فیلمش را به او داد اما بازیگر که باور کرده بود سوپر استاراست خودش را روی دست برد و دست کارگردان را در پوست گردو گذاشت در انتها هم حرفهایی زد که گویی کارگردان به او محتاج است کارگردان دلش شکست اما بدون حرف رفت. سالیان درازی گذشت بازیگر سراغ کارگردان آمد مدام خودش را معرفی و یادآوری کرد اما واکنشی ندید تااینکه کارگردان سکوتش را شکست و گفت یکبار تو را شناختم ، مکرر خودت را معرفی نکن بگذار خیالت را راحت کنم تو نقشی در فیلم من نداری اما یک دیالوگ ماندگار دارد که برایت میخوانم جای حرف بر دل میماند چه آن حرف خوب باشد ، چه بد حالا برو نویسنده: 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
هدایت شده از گسترده مارال
🔴 روبوسی معروف با خانمها😱 ♨️واکنش جالب و دیدنی به روبوسی کارگردان😲👇 https://eitaa.com/joinchat/3649503289C24d99ee23a وای عجب حرفی گفتن😂خودتون ببینید🤣👇 https://eitaa.com/joinchat/3649503289C24d99ee23a 🎥فیلم بدون سانسور 🚷 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کپی و ایده برداری درتمام پیامرسانها حرام⛔️
🍃🍃🍃 این یک داستان واقعی است داستان و یکروز بازیگری از کارگردانی نقشی خواست کارگردان از سادگی او خوشش آمد نقش پررنگی در فیلمش را به او داد اما بازیگر که باور کرده بود سوپر استاراست خودش را روی دست برد و دست کارگردان را در پوست گردو گذاشت در انتها هم حرفهایی زد که گویی کارگردان به او محتاج است کارگردان دلش شکست اما بدون حرف رفت. سالیان درازی گذشت بازیگر سراغ کارگردان آمد مدام خودش را معرفی و یادآوری کرد اما واکنشی ندید تااینکه کارگردان سکوتش را شکست و گفت یکبار تو را شناختم ، مکرر خودت را معرفی نکن بگذار خیالت را راحت کنم تو نقشی در فیلم من نداری اما یک دیالوگ ماندگار دارد که برایت میخوانم جای حرف بر دل میماند چه آن حرف خوب باشد ، چه بد حالا برو نویسنده: 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🍃🍃🍃 این یک داستان واقعی است داستان و یکروز بازیگری از کارگردانی نقشی خواست کارگردان از سادگی او خوشش آمد نقش پررنگی در فیلمش را به او داد اما بازیگر که باور کرده بود سوپر استاراست خودش را روی دست برد و دست کارگردان را در پوست گردو گذاشت در انتها هم حرفهایی زد که گویی کارگردان به او محتاج است کارگردان دلش شکست اما بدون حرف رفت. سالیان درازی گذشت بازیگر سراغ کارگردان آمد مدام خودش را معرفی و یادآوری کرد اما واکنشی ندید تااینکه کارگردان سکوتش را شکست و گفت یکبار تو را شناختم ، مکرر خودت را معرفی نکن بگذار خیالت را راحت کنم تو نقشی در فیلم من نداری اما یک دیالوگ ماندگار دارد که برایت میخوانم جای حرف بر دل میماند چه آن حرف خوب باشد ، چه بد حالا برو نویسنده: 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🍃🍃🍃 این یک داستان واقعی است داستان و یکروز بازیگری از کارگردانی نقشی خواست کارگردان از سادگی او خوشش آمد نقش پررنگی در فیلمش را به او داد اما بازیگر که باور کرده بود سوپر استاراست خودش را روی دست برد و دست کارگردان را در پوست گردو گذاشت در انتها هم حرفهایی زد که گویی کارگردان به او محتاج است کارگردان دلش شکست اما بدون حرف رفت. سالیان درازی گذشت بازیگر سراغ کارگردان آمد مدام خودش را معرفی و یادآوری کرد اما واکنشی ندید تااینکه کارگردان سکوتش را شکست و گفت یکبار تو را شناختم ، مکرر خودت را معرفی نکن بگذار خیالت را راحت کنم تو نقشی در فیلم من نداری اما یک دیالوگ ماندگار دارد که برایت میخوانم جای حرف بر دل میماند چه آن حرف خوب باشد ، چه بد حالا برو نویسنده: 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk
🍃🍃🍃 این یک داستان واقعی است داستان و یکروز بازیگری از کارگردانی نقشی خواست کارگردان از سادگی او خوشش آمد نقش پررنگی در فیلمش را به او داد اما بازیگر که باور کرده بود سوپر استاراست خودش را روی دست برد و دست کارگردان را در پوست گردو گذاشت در انتها هم حرفهایی زد که گویی کارگردان به او محتاج است کارگردان دلش شکست اما بدون حرف رفت. سالیان درازی گذشت بازیگر سراغ کارگردان آمد مدام خودش را معرفی و یادآوری کرد اما واکنشی ندید تااینکه کارگردان سکوتش را شکست و گفت یکبار تو را شناختم ، مکرر خودت را معرفی نکن بگذار خیالت را راحت کنم تو نقشی در فیلم من نداری اما یک دیالوگ ماندگار دارد که برایت میخوانم جای حرف بر دل میماند چه آن حرف خوب باشد ، چه بد حالا برو نویسنده: 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @dastanakk